English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
echolalia U تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
my words hurt his feelings U سخنان من باو بر خورد سخنان من قلب او را جریحه دار کرد
he took my words in good part U سخنان مرا بخوبی تلقی نمود از سخنان من نرنجید
chugs U صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugged U صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugging U صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chug U صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
casual poor U کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
expansion bearing U تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
bad break U مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
town fog U نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
ibidem U تکرار میشود
cyclic U عملی که مرتب تکرار میشود
iterative process U فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
Could you repeat what you said, please? U میشود لطفا آن چیزی را که گفتید دوباره تکرار کنید؟
for next loop U حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
typematic U هر کاراکتر صفحه کلید که تاوقتی بر ان فشار وارد میشود تکرار می گردد
positive U که متن و گرافیک به رنگ سیاه ری زمینه سفید نشان داده میشود تا از صفحه چاپ شده تقلید کند
in circuit emulator U ای که وسیله یا مدار مجتمع را تقلید میکند و وارد یک سیستم جدید یا خطادار میشود برای بررسی صحت کار ان
endless U بخش متمادی نواز ضبط یا چندین دستور کامپیوتری که پیامی تکرار میشود
hard sectoring U می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد
asynchronous computer U نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
fractal <adv.> <noun> O شکل هندسی که در خودش تکرار میشود هر قدر که آنرا بزرگ کنید یک حالت دارد
leitmotive U عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
leitmotif U عبارت برجسته وملودی درموسیقی درام واگنر که چنددفعه تکرار میشود موضوع مهم تکراری
in and out U گاهی تو و گاهی بیرون
hold U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
holds U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
espressos U نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود
espresso U نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود
encroachments U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachment U تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
persistent offender U مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
quoted U تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quote U تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quotes U تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
loop U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loops U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
looped U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
repeater coil U سیم پیچ تکرار کننده صدا کوبیل تکرار
bois jourdian U نوعی سنگ مرمر که بیشتر درفرانسه یافت میشود
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
goulash U نوعی غذا که با گوشت گاو یاگوساله و سبزیجات تهیه میشود
billycock U نوعی کلاه گرد مردانه که ازنمد نرم ساخته میشود
over the shoulder bombing U نوعی بمباران عمودی که پس از عبور از خط قایم هدف بمب رها میشود
recidivism U تکرار جرم یا تکرار عمل ضداجتماعی
chiaroscuro U نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود
wing photograph U نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
quick disconnect U نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
dual in line package U بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
atari U نام نوعی از کامپیوترهای شخصی و وسائل جانبی مشهور که توسط شرکت ATARI تولید میشود
galbanum U نوعی صمغ زرد رنگ که از گیاهی شبیه انقوزه گرفته میشود و مصرف طبی دارد
repeats U تکرار کردن تکرار شدن
repeat U تکرار کردن تکرار شدن
quails U نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quail U نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
control line aircraft U نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود
maces U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
single transposition U نوعی تبدیل به رمز که فقط ازیک نوع کلید رمز استفاده میشود
tilting mixer U نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
skin paint U نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
torpex U نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود
he was provoked by my words U از سخنان من رنجید
teases U سخنان نیشدارگفتن
voice-overs U سخنان افزوده
w.wordsŠyelk=yolk U سخنان بی مغز
your words offended her U از سخنان شمارنجید
and all that U و از اینگونه سخنان
teaze U سخنان نیشدارگفتن
mumbo jumbo U سخنان نامفهوم
voice-over U سخنان افزوده
tease U سخنان نیشدارگفتن
soothingly U با سخنان نرم
teased U سخنان نیشدارگفتن
