Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to give somebody an ultimatum
U
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to give somebody an ultimatum
U
به کسی آخرین پیشنهاد را دادن
[در معامله ای]
Other Matches
trendy
U
مطابق آخرین مد
trendiest
U
مطابق آخرین مد
trendier
U
مطابق آخرین مد
last-ditch
U
آخرین فرصت
swan song
<idiom>
U
آخرین سیما
at the eleventh hour
U
در آخرین لحظات
The last school day.
U
آخرین روز مدرسه
billionth
U
آخرین عدد یک میلیارد
billionths
U
آخرین عدد یک میلیارد
last-ditch
U
وابسته به آخرین تلاش
printout
U
آخرین صفحه چاپ شده
ends
U
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
print
U
آخرین صفحه چاپ شده
printed
U
آخرین صفحه چاپ شده
printouts
U
آخرین صفحه چاپ شده
prints
U
آخرین صفحه چاپ شده
She was dressed in the latest fashion .
U
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
last straw
<idiom>
U
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
What is the latest news?
U
آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
aft flap
آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
ends
U
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
for the first
[last]
time
U
برای اولین
[آخرین]
بار
end
U
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ended
U
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ended
U
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
son file
U
آخرین گونه کاری یک فایل
end
U
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
dates
U
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
to go down to the wire
<idiom>
U
تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
To play ones last card
U
آخرین تیر ترکش رارها کردن
This is the latest mens fashion.
U
این آخرین مد لباس مردانه است
to go down to the wire
<idiom>
U
تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
queue
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
He emptied the glass to the last drop .
U
لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
queued
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
date
U
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
queueing
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queues
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
last but not least
<idiom>
U
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
This is my last chance .
U
این برایم آخرین فرصت است
pop
U
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped
U
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pops
U
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
Doom
U
[نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
identity
U
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
identities
U
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
trailers
U
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
ring
U
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
When is the last train to Oxford?
U
چه وقت آخرین قطار به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
trailer
U
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
Last stop. All out.
U
آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن.
[حمل و نقل]
lifo
U
سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
condition
U
ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
ends
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
readme file
U
فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد
ended
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
last in first out
U
نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
cancel
U
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
ends
U
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
cancels
U
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancelling
U
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
end
U
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ended
U
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
push up stack
U
سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
terminator
U
ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
vertical
U
سیگنال بیان کننده انتهای آخرین شیاردر انتهای صفحه نمایش
cyclic
U
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت به محل اولین بیت منتقل میشود
circulars
U
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
circular
U
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت در محل اولین بیت قرار می گیرد
marching display
U
وسیله نمایش که حاوی بافر نمایش آخرین حروف وارد شده است
shifted
U
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
shift
U
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
shifts
U
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
attributes
U
مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
archive
U
مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
attributing
U
مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
attribute
U
مشخصه مخصوص یک فایل در DOS یا 2/OS که بیان میکند آیا فایل پس از آخرین تغییر ضبط شده است یا نه
LRU
U
الگوریتمی که صفحه حافظه که آخرین بار پیش از همه دستیابی شده است را پیدا میکند و پاک میکند تا فضای برای صفحات دیگر باز کند
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
stack
U
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks
U
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked
U
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
end
U
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends
U
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ended
U
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
circular
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular
U
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circulars
U
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
EDO memory
U
فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to sue for damages
U
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
televising
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televise
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expand
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
shifted
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifts
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
formation
U
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
expands
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expanding
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
developments
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
adjudges
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdoing
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
adjudging
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
outdoes
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
shifting
U
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
development
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
outdo
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
extending
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
organization of the ground
U
سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
indemnify
U
غرامت دادن به تامین مالی دادن به
organizations
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
allowance
U
جیره دادن فوق العاده دادن
greaten
U
درشت نشان دادن اهمیت دادن
allowances
U
جیره دادن فوق العاده دادن
square away
U
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
organisations
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
promulge
U
انتشار دادن بعموم اگهی دادن
advances
U
ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
organization
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dynamically
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
dynamic
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
triple option
U
بازی تهاجمی با3 اختیار دادن توپ به مدافع پرتاب بازیگرمیانی حفظ توپ و دویدن باان یا پاس دادن
individualises
U
تمیز دادن تشخیص دادن
house
U
منزل دادن پناه دادن
prefers
U
ترجیح دادن برتری دادن
individualize
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualized
U
تمیز دادن تشخیص دادن
preferring
U
ترجیح دادن برتری دادن
individualizes
U
تمیز دادن تشخیص دادن
develop
U
بسط دادن پرورش دادن
individualizing
U
تمیز دادن تشخیص دادن
housed
U
منزل دادن پناه دادن
houses
U
منزل دادن پناه دادن
organises
U
سازمان دادن ارایش دادن
insulted
U
فحش دادن دشنام دادن
insult
U
فحش دادن دشنام دادن
develops
U
بسط دادن پرورش دادن
individualised
U
تمیز دادن تشخیص دادن
incised
U
چاک دادن شکاف دادن
incise
U
چاک دادن شکاف دادن
individualising
U
تمیز دادن تشخیص دادن
incises
U
چاک دادن شکاف دادن
prefer
U
ترجیح دادن برتری دادن
promotes
U
ترفیع دادن درجه دادن
massaging
U
ماساژ دادن تغییر دادن
massages
U
ماساژ دادن تغییر دادن
massaged
U
ماساژ دادن تغییر دادن
massage
U
ماساژ دادن تغییر دادن
give security for
U
تامین دادن ضامن دادن
mitigate
U
تخفیف دادن تسکین دادن
mitigated
U
تخفیف دادن تسکین دادن
purging
U
غرامت دادن جریمه دادن
effectuate
U
انجام دادن صورت دادن
to follow up
U
ادامه دادن قوت دادن
decern
U
تشخیص دادن تمیز دادن
illustrating
U
شرح دادن نشان دادن
embellish
U
ارایش دادن زینت دادن
embellished
U
ارایش دادن زینت دادن
lend
U
عاریه دادن اجاره دادن
circulates
U
انتشار دادن رواج دادن
promotes
U
ترفیع دادن ترویج دادن
promoted
U
ترفیع دادن ترویج دادن
promoted
U
ترفیع دادن درجه دادن
promote
U
ترفیع دادن ترویج دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com