Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
parade
U
تظاهرات عملیات دسته جمعی
paraded
U
تظاهرات عملیات دسته جمعی
parades
U
تظاهرات عملیات دسته جمعی
parading
U
تظاهرات عملیات دسته جمعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
head stock
U
راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
coaction
U
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
feints
U
تظاهر به عملیات تظاهرات
feinted
U
تظاهر به عملیات تظاهرات
feinting
U
تظاهر به عملیات تظاهرات
feint
U
تظاهر به عملیات تظاهرات
social
U
دسته جمعی
collective
U
دسته جمعی
all together
U
دسته جمعی
in chorus
U
دسته جمعی
ensemble
U
دسته جمعی
ensembles
U
دسته جمعی
processional
U
دسته جمعی
en masse
U
دسته جمعی
in company
U
دسته جمعی
communal
U
دسته جمعی
in mass
U
بطور دسته جمعی
picnics
U
دسته جمعی خوردن
procession
U
حرکت دسته جمعی
salvo
U
فریاد دسته جمعی
processions
U
حرکت دسته جمعی
polled
U
اخذرای دسته جمعی
poll
U
اخذرای دسته جمعی
picnics
U
گردش دسته جمعی
picnicked
U
دسته جمعی خوردن
salvoes
U
فریاد دسته جمعی
picnicked
U
گردش دسته جمعی
picnic
U
دسته جمعی خوردن
power play
U
حمله دسته جمعی
ingrow
U
بطور دسته جمعی
gang punch
U
منگنه دسته جمعی
teamwork
U
کار دسته جمعی
collective security
U
تامین دسته جمعی
polls
U
اخذرای دسته جمعی
genocide
U
کشتار دسته جمعی
collective fire
U
اتش دسته جمعی
picnic
U
گردش دسته جمعی
volley bombing
U
شلیک دسته جمعی
scot ant lot
U
جریمه یامالیات دسته جمعی
formicary
U
زندگی دسته جمعی موریانه
gang
U
دسته جمعی عمل کردن
formicarm
U
زندگی دسته جمعی موریانه
gangs
U
دسته جمعی عمل کردن
flutters
U
بال زنی دسته جمعی
flutter
U
بال زنی دسته جمعی
fluttered
U
بال زنی دسته جمعی
callective note
U
بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
fluttering
U
بال زنی دسته جمعی
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
part song
U
آواز دسته جمعی بدون ساز
terpsichore
U
رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
collectivism
U
وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
anthem
U
سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
anthems
U
سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
acapella
U
اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
choir
U
بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choirs
U
بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
litanies
U
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
frankpledge
U
مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
to go on a picnic
U
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
antistrophe
U
حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
litany
U
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
symbion
U
موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
poussette
U
رقص دسته جمعی دایره وار رقص چوبی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
collective guarantee
U
مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
exodus
U
مهاجرت مهاجرت دسته جمعی
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
rading party
U
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
demonstrates
U
تظاهرات کردن
riot and civil commotion
U
اعتصاب و تظاهرات
to take to
[the]
streets
U
تظاهرات کردن
demonstration
U
تظاهرات نمایش
demonstrations
U
تظاهرات نمایش
demonstrating
U
تظاهرات کردن
demonstrate
U
تظاهرات کردن
demonstrated
U
تظاهرات کردن
to demonstrate against something
U
بر ضد چیزی تظاهرات کردن
to demonstrate in support of something
U
بطرفداری از چیزی تظاهرات کردن
farmgate type operations
U
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
U
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
To stage political demonstrations.
U
تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
anticrop operations
U
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air
U
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations
U
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
statement
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements
U
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation
U
عملیات کنترل زمین عملیات
mounting
U
دسته و پشت بند دسته شمشیر
code panel
U
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air-sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue
U
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
nosegay
U
دسته گل یایک دسته علف
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m
U
مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
lorgnette
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
additives
U
جمعی
massing
U
جمعی
aggregative
U
جمعی
plural
U
جمعی
collective bargaining
U
جمعی
masses
U
جمعی
mass
U
جمعی
collective
U
جمعی
additive
U
جمعی
mass education
U
اموزش جمعی
mass hysteria
U
هیستری جمعی
collective behavior
U
رفتار جمعی
mass contagion
U
سرایت جمعی
mass communication
U
ارتباط جمعی
collective protection
U
حفافت جمعی
collective goods
U
کالاهای جمعی
collective agreement
U
توافق جمعی
collectedness
U
جمعی حواس
aggregate function
U
عمل جمعی
aggregate operator
U
عملگر جمعی
collective bargaining
U
معامله جمعی
cumulative error
U
خطای جمعی
collective unconscious
U
ناهشیار جمعی
collective self reliance
U
خوداتکائی جمعی
collective responsibility
U
مسئوولیت جمعی
gunners
U
جمعی توپخانه
sum term
U
لفظ جمعی
gunner
U
جمعی توپخانه
scrutin deliste
U
رای جمعی
processional
U
سروددسته جمعی
collective liability
U
بدهی جمعی
sum check
U
مقابله جمعی
collective mind
U
ذهن جمعی
collective ownership
U
مالکیت جمعی
paratroopers
U
جمعی یکان چترباز
certes
U
خاطر جمعی تحقیق
paratrooper
U
جمعی یکان چترباز
volley
U
شلیک بطوردسته جمعی
volleyed
U
شلیک بطوردسته جمعی
volleying
U
شلیک بطوردسته جمعی
mass media
U
وسایل ارتباط جمعی
volleys
U
شلیک بطوردسته جمعی
infantrymen
U
جمعی پیاده نظام
nonoperating strength
U
جمعی غیرفعال در یکان
permanent party
U
جمعی دایمی یکان
infantryman
U
جمعی پیاده نظام
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
synergism
U
کار توام ودسته جمعی
gang days
U
روزهایی که بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
social increment
U
افزایش ناشی از کار جمعی
social decrement
U
کاهش ناشی از کار جمعی
embarrassing clanger
[British E]
U
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing blunder
U
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
faux pas
U
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
gaffe
U
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
collective
U
جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
gang week
U
هفتهای سه روزدران بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
convocation
U
جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
We are living in the age of mass communication.
U
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
sorted
U
دسته دسته کردن
sort
U
دسته دسته کردن
troop
U
دسته دسته شدن
trooped
U
دسته دسته شدن
distribute
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته کردن
classify
U
دسته دسته کردن
windrow
U
دسته دسته کردن
scores of people
U
دسته دسته مردم
assort
U
دسته دسته شدن
shoals of people
U
دسته دسته مردم
streams of people
U
دسته دسته مردم
trooping
U
دسته دسته شدن
sects
U
دسته دسته مذهبی
sorts
U
دسته دسته کردن
they came in bands
U
دسته دسته امدند
groups
U
دسته دسته کردن
regiment
U
دسته دسته کردن
sect
U
دسته دسته مذهبی
group
U
دسته دسته کردن
in detail
U
مفصلا دسته دسته
regiments
U
دسته دسته کردن
airhead operations
U
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
strophe
U
چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
to form into groups
U
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
round robin (letter)
<idiom>
U
نامهای که دست جمعی نوشته شود (هرگوشه آن بوسیله شخصی)
polygarchy
U
حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
fcc
U
شبکههای تلفنی و رسانههای ارتباط جمعی میان ایالتی میباشد
operation
U
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
collectivism
U
اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com