Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
send on
U
جداگانه فرستادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
several
U
جداگانه
aside
U
جداگانه
separate
U
جداگانه
separately
U
جداگانه
severally
U
جداگانه
asides
U
جداگانه
separated
U
جداگانه
in proper
U
جداگانه
separates
U
جداگانه
antiseptics
U
جداگانه پادگند
separate opinion
U
رای جداگانه
several covenants
U
تعهدات جداگانه
internal
U
و نه یک برنامه جداگانه
antiseptic
U
جداگانه پادگند
allopatric
U
جداگانه اتفاق افتاده
to act independently of others
U
مستقلانه یا جداگانه کارکردن
substantively
U
با داشتن هستی جداگانه
separately excited
U
مولد با راه انداز جداگانه
We'd like to pay separately.
ما میخواهیم جداگانه پرداخت کنیم.
idiopathy
U
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
spreader rig
U
میلهای که نخها جداگانه به ان وصل میشود
discrete
U
که در واحدهای جداگانه کوچک روی میدهد
double barreled shotgun
U
تفنگ دولول برای تیراندازی جداگانه
link
U
دستور ترکیب یک لیست از فایلهای جداگانه با هم
diphthongize
U
تلفظ کردن دو صدای جداگانه در یک وهله
interleaved
U
دو باک حافظه جداگانه که به ترتیب و با هم استفاده می شوند
polygeny
U
پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
parishes
U
قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
parish
U
قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
gathered
U
نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
gather
U
نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
adhocism
U
[طراحی کامل و جداگانه قسمت های مختلف یک ساختمان]
linkage
U
ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
floppy
U
مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است
floppies
U
مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است
nestorianism
U
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
floppy disks
U
مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است
floppy disk
U
مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است
dual
U
دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
linkages
U
ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
floppy discs
U
مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است
edited
U
ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
edit
U
ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
external
U
فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
externals
U
فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
interleaved
U
بخشی از دو برنامه که جداگانه اجرا می شوند به طوری که به نظر همزمان می آید
file
U
به صورت رکوردهای جداگانه که حاوی داده به حروف , ارقام و گرافیک است
filed
U
به صورت رکوردهای جداگانه که حاوی داده به حروف , ارقام و گرافیک است
give off
<idiom>
U
فرستادن
sending
U
فرستادن
to serve a subpoena on
U
فرستادن
pack
U
فرستادن
packs
U
فرستادن
sends
U
فرستادن
to send off
U
فرستادن
send back
U
پس فرستادن
to a. letter
U
فرستادن
to send off
U
فرستادن
hand over
U
فرستادن
remit
U
فرستادن
remits
U
فرستادن
remitted
U
فرستادن
dispateh
U
فرستادن
remitting
U
فرستادن
despatch
U
فرستادن
send
U
فرستادن
despatches
U
فرستادن
send round
U
فرستادن
despatched
U
فرستادن
despatching
U
فرستادن
send in
U
فرستادن
dispatched
U
فرستادن
to send back
U
پس فرستادن
consign
U
فرستادن
dispatch
U
فرستادن
consigned
U
فرستادن
dispatches
U
فرستادن
consigning
U
فرستادن
consigns
U
فرستادن
send out
U
فرستادن
serials
U
ارسال بیتهای جداگانه که کلمات داده را می سازند.روی خط سیگنال در واحد زمان
serial
U
ارسال بیتهای جداگانه که کلمات داده را می سازند.روی خط سیگنال در واحد زمان
interleaving
U
تقسیم فضای ذخیره سازی به قسمتهایی به طوری که هر یک جداگانه قابل دستیابی اند
bracket
U
علامت چاپ که نشان میدهد یک دستوالعمل یا عمل باید جداگانه پردازش شود
to send down rain
U
باران فرستادن
to send on fools errand
U
پی نخودسیاه فرستادن
delegate
U
به نمایندگی فرستادن
delegated
U
به نمایندگی فرستادن
consignments
U
امانت فرستادن
retransmit
U
دوباره فرستادن
delegates
U
به نمایندگی فرستادن
delegating
U
به نمایندگی فرستادن
consignment
U
امانت فرستادن
to send for a person
U
بی کسی فرستادن
imparadise
U
به بهشت فرستادن
missend
U
اشتباها فرستادن
send-ups
U
بزندان فرستادن
call for some one
U
پی کسی فرستادن
missions
U
بماموریت فرستادن
to call for anyone
U
پی کسی فرستادن
mission
U
بماموریت فرستادن
circularize
U
بخشنامه فرستادن به
send up
U
بزندان فرستادن
