English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
resume command U به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
assumes U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
assume U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
supreme commander U فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
reference position U محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
command axis U محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
second in command U معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
islands U پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
island U پل فرماندهی ناو هواپیمابر پل فرماندهی
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
executive branch U فرماندهی
bridges U پل فرماندهی
commandantship U فرماندهی
commandership U فرماندهی
strategies U فن فرماندهی
pilot house U پل فرماندهی
centre castle U پل فرماندهی
conning tower U پل فرماندهی
bridged U پل فرماندهی
commands U فرماندهی
wheelhouse U پل فرماندهی
command U فرماندهی
strategy U فن فرماندهی
commanded U فرماندهی
bridge U پل فرماندهی
wheelhouses U پل فرماندهی
leadership U فرماندهی
commanded U سرکردگی فرماندهی
emergency conning position U پل فرماندهی اضطراری
commandery U مقام فرماندهی
commander's call U در اختیار فرماندهی
commander's estimate U براورد فرماندهی
command U سرکردگی فرماندهی
commandery U محل فرماندهی
commodity command U فرماندهی اماد
enclosed bridge U پل فرماندهی سر پوشیده
flag ship U ناو سر فرماندهی
support command U فرماندهی پشتیبانی
master's certificate U گواهینامه فرماندهی
scheme of command U طرح فرماندهی
tactical command U فرماندهی تاکتیکی
tactical command ship U ناو فرماندهی
unified command U فرماندهی متحد
oldman U مقام فرماندهی
logistical command U فرماندهی لجستیکی
lead a unit U فرماندهی کردن
joint command U فرماندهی مشترک
head quarters U مرکز فرماندهی
commands U سرکردگی فرماندهی
command report U گزارش فرماندهی
command net U شبکه فرماندهی
high command U فرماندهی عالی
continuity of command U مداومت فرماندهی
base command U فرماندهی پایگاه
command posts U پاسگاه فرماندهی
area command U فرماندهی منطقه
flagships U ناو فرماندهی
administrative command U فرماندهی اداری
command post U پست فرماندهی
bridge U پل فرماندهی کشتی
bridged U پل فرماندهی کشتی
air command U فرماندهی هوایی
bridges U پل فرماندهی کشتی
command post U پاسگاه فرماندهی
command posts U پست فرماندهی
command channels U ردههای فرماندهی
headquarters U مرکز فرماندهی
command group U گروه فرماندهی
flagship U ناو فرماندهی
supreme U فرماندهی عالی
command and control U کنترل و فرماندهی
combined command U فرماندهی مرکب
command mode U حالت فرماندهی
headquarters U قرارگاه فرماندهی
command language U زبان فرماندهی
guides U کشتی فرماندهی عملیات
guide U کشتی فرماندهی عملیات
guided U کشتی فرماندهی عملیات
type command U فرماندهی ناو گروه
commander's call U ساعات در اختیار فرماندهی
islands U پل فرماندهی ناو هواپیمابر
island U پل فرماندهی ناو هواپیمابر
cupola U برجک فرماندهی تانک
alternate command authority U مقام جانشین فرماندهی
forward command post U پست فرماندهی جلو
area support command U فرماندهی پشتیبانی منطقه
establishing authority U فرماندهی نیروهای اب خاکی
division support command U فرماندهی پشتیبانی لشگر
chain of command U سلسله مراتب فرماندهی
commander in chief U فرمانده کل قوا سر فرماندهی
command liaison U افسر رابط فرماندهی
air strategical command U فرماندهی استراتژیکی هوایی
air defense command U فرماندهی پدافند هوایی
advance command post U پاسگاه فرماندهی جلو
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
aiming circle U زاویه یاب فرماندهی
cupolas U برجک فرماندهی تانک
air command U فرماندهی نیروی هوایی
kommandatura U مرکز فرماندهی نظامی
unified U یکپارچه فرماندهی متحد
command post exercise U تمرین پاسگاه فرماندهی
sealift command U فرماندهی حمل و نقل دریایی
deputy chief of naval operation U جانشین فرماندهی نیروی دریایی
amphibious command ship U ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
agc U ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
combat commander's insignia U علامت فرماندهی بر یکان رزمی
army material command U فرماندهی اماد نیروی زمینی
army airdefense command post U پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
flag officer U افسر پرچمدار تیمسار فرماندهی ناو
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
general staff college U دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
splinter screen U پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
sea frontiers U مرزبانی دریایی پایگاه فرماندهی دفاع ساحلی
tactical air command center U مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
base logistical command U یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
commander's guidance U دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
chief army censor U افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
commanded U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
tactics U دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
cross tell U پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
army reserve command U فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
officers U افسر معین کردن فرماندهی کردن
officer U افسر معین کردن فرماندهی کردن
major command U فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
combatcommand U فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
air defense commander U فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
command management system U سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
originates U شروع شدن یا نشات گرفتن
initial setting time of concrete U زمان شروع گرفتن سیمان
originated U شروع شدن یا نشات گرفتن
originating U شروع شدن یا نشات گرفتن
originate U شروع شدن یا نشات گرفتن
to get to U شروع کردن دست گرفتن
catch U نیروی اولیه بازوی شناگر در شروع حرکت ماهی گرفتن
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
command channels U سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
start off U شروع کردن شروع شدن
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation U شروع کار شروع
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
Redo it. Do it over again. U از سر شروع کن
kick-off <idiom> U شروع
kick off U شروع
get-go <idiom> U شروع
beginning U شروع
incipience or ency U شروع
inception U شروع
open fire U شروع
inchoation U شروع
beginnings U شروع
onset U شروع
openings U شروع
opening U شروع
right of begin U حق شروع
lis mota U شروع دعوی
scratch line U خط شروع مسابقه
origin U نقطه شروع
began U شروع کرده
splash line U خط شروع غواصی
come to <idiom> U شروع کاری
restart U شروع مجدد
kick off U شروع حمله
trig U خط شروع مسابقه
attempted theft U شروع به سرقت
launch an attack U شروع حمله
line of departure U خط شروع حمله
doziest U شروع به فسادکرده
warm start U شروع گرم
restart U شروع دوباره
dozy U شروع به فسادکرده
dozier U شروع به فسادکرده
rise and shine U شروع بیداری
put in hand U شروع کردن
embark upon U شروع کردن
to strike into U شروع کردن
proceed with deliberations U شروع مذاکرات
starting block U سکوی شروع
start key کلید شروع
start of heading U شروع عنوان
start of taxt U شروع متن
start signal U علامت شروع
sortie U شروع حرکت
sorties U شروع حرکت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com