English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wake up U تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
set up U مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
initialize U مقدار اولیه دادن
initialize U تنظیم مقادیر یا پارامترها یا خط وط کنترلی به مقادیر اولیه اش تا امکان شروع مجدد برنامه یا فرآیند را بدهد
setting up U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
autos U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
initial value U مقدار اولیه
input admittance of the tube U مقدار هدایت اولیه لامپ
input admittance U مقدار هدایت طاهری اولیه
valuing U هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
value U هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
values U هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
input conductance U مقدار هدایت موثر اولیه کندوکتانس ورودی
resets U تنظیم ثبات یا شمارنده دروضعیت اولیه اش
reset U تنظیم ثبات یا شمارنده دروضعیت اولیه اش
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
uninitialized U ارزش اغازی داده نشده مقدار اولیه نگرفته
catch U نیروی اولیه بازوی شناگر در شروع حرکت ماهی گرفتن
injection timing U تنظیم مقدار تزریق
seeds U مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی
seed U مقدار شروع برای تولید اعداد تصادفی
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
initialed U که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه
initialling U که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه
initialled U که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه
initialing U که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه
initials U که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه
initial U که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه
lift off U جهش اولیه موشک یا گلوله هنگام شروع پرتاب جدا شدن از سکو
order U سفارش دادن تنظیم کردن
reset U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
resets U برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
reference U مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
references U مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
locating U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locate U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
first generation computer U کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
half life period U مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
to kern U کاهش دادن [و تنظیم کردن ] فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
narrative statement U عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی در شروع برنامه اختصاصی میدهد
boostrap operation U عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
defines U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define U 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
expand U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands U توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
image U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
images U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
tune U تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
tunes U تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
halted U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halts U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halt U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
start off U شروع کردن شروع شدن
buddy aid U دادن کمک اولیه به همرزم
sets U مقدار دادن به یک بیت
set U مقدار دادن به یک بیت
setting up U مقدار دادن به یک بیت
loop U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
hole shot U شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole job U شکست دادن حریف با شروع بهتر
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
capacity U انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
capacities U انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
Ideal City U [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
assignments U معادل قرار دادن یک متغیر با یک مقدار یا رشته یا حرف
assignment U معادل قرار دادن یک متغیر با یک مقدار یا رشته یا حرف
faceted code U یات یک موضوع را بیان میکند با انتساب دادن به هر یک یک مقدار
stepped motor U دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
basic communication U گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
sequential U خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
page U 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
paged U 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
pages U 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
warm start U شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
indenting U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indents U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indent U شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
long run U مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
duble option U خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
basic data U دادههای اولیه عناصر اولیه
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
restoration U احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
finder U واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
camera station U ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
basic issue list U اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
tunes U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
rehabilitates U دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitate U دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitating U دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitated U دارای امتیازات اولیه کردن
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
to wipe the slate clean <idiom> U شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
embarks U شروع کردن
commencing U شروع کردن
embark upon U شروع کردن
to strike into U شروع کردن
embarking U شروع کردن
streek U شروع کردن
embark U شروع کردن
kick off <idiom> U شروع کردن
commences U شروع کردن
embarked U شروع کردن
set in U شروع کردن
get one's feet wet <idiom> U شروع کردن
set about <idiom> U شروع کردن
tee off U شروع کردن
get off on the wrong foot <idiom> U بد شروع کردن
put in hand U شروع کردن
take up <idiom> U شروع کردن
commenced U شروع کردن
commence U شروع کردن
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
start up <idiom> U بازی را شروع کردن
to start U شروع کردن به دویدن
to break into a run U شروع کردن به دویدن
to start from the beginning [to start afresh] U از آغاز شروع کردن
launch U شروع کردن حمله
attempting to steal U شروع کردن به سرقت
launched U شروع کردن حمله
tune up U شروع باواز کردن
do up U شروع بکار کردن
get in on the ground floor <idiom> U ازابتدا شروع کردن
dig in <idiom> U شروع به خوردن کردن
come to blows <idiom> U شروع به جنگیدن کردن
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom> U شروع به دعوی کردن
warm up U شروع کردن به کار
To start from scratch . U از هیچ شروع کردن
blast-off U شروع بپرواز کردن
blast off U شروع بپرواز کردن
pipe up U شروع به نی زدن کردن
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
open fire U شروع به تیراندازی کردن
to f. a laughing U شروع بخنده کردن
to gather way U شروع بحرکت کردن
launches U شروع کردن حمله
set-tos U با اشتیاق شروع کردن
launching U شروع کردن حمله
to open fire U شروع به اتش کردن
set-to U با اشتیاق شروع کردن
set to U با اشتیاق شروع کردن
integrating U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrates U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrate U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
burn off U خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
reconvey U بمحل اولیه باز گرداندن دوباره جمل کردن
stet processus U گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
turn on <idiom> U روشن کردن،بازکردن،شروع کردن
to set about U شروع کردن مبادرت کردن بکاری
to get to U شروع کردن دست گرفتن
restart U بازاغازی دوباره شروع کردن
back to the drawing board <idiom> U کاری را از اول شروع کردن
attempts U قصد کردن شروع به جرم
come to one's senses <idiom> U شروع به فکر صحیح کردن
attempting U قصد کردن شروع به جرم
triggers U شروع کردن حمله یاکار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com