pulsing
U
فرستادن موج
to send a message
U
پیام فرستادن
remittances
U
فرستادن پول
send-up
U
بزندان فرستادن
jamming
U
پارازیت فرستادن
issued
U
نشریه فرستادن
issue
U
نشریه فرستادن
forward
U
فرستادن رساندن
return
U
پس فرستادن عودت
returns
U
پس فرستادن عودت
forwarded
U
فرستادن رساندن
issues
U
نشریه فرستادن
remittance
U
فرستادن پول
returning
U
پس فرستادن عودت
mail
U
باپست فرستادن
transmissibility
U
قابلیت فرستادن
returned
U
پس فرستادن عودت
mails
U
باپست فرستادن
floppies
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
resolution
U
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
floppy discs
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
resolutions
U
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
floppy disks
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
dispatches
U
عزیمت فرستادن پیام
dispatched
U
روانه کردن فرستادن
dispatched
U
عزیمت فرستادن پیام
dispatches
U
روانه کردن فرستادن
order about
U
پیوسته پی فرمان فرستادن
to post a letter
[British English]
U
نامه ای را با پست فرستادن
dispatch
U
عزیمت فرستادن پیام
dispatch
U
روانه کردن فرستادن
to send soldiers into the streets
U
سربازان را به خیابانها فرستادن
circularize
U
پرسش نامه فرستادن
radiographic
U
پیام رادیوتلگرافی فرستادن
to send something to my friend
U
چیزی را به دوستم فرستادن
re export
U
دوباره بیرون فرستادن
afforce
U
نیروی کمکی فرستادن به
despatched
U
روانه کردن فرستادن
despatched
U
عزیمت فرستادن پیام
despatches
U
روانه کردن فرستادن
despatches
U
عزیمت فرستادن پیام
despatching
U
روانه کردن فرستادن
despatching
U
عزیمت فرستادن پیام
follow the ball
U
دنبال توپ فرستادن
fades
U
کج فرستادن گوی گلف
fade
U
کج فرستادن گوی گلف
transmissibility
U
فرا فرستادن پذیری
red herring
U
پی نخود سیاه فرستادن
refer
U
فرستادن بازگشت دادن
referred
U
فرستادن بازگشت دادن
to e. carpets to the europe
U
فرش به اروپا فرستادن
red herrings
U
پی نخود سیاه فرستادن
deliver
U
فرستادن توپ به هدف
delivers
U
فرستادن توپ به هدف
refers
U
فرستادن بازگشت دادن
to send to the press
U
برای چاپ فرستادن
radioing
U
پیام رادیویی فرستادن
radioed
U
پیام رادیویی فرستادن
radio
U
پیام رادیویی فرستادن
to send for a person
U
عقب کسی فرستادن
to mail a letter
[American English]
U
نامه ای را با پست فرستادن
radios
U
پیام رادیویی فرستادن
partitions
U
تقسیم دیسک سخت به دو یا چند درایو منط قی که به صورت درایوهای جداگانه قابل دستیابی اند
partition
U
تقسیم دیسک سخت به دو یا چند درایو منط قی که به صورت درایوهای جداگانه قابل دستیابی اند
school
U
بمدرسه فرستادن درس دادن
schools
U
بمدرسه فرستادن درس دادن
wirephoto
U
بوسیله بی سیم عکس فرستادن
to call somebody to
[for]
something
U
پی کسی فرستادن به خاطر چیزی
outclearing
U
فرستادن چک و قبض به بنگاه پایاپاپای
accred it
U
با استوارنامه فرستادن اعتبارنامه دادن
serve a notice on someone
U
برای کسی اخطار فرستادن
dispatchment
U
ارسال
[اعزام]
[گسیل]
[فرستادن ]
ship
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
ship
U
باکشتی فرستادن یا حمل کردن
ships
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
ships
U
باکشتی فرستادن یا حمل کردن
fool's errands
U
فرستادن دنبال نخود سیاه
fool's errand
U
فرستادن دنبال نخود سیاه
fix
U
استفاده از نوک خواندن و نوشتن ثابت جداگانه روی هر شیار دیسک تا زمان دستیابی کوتاه شود
all points addressable mode
U
حالت گرافیکی که در آن هر پیکسل جداگانه قابل آدرس دهی است و رنگ و خصوصیات آن تعریف شده اند
fixes
U
استفاده از نوک خواندن و نوشتن ثابت جداگانه روی هر شیار دیسک تا زمان دستیابی کوتاه شود
to send a message to somebody
U
پیامی به کسی فرستادن
[سیاسی یا اجتماعی]
to send for a person
U
پیغام برای کسی فرستادن که بیا
relegates
U
محول کردن به جای بدتر فرستادن
radiograph
U
پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
railroad
U
با راه اهن فرستادن یا سفر کردن
frank
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franked
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
railroads
U
با راه اهن فرستادن یا سفر کردن
ascender
U
وسیله مکانیکی برای فرستادن بار
franker
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frankest
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franking
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franks
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
relegating
U
محول کردن به جای بدتر فرستادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com