Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
in a pinch
<idiom>
U
بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hand-held
U
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
means are not a
U
وسایل فراهم نیست
user
U
بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
users
U
بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
backgrounds
U
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
background
U
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
to get
[hold of]
something
U
فراهم کردن چیزی
to bring something
U
فراهم کردن چیزی
to obtain something
U
فراهم کردن چیزی
voice
U
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voices
U
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voicing
U
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
he talks very indistinctly
U
بسیار ناشمرده سخن میگوید معلوم نیست چه میگوید
no object
U
چیزی نیست
it is immaterial
U
چیزی نیست
no matter
U
چیزی نیست
dont mention it
U
چیزی نیست
that in nothing to me
U
پیش من چیزی نیست
good riddance
<idiom>
U
وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی
Thank God!
U
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank goodness!
U
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
it is a soft snap
U
چیزی نیست کاراسانی است
It doesnt matter. it is nothing.
U
چیزی نیست ( عیب ندارد )
it does not matter
U
عیب ندارد چیزی نیست
no such thing
U
هیچ همچو چیزی نیست
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing.
U
ابدا"چنین چیزی نیست
not at all
U
هیچ همچو چیزی نیست
nothing of that sort
U
هیچ همچو چیزی نیست
nothing of the sort
U
هیچ همچو چیزی نیست
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
face up to
<idiom>
U
پذیرفتن چیزی پذیرفتنش آن ساده نیست
hard
U
دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
hardest
U
دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
harder
U
دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
pipelines
U
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipeline
U
زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
There's no need to elaborate.
U
لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
tempest in a teapot
<idiom>
U
درباره چیزی که زیاد مهم نیست به هیجان زده شدن
idled
U
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idlest
U
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idles
U
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idle
U
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
cycles
U
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycle
U
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycled
U
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
literal
U
چاپ خطا وقتی که حرفی با دیگری جایگزین شود و یا وقتی دو حرف منتقل شوند
good riddance to bad rubbish
<idiom>
U
وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
IF statement
U
عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
vlsi
U
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity
U
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-
U
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
dependent
U
غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
ultra high frequency
U
بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f.
U
بسامد بسیار بسیار زیاد
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
cray
U
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
state-of-the-art
U
بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
rollover
U
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to the fore
U
فراهم
whorl
U
فراهم
whorls
U
فراهم
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
cater
U
فراهم نمودن
ingathering
U
فراهم اوری
collectors
U
فراهم اورنده
avaiiability
U
فراهم بودن
unaccommodated
U
فراهم نشده
work up
U
کم کم فراهم کردن
catered
U
فراهم نمودن
catering
U
فراهم نمودن
get together
U
فراهم اوردن
trooping
U
فراهم امدن
to bring a bout
U
فراهم کردن
to bring about
U
فراهم کردن
to call together
U
فراهم اوردن
to get together
U
فراهم اوردن
to come about
U
فراهم شدن
accrete
U
فراهم شدن
to d. on
U
فراهم اوردن
to find in
U
فراهم کردن
available
U
دردسترس فراهم
exterminatory
U
فراهم کننده
foregather
U
فراهم امدن
forgather
U
فراهم امدن
effecturate
U
فراهم کردن
trooped
U
فراهم امدن
accrete
U
فراهم کردن
get-together
U
فراهم اوردن
assemble
U
فراهم اوردن
assembled
U
فراهم اوردن
congestion
U
فراهم امدگی
troop
U
فراهم امدن
assembles
U
فراهم اوردن
caters
U
فراهم نمودن
procure
U
فراهم کردن
get-togethers
U
فراهم اوردن
collector
U
فراهم اورنده
procuring
U
فراهم کردن
procures
U
فراهم کردن
procurance
U
فراهم سازی
procured
U
فراهم کردن
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
obtained
U
فراهم کردن گرفتن
accru
U
اجتماع فراهم شدگی
To raise money.
U
پول فراهم کردن
raise money
U
فراهم کردن پول
obtain
U
فراهم کردن گرفتن
provides
U
وسیله فراهم کردن
ready money
U
پول فراهم شده
obtains
U
فراهم کردن گرفتن
jockeys
U
با حیله فراهم کردن
provide
U
وسیله فراهم کردن
jockey
U
با حیله فراهم کردن
procurer
U
فراهم سازنده جاکش
i provided for his safety
U
وسائل سلامت او را فراهم کردم
getting
U
بدست اوردن فراهم کردن
gets
U
بدست اوردن فراهم کردن
entailed
U
شامل بودن فراهم کردن
get
U
بدست اوردن فراهم کردن
gagging
U
مانع فراهم کردن برای
occasioned
U
موجب شدن فراهم کردن
gag
U
مانع فراهم کردن برای
gagged
U
مانع فراهم کردن برای
gags
U
مانع فراهم کردن برای
capacitor
U
تا دو هفته نیرو فراهم کند.
obstructively
U
با قصد فراهم کردن مانع
occasioning
U
موجب شدن فراهم کردن
occasion
U
موجب شدن فراهم کردن
occasions
U
موجب شدن فراهم کردن
entail
U
شامل بودن فراهم کردن
entailing
U
شامل بودن فراهم کردن
entails
U
شامل بودن فراهم کردن
to gather together
U
جمع کردن فراهم اوردن
enabling
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
to mediate a result
U
وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
to raise the wind
U
پول برای مقصودی فراهم کردن
enabled
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
to bring a bout by intrigue
U
بدسیسه یا پشت هم اندازی فراهم کردن
pool
U
سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
capacity
U
فضای فراهم برای ذخیره سازی
pooled
U
سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
pools
U
سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
capacities
U
فضای فراهم برای ذخیره سازی
some time
U
یک وقتی
some time or other
U
یک وقتی
synchronism
U
هم وقتی
until
U
وقتی که
somewhen
U
در یک وقتی
until
U
تا وقتی که
ever since
U
از وقتی که
software
U
که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
menus
U
لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
to reseat a theatre
U
صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
off balance
<idiom>
U
فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
menu
U
لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
give (someone) a hard time
<idiom>
U
لحظات سختی برای کسی فراهم کردن
there is a time for everything
U
هرکاری وقتی
since
U
از وقتی که چون که
text
U
انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
capacities
U
حجم فضای ذخیره سازی فراهم در دیسک یا سیستم
to turn the tables on any one
U
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
global
U
حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز
capacity
U
حجم فضای ذخیره سازی فراهم در دیسک یا سیستم
eudemonism
U
اخلاقیاتی که منظوران فراهم کردن خوشی وسعادت است
texts
U
انتخابی دربرنامه که امکان ویرایش متن را فراهم میکند
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
U
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
globally
U
حافظه فراهم برای همه برنامههای کاربردی ویندوز
frameworks
U
صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
knight of the post
U
کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
Everything worked out well.
U
همه چیز جور در آمد ( وسایل کار فراهم شد )
usable
U
آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
framework
U
صفحه گسترده ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم میکند
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
There is no time left .
U
دیگر وقتی نمانده
on request
U
وقتی که درخواست بشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com