English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
recovery U بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
recoveries U بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
stack U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacked U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacks U جمع اوری و منظم کردن وسایل
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
medical assemblage U مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
furniture U وسایل
assets U وسایل
facilities U وسایل
plant U وسایل
means U وسایل
plants U وسایل
accouterment U وسایل
media U وسایل
sundry items U وسایل متفرقه
utility U وسایل رفاهی
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
dust collection equipment U وسایل گردگیری
sonic equipment U وسایل اوایی
fitment U وسایل نصب
accessory equipment U وسایل یدکی
fitments U وسایل نصب
installs U از کارانداختن وسایل
salvages U وسایل اسقاطی
utensil U وسایل اسباب
installing U از کارانداختن وسایل
utensils U وسایل اسباب
cryptomaterial U وسایل رمز
essential elements U وسایل ضروری
rigging warrant U فهرست وسایل
communication channels U وسایل ارتباطی
subsistence U وسایل زیست
furtherance U تهیه وسایل
mnemonics U وسایل یادیار
install U از کارانداختن وسایل
bedding U وسایل خواب
sonic equipment U وسایل اوازی
erosion U فرسایش وسایل
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
layouts U ترتیب وسایل
scuba diver U غواص با وسایل
Home appliances U وسایل خانگی
auxiliary equipment U وسایل یدکی
auxiliary equipment U وسایل کمکی
captured material U وسایل اغتنامی
push botton U وسایل خودکار
test equipment U وسایل ازمایش
artificial suporters U وسایل محافظتی
cable accessory U وسایل کابل
artificial aids U وسایل کمکی
salvaging U وسایل اسقاطی
war material U وسایل جنگی
salvage U وسایل اسقاطی
building plant U وسایل ساختمان
means of production U وسایل تولید
mess kit U وسایل غذاخوری
salvaged U وسایل اسقاطی
mess gear U وسایل غذاخوری
tools of research U وسایل تحقیقات
cryptodevice U وسایل رمز
layout U ترتیب وسایل
chaffing gear U وسایل ضد سایش
means U استطاعت وسایل
attachment U وسایل وابسته
tentage U وسایل چادر
tentage U وسایل چادرزنی
tentage U وسایل چادرها
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
scuba diving U غواصی با وسایل
loading facilities U وسایل بارگیری
fabricator U سازنده وسایل
stockage U وسایل موجودی در انبار
condensation trail U مجموعه وسایل انجماد
place settings U وسایل میز غذاخوری
salvages U اوراق کردن وسایل
salvaged U اوراق کردن وسایل
aids to navigation U وسایل کمک ناوبری
attachment plug U دوشاخه وسایل برقی
aiding U کمک وسایل کمکی
authentication equipment U وسایل تعیین معرف
splint U وسایل شکسته بندی
assembly order U دستور مونتاژ وسایل
authentication equipment U وسایل تعیین نشانی
clamping fixture U وسایل قید و بست
athletic suporters U وسایل محافظتی ورزشکار
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
twin plug U دو شاخه وسایل برقی
two pin plug U دو شاخه وسایل برقی
salvage U اوراق کردن وسایل
pictorial U وسایل تصویری یا تصویرنهایی
utensil plug U دو شاخه وسایل برقی
fracture U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractures U مو برداشتن قطعات و وسایل
fracturing U مو برداشتن قطعات و وسایل
tackle U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
bank U مجموعهای از وسایل مشابه
tackled U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
spins U ماهیگیری با وسایل چرخان
spin U ماهیگیری با وسایل چرخان
tackles U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
trade something in <idiom> U تعویض وسایل کهنه
tackling U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
banks U مجموعهای از وسایل مشابه
care and handling U مراقبت و دستکاری وسایل
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
clamping device U وسایل قید و بست
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
aided U کمک وسایل کمکی
unaccommodated U بدون وسایل راحتی
smokers U وسایل رفاهی ناو
smoker U وسایل رفاهی ناو
mounting U سوار کردن وسایل
salvaging U اوراق کردن وسایل
caddie U حامل وسایل بازیگر
caddied U حامل وسایل بازیگر
caddies U حامل وسایل بازیگر
caddying U حامل وسایل بازیگر
gasman U مکانیک وسایل گازسوز
gasmen U مکانیک وسایل گازسوز
caddy U حامل وسایل بازیگر
communication U مراوده وسایل ارتباطی
gimmickry U وسایل اغفال یا تقلب
aid U کمک وسایل کمکی
check out equipment U وسایل بازدید محل
place setting U وسایل میز غذاخوری
pararaft U وسایل نجات چتربازی
racks U قفسه مهمات و وسایل
gripping appliance U وسایل بست و مهارکنندگی
racked U قفسه مهمات و وسایل
wracked U قفسه مهمات و وسایل
gun bag U کیسه وسایل توپ
rack U قفسه مهمات و وسایل
hi fi U وسایل ایجاد صدا
high lift device U وسایل برای زیاد
individual reserves U وسایل ذخیره انفرادی
coupler plug U دوشاخه وسایل الکتریکی
plugs U ورودی که به وسایل مختلف
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
motorsports U ورزشهای با وسایل موتوری
drawing instrument U وسایل رسم فنی
drawing instrument U وسایل نقشه کشی
penetration aids U وسایل تولید نفوذ
on hand U وسایل موجود درانبار
demolition kit U جعبه وسایل تخریب
gate U وسایل ورود ورودیه
gates U وسایل ورود ورودیه
salvage group U گروه بازیابی وسایل
deck load U وسایل روی پل کشتی
navigational aids U وسایل کمک ناوبری
sail locker U انبار وسایل ملوانی
incoming traffic U جاده وسایل که می آیند
golf bag U کیف وسایل گلف
wracks U قفسه مهمات و وسایل
means are not a U وسایل فراهم نیست
plugging U ورودی که به وسایل مختلف
apparatus U اسباب و وسایل ژیمناستیک
light armor U وسایل زرهی سبک
pool equipment U وسایل پارک موتوری
servicae life U عمر خدمتی وسایل
plug U ورودی که به وسایل مختلف
characteristics U مشخصات ومختصات وسایل
provisions U وسایل لازم توشه ها
accommodations U منزل وسایل راحتی
mass media U وسایل ارتباط جمعی
incommunicado U بدون وسایل ارتباط
accommodation U منزل وسایل راحتی
materiel readiness U امادگی رزمی وسایل
process U و وسایل کنترل و پشتیبانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com