Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
iam in bad
U
بسیار نیاز مند هشتم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
eighths
U
یک هشتم
octant
U
یک هشتم
eighth
U
یک هشتم
eighth note
U
نت یک هشتم
eighthly
U
هشتم
scorpio
U
برج هشتم
LUT
U
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
octillion
U
توان هشتم میلیون
H, h (H's, h's)
U
حرف هشتم الفبای انگلیسی
vlsi
U
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity
U
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-
U
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
august
U
ماه هشتم سال مسیحی که 13 روزاست
pints
U
واحد حجم معادل یک هشتم گالن یا
pint
U
واحد حجم معادل یک هشتم گالن یا
octoroon
U
کسیکه یک هشتم از خون سیاهان در او باشد
furlong
U
واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
furlongs
U
واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
discretionary
U
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
ultra high frequency
U
بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f.
U
بسامد بسیار بسیار زیاد
cray
U
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art
U
بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
need
U
نیاز
needed
U
نیاز
needing
U
نیاز
self sufficing
U
بی نیاز
self-sufficient
U
بی نیاز
needless
U
بی نیاز
requirement
U
نیاز
demand
U
نیاز
demanded
U
نیاز
requirement
U
نیاز
demands
U
نیاز
need
U
نیاز
demand
U
نیاز
want
U
نیاز
prerequisite
U
پیش نیاز
affiliation need
U
نیاز پیوندجویی
achievement need
U
نیاز پیشرفت
sweet nothings
U
راز و نیاز
n achievement
U
نیاز پیشرفت
felt need
U
نیاز هشیار
want
U
نقصان نیاز
construction need
U
نیاز سازندگی
cognizance need
U
نیاز شناخت
capital requirement
U
نیاز سرمایه
agamic
U
بی نیاز ازتخم نر
n affiliation
U
نیاز پیوندجویی
manifest need
U
نیاز اشکار
prerequisites
U
پیش نیاز
self explanatory
U
بی نیاز از توصیف
self contained
U
برون بی نیاز
self explaining
U
بی نیاز از توصیف
social need
U
نیاز اجتماعی
structural requirement
U
نیاز استاتیکی
succorance need
U
نیاز مهرطلبی
self-explanatory
U
بی نیاز از توصیف
urgency of need
U
ضرورت نیاز
nurturance need
U
نیاز مهرورزی
necessity
U
نیاز نیازمندی
requirement
U
مورد نیاز
need gratification
U
ارضای نیاز
self-evident
U
بی نیاز از اثبات
quasi need
U
شبه نیاز
wanted
U
نقصان نیاز
demands
U
نیاز احتیاج
demand
U
نیاز احتیاج
demanded
U
نیاز احتیاج
obviating
U
رفع نیاز کردن
defendance need
U
نیاز خویشتن پایی
obviate
U
رفع نیاز کردن
reserve requirements
U
ذخائر مورد نیاز
obviates
U
رفع نیاز کردن
c.o.d
U
نیاز شیمیایی به اکسیژن
chemical oxygen demand
U
نیاز شیمیایی اکسیژن
self sufficient
U
مستغنی بی نیاز از غیر
custom ROM
U
مین نیاز مشتری
criminal court
U
راز و نیاز کردن
obviated
U
رفع نیاز کردن
demand processing
U
پردازش بر اساس نیاز
lime requirement
U
اهک مورد نیاز
floor space occupied
U
فضای مورد نیاز
dominance need
U
نیاز سلطه گری
need press theory
U
نظریه نیاز- فشار
deference need
U
نیاز دنباله روی
combat essential
U
مورد نیاز حتمی رزمی
common goods
U
کالای مورد نیاز عموم
require
U
نیاز داشتن لازم بودن
biochemical oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
postfix
U
و نیاز به کروشه را از بین می برد.
addressing
U
بدون نیاز به موارد خاص
requiring
U
نیاز داشتن لازم بودن
requires
U
نیاز داشتن لازم بودن
overproduce
U
بیش ازفرفیت یا نیاز تولیدکردن
bank capital requirement
U
سرمایه مورد نیاز بانک
post free
U
بدون نیاز به تمبر زدن
biological oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
required supply rate
U
نواخت مهمات مورد نیاز
required
U
نیاز داشتن لازم بودن
b.o.d
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
notations
U
و دیگر نیاز به کروشه نیست
notation
U
و دیگر نیاز به کروشه نیست
demand satisfaction
U
تحویل اماد مورد نیاز
netblock
U
ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
demand paging
U
صفحه بندی مورد نیاز
requirements
U
آنچه مورد نیاز است
parallelling
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
shortest
U
بدون نیاز به حمل کننده مسیر
supplied
U
تامین چیزی که مورد نیاز است .
customers
U
ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
customer
U
ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
parallels
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
You are needed . They need you .
U
وجود شما مورد نیاز است
To leave someone in the lurch .
U
کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
parallel
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleled
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelled
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
specifies
U
بیان واضح آنچه نیاز است
shorter
U
بدون نیاز به حمل کننده مسیر
completing
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
materials requirements planning
U
برنامه ریزی مواد مورد نیاز
completes
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
reorder level
U
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
supply
U
تامین چیزی که مورد نیاز است .
supplying
U
تامین چیزی که مورد نیاز است .
short
U
بدون نیاز به حمل کننده مسیر
complete
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
specifying
U
بیان واضح آنچه نیاز است
specify
U
بیان واضح آنچه نیاز است
multifarious
U
بسیار
much
U
بسیار
multiplicity
U
بسیار
lousy
<adj.>
U
بسیار بد
out and a way
U
بسیار
no end of
U
بسیار
terrible
<adj.>
U
بسیار بد
mickle
U
بسیار
rotten
<adj.>
U
بسیار بد
mickle or muckle
U
بسیار
oftentimes
U
بسیار
unco
U
بسیار
awfully
U
بسیار
parlous
U
بسیار
powerfully
U
بسیار
sorely
U
بسیار
many
U
بسیار
detestable
U
بسیار بد
multiped
U
بسیار پا
very little
U
بسیار کم
sopping
U
بسیار
galore
U
بسیار
precious
U
بسیار
numerous
U
بسیار
abundant
U
بسیار
thousand and one
U
بسیار
so mush
U
بسیار
awful
<adj.>
U
بسیار بد
muckle
U
بسیار
not a lettle
U
بسیار
lashongs
U
بسیار
far and away
U
بسیار
beastby
U
بسیار
by far
U
بسیار
immortally
U
بسیار
very
U
بسیار
plenty
U
بسیار
seldom
U
بسیار کم
all-
U
بسیار
all
U
بسیار
ever so
U
بسیار
an abundance of
U
بسیار
clinking
U
بسیار
lot
U
بسیار
longeval
U
بسیار زی
sadly
U
بسیار بد
desperate
U
بسیار بد
overly
U
بسیار
far
U
بسیار
These statistics speak for themselves.
U
این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
elastic buffer
U
اندازه بافر که طبق نیاز تغییر میکند
demand
U
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
dynamically
U
بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
discards
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
demanded
U
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
discarding
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
operation
U
دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
dynamic
U
بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
attentions
U
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
discard
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
demands
U
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
attention
U
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com