English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The darkest hour is that before the down. <proverb> U تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
get out of the way <idiom> U چیزی به مانع نمانده
I was literally ( nearly , almost ) kI'lled . I was within an ace of being kI'lled. U چیزی نمانده بود کشته بشوم
He just missed going to jail. U چیزی نمانده بود بزندان بیافتد
he was all but adrowneed U چیزی نمانده بودکه غرق شود
It is all over between them . They are thru with each other . U بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد )
plene administravit U بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost U پایین ترین زیر ترین
out of <idiom> U باقی نمانده
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
She has very little color. U رنگ بصورتش نمانده
There is no time left . U دیگر وقتی نمانده
not a scrap is left U ذرهای باقی نمانده است
combat resolution U تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
We started when the wind stopped . U هنگامی که باد ایستادحرکت کردیم
much little U هنگامی که درجه کمتری مقصود باشد
distress gun U شلیک توپ هنگامی که کشتی درخطراست
court rug U فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
starting with the issue of July 1 U هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
overshot jaw U ارواره زبرین هنگامی که ازارواره زیرین جلوترامده است
Creches U [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
hot valve clearance U فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
shed U دهنه [فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
I simply cant concentrate. U حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
moments of truth U هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
moment of truth U هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
overruns U هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrun U هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrunning U هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
nighted U تاریک
lackluster U تاریک
subfuscous U تاریک
murk U تاریک
caliginous U تاریک
ambiguous U تاریک
gloomiest U تاریک
dims U تاریک
gloomier U تاریک
dusky U تاریک
dim U تاریک
dimmed U تاریک
stygian U تاریک
nubilous U تاریک
dark U تاریک
pitch dark U تاریک
darker U تاریک
aphotic U تاریک
gloomy U تاریک
darkest U تاریک
duskily U تاریک وار
blind U تاریک ناپیدا
black holes U زندان تاریک
dims U : کم نور تاریک
dusk U تاریک وروشن
tenebrific U تاریک وتیره
black hole U زندان تاریک
camera obscura U تاریک خانه
to grow dark U تاریک شدن
dimmed U : کم نور تاریک
tenebrous U تاریک کننده
somber U تاریک غم انگیز
twilight U تاریک روشن
blinds U تاریک ناپیدا
cimmerian U فلمانی تاریک
dusk U تاریک نمودن
dim U : کم نور تاریک
benighted U شب زده تاریک
blinded U تاریک ناپیدا
twilit U تاریک وروشن
tenebrific U تاریک کننده
twilight U تاریک و روشن
alley way U کوچه تاریک
overshadow U تاریک کردن
overshadowed U تاریک کردن
overshadows U تاریک کردن
darkle U تیره تاریک
darkrooms U تاریک خانه
darkener U تاریک کننده
darkroom U تاریک خانه
overshadowing U تاریک کردن
dark lines U خطوط تاریک
electrode dark current U جریان تاریک
dark current U جریان تاریک
umbra U نقطه تاریک
sombre U تاریک غم انگیز
darken U تاریک شدن
cat eyed U تاریک بین
obscurantism U تاریک اندیشی
obtenebrate U تاریک کردن
gloom U تاریک کردن
darkish U نسبتا تاریک
darkens U تاریک کردن
oubliette U حبس تاریک
duskish U اندکی تاریک
darken U تاریک کردن
darkening U تاریک شدن
darkening U تاریک کردن
darkens U تاریک شدن
It's too dark. آن خیلی تاریک است.
pitchy U قیرگون سیاه و تاریک
dimmest U تاریک تیره کردن
obfuscation U مبهم و تاریک کردن
darken ship U تاریک کردن ناو
obfuscate U مبهم و تاریک کردن
gloaming U غروب تاریک و روشن
cathode dark space U فضای تاریک کاتد
astronomical twilight U تاریک وروشن نجومی
anode dark space U فضای تاریک اند
aphotic stratum U لایه تاریک اقیانوس
aphotic zone U طبقه تاریک اقیانوس
aphotic zone U لایه تاریک اقیانوس
aston dark space U فضای تاریک استن
dark trace tube U لامپ تصویر تاریک
dark trace screen U صفحه تصویر تاریک
dark line spectrum U طیف خطوط تاریک
hittorf dark space U فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space U فضای تاریک کاتد
crookes dark space U فضای تاریک هیتورف
crookes dark space U فضای تاریک کاتد
In the dark corner of the room . U در گوشه تاریک اطاق
faraday dark space U فضای تاریک فارادی
It is getting dark . U هوادارد تاریک می شود
aphotic stratum U طبقه تاریک اقیانوس
sombrely U بطور تاریک یا افسرده
the narrow house U خانه تنگ و تاریک
dimmer U تاریک تیره کردن
dim U تاریک تیره کردن
murkilly U بطور تاریک یا تیره
nautical twilight U تاریک و روشن دریایی
dimmed U تاریک تیره کردن
dims U تاریک تیره کردن
Twilight . In the dusk of the evening . U گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
camera obscura U اطاقک تاریک جعبه عکاسی
tenebrous U تاریک وتیره تاریکی اور
becloud U با ابر پوشاندن تاریک کردن
backmost U پس ترین
undermost U زیر ترین
best U عظیم ترین
bottommost U پایین ترین
hindmost U عقب ترین
undermost U پایین ترین
arrant U بدنام ترین
eldest U مسن ترین
foremost U پیش ترین
backmost U عقب ترین
lowest U پایین ترین
drier U : خشک ترین
downmost U پایین ترین
first and foremost <adv.> U پیش ترین
furthest U پیشرفته ترین
rightmost U راست ترین
midmost U میان ترین
aftmost U عقب ترین
more like;most like U شبیه ترین
proto U مهم ترین
most important <adj.> U مهم ترین
lower most U پایین ترین
lowermost U پایین ترین
rearmost U عقب ترین
driest U خشک ترین
leftmost U سمت چپ ترین
topmost U اعلی ترین
lattermost U پست ترین
most significant U پراهمیت ترین
middlemost U میان ترین
lattermost U عقب ترین
meritorious U شایسته ترین
westernmost U غربی ترین
least significant U کم اهمیت ترین
nethermost U پست ترین
inks U مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
dusk U تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
ink U مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
Try to be home before dark. U سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
full-backs U عقب ترین بازی کن
eastermost U شرقی ترین نقطه
least significant digit U کم اهمیت ترین رقم
most significant bit U با اهمیت ترین بیت
top flight U اعلی ترین مرتبه
most significant bit U با ارزش ترین بیت
best U شایسته ترین پیشترین
innermost U داخلی ترین دراعماق
easternmost U شرقی ترین نقطه
bottom price U پائین ترین قیمت
aftermost U عقب ترین واپسین
heartstring U عمیق ترین احساسات دل
full-back U عقب ترین بازی کن
ticks U سخت ترین مرحله
neap U خفیف ترین جزر و مد
tenth rate U از پایین ترین جنس
tenth rate U پایین ترین درجه
least significant bit U کم اهمیت ترین بیت
royal road U اسان ترین راه
next U نزدیک ترین پس ازان
tick U سخت ترین مرحله
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com