exchange of notes U نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود
he was provoked by my words U سخنان من باو برخورد
get a rise out of someone <idiom> U سخنان نیش دارزدن
background noise U در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
sharp tongued U بکار برنده سخنان زننده
your words offended her U سخنان شما به احساسات اوبرخورد
to pour out abusive words U سخنان فحش امیزپی در پی اداکردن
to pour oil on troubled water U خشم کسیرا با سخنان نرم فرونشاندن
I take exception to the tone of your remarks. U من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
to weigh one's word U سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
to strike a spark out of U جرقه یابرق دراوردن از واداربه گفتن سخنان یکرکردن
to over hear any one U سخنان کسی را بطور غیرمستقیم یا بدون میل اوشنیدن
codress U نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
occasionally <adv.> U گاهی
once in a while <adv.> U گاهی
whilom U گاهی
once in a way U گاهی
now ....now U گاهی ....گاهی
somewhen U گاهی
frequently [quite often] <adv.> U گاهی
sometimes U گاهی
notice board U 1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
Brontide U نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
logogriph U نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
to gloze over one's words U سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
every now and then U گاه گاهی
once in a blue moon U گاه گاهی
now and a U گاه گاهی
infrequently U گاه گاهی
from time to time U گاه گاهی
at times U گاه گاهی
bearing stress U تنش تکیه گاهی
anchorage distance U فاصله تکیه گاهی
support conditions U شرایط تکیه گاهی
anchoring effect U اثر تکیه گاهی
bearing pressure U فشار تکیه گاهی
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
he makes occasional mistakes U گاه گاهی اشتباه میکند
precious metals U سیم وزرو گاهی پلاطین
hit and miss U گاهی موفق وگاهی مغلوب
off and on U گاهی هرچند وقت یکبار
bearing pressure on foundation U فشار تکیه گاهی شالوده
now and then a guest w come U گاه گاهی میهمانی می رسید
fire bee U نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
gapped scale U گاهی که چند نت ان حذف شده باشد
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
accept as true U گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
huck aback U حولهای پارچه نخ وکتان که گاهی گلداردرست می کنند
It is one of those things. U گاهی پیش می آید ،دیگر چه می شود کرد
gyro repeater U تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
brochures U کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
fox fire U نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
mastigophoran U اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
brochure U کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
bittersweet U نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
corposant U گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
cantilever U تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
natural erosion U فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
epicanthus U لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
karakul U کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
emulation U تقلید
fakes U تقلید
faked U تقلید
fake U تقلید
imitativeness U تقلید
imitation U تقلید
infringements U تقلید
mimicry U تقلید
mimesis U تقلید
sequacity U تقلید
apery U تقلید
infringement U تقلید
imitations U تقلید
admixtures U موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
asses' ears U نوعی گوشه [نوعی شاخه]
farce U تقلید لودگی
farces U تقلید لودگی
copyright U چاپ و تقلید
monkeys U تقلید دراوردن
mocks U تقلید دراوردن
mimetic U وابسته به تقلید
mimics U تقلید کردن
mimicked U تقلید کردن
mimic U تقلید کردن
personate U تقلید کردن از
pantomime U تقلید در اوردن
pantomimes U تقلید در اوردن
stereotyped U تقلید شده
copyrights U حق چاپ و تقلید
copyrights U چاپ و تقلید
copyright U حق چاپ و تقلید
mock up U تقلید کردن
mimetism U تقلید استتاری
mimetism U تقلید حفافتی
imitable U قابل تقلید
imitability U قابلیت تقلید
simulation U تقلید تمارض
emulate U تقلید کردن
hokeypokey U تقلید واداواصول
emulates U تقلید کردن
fabricating U تقلید کردن
simulations U تقلید تمارض
fabricate U تقلید کردن
monkey U تقلید دراوردن
fabricated U تقلید کردن
emulated U تقلید کردن
imitative of U تقلید کننده از
mimesis U تقلید واگیری
exemplary U شایان تقلید
burlesques U تقلید و هجوکردن
burlesque U تقلید و هجوکردن
mocking U تقلید دراوردن
mocked U تقلید دراوردن
emulating <adj.> <pres-p.> U تقلید کردن
mock U تقلید دراوردن
imitativeness U استعداد تقلید
mimicking <adj.> <pres-p.> U تقلید کردن
imitatively U از روی تقلید
fabricates U تقلید کردن
miming U تقلید دراوردن
patterning U تقلید کردن
mimes U تقلید دراوردن
mime U تقلید دراوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com