English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
keep (someone) up <idiom> U باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sustained U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
isomnia U بیخوابی
insomnia U بیخوابی
middle insomnia U بیخوابی میانی
my wakeful night U شب بیخوابی یا بیداری من
insomnia U مرض بیخوابی
terminal insomnia U بیخوابی پایانی
insomnious U دچار بیخوابی
awakes U بیدار
woke U بیدار شد
awakened U بیدار
open eyed U بیدار
wakeful U بیدار
wakeing U بیدار
awake U بیدار
awaking U بیدار
awoke U بیدار
wide-awake U کاملا بیدار
awake U بیدار ماندن
hypnopompic U خواب و بیدار
awaken U بیدار کردن
sit up <idiom> U بیدار نشستن
awake U بیدار شدن
to be up U بیدار بودن
wide awake U کاملا بیدار
waker U بیدار کننده
arouse U بیدار کردن
night bird U مرغ شب بیدار
wanener U بیدار کننده
wakening U بیدار کردن
wakened U بیدار شدن
take to U بیدار کردن
wakening U بیدار شدن
to stay up U بیدار ماندن
wakens U بیدار کردن
wakened U بیدار کردن
waken U بیدار شدن
waken U بیدار کردن
awakens U بیدار شدن
awakens U بیدار کردن
awaken U بیدار شدن
sit up U بیدار ماندن
wakens U بیدار شدن
to wake up U بیدار شدن
to wake U بیدار شدن
aroused U بیدار کردن
arouses U بیدار کردن
awakes U بیدار شدن
awakener U بیدار کننده
broad a wake U کاملا بیدار
awakes U بیدار ماندن
awaking U بیدار ماندن
arousing U بیدار کردن
daw U بیدار کردن
awaking U بیدار شدن
awakening U بیدار کننده
vigilant U گوش بزنگ بیدار
reveille U طبل بیدار باش
rouse out U بیدار کردن افراد
hit the deck <idiom> U از خواب بیدار شدن
rewake U دوباره بیدار کردن
wake U از خواب بیدار کردن رد پا
waked U از خواب بیدار کردن رد پا
wakes U از خواب بیدار کردن رد پا
get out of bed on the wrong side <idiom> U ازدنده چپ بیدار شدن
outwatch U بیشتر بیدار ماندن از
Please don't wake me until 9 o'clock! U لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
He woke up (got up). U بلند شد( برخاست ،ازخواب بیدار شد )
i was up early this morning U امروزصبح زود بیدار شدم
Wake not a sleeping lion . <proverb> U شیر خفته را بیدار نکن.
rouse U از خواب بیدار شدن حرکت دادن
rouses U از خواب بیدار شدن حرکت دادن
roused U از خواب بیدار شدن حرکت دادن
Be quiet so as not to wake the others. U ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
I was up all night in my bed. U من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
to have someone wake you up U بگذارید کسی شما را بیدار کند
to book [order] an alarm call U بگذارید کسی با تلفن شما را بیدار کند
call book U دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
saves U نگهداشتن
imprisons U نگهداشتن
save U نگهداشتن
holds U نگهداشتن
hold U نگهداشتن
sustains U نگهداشتن
sustained U نگهداشتن
bate U نگهداشتن
sustain U نگهداشتن
retention U نگهداشتن
saved U نگهداشتن
imprisoning U نگهداشتن
reserve U نگهداشتن
retained U نگهداشتن
retain U نگهداشتن
preserving U نگهداشتن
preserves U نگهداشتن
preserve U نگهداشتن
to take into custody U نگهداشتن
to keep in d. U نگهداشتن
retaining U نگهداشتن
hold on U نگهداشتن
reserves U نگهداشتن
reserving U نگهداشتن
imprison U نگهداشتن
to hold in restraint U نگهداشتن
retains U نگهداشتن
Better to go to bed supperless than to rise in debt. <proverb> U گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
preserving U باقی نگهداشتن
chins U زیرچانه نگهداشتن
preserves U باقی نگهداشتن
chin U زیرچانه نگهداشتن
preserve U باقی نگهداشتن
station keeping U در خط نگهداشتن ناو
fid U بامیله نگهداشتن
secure U محکم نگهداشتن
have custody of U امانت نگهداشتن
secures U محکم نگهداشتن
snub U نگهداشتن طناب
snubbed U نگهداشتن طناب
snubbing U نگهداشتن طناب
snubs U نگهداشتن طناب
tong U باانبر نگهداشتن
sabbattize U سبت نگهداشتن
count out <idiom> U بیرون نگهداشتن
retraining U نگهداشتن در ندامتگاه
hold over <idiom> U طولانی نگهداشتن
lock U محکم نگهداشتن
locks U محکم نگهداشتن
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings. U عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
restrain U نگهداشتن مهار کردن
restraining U نگهداشتن مهار کردن
to choke down U بزحمت دردل نگهداشتن
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
restrains U نگهداشتن مهار کردن
floated U روی اب نگهداشتن شناور
maintain U نگهداشتن برقرار داشتن
maintained U نگهداشتن برقرار داشتن
To hold (keep) a secret close to ones chest. U رازی درسینه نگهداشتن
keep up <idiom> U درشرایط عالی نگهداشتن
wage freeze U ثابت نگهداشتن دستمزد
floats U روی اب نگهداشتن شناور
grabs U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbing U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbed U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grab U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
maintains U نگهداشتن برقرار داشتن
surge U تحت کشش نگهداشتن
l support U نگهداشتن بصورت زاویه
float U روی اب نگهداشتن شناور
propped U نگهداشتن پشتیبانی کردن
prop U نگهداشتن پشتیبانی کردن
holds U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
desiccate U در جای خشک نگهداشتن
propping U نگهداشتن پشتیبانی کردن
hold U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
locked up U زیر قفل نگهداشتن
surges U تحت کشش نگهداشتن
surged U تحت کشش نگهداشتن
card up one's sleeve <idiom> U برای روز مبادا نگهداشتن
safeguarded U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguard U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarding U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguards U تامین کردن امن نگهداشتن
tallied U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
to safeguard [against] U امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
tallying U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
cross support U نگهداشتن بدن بحالت صلیب
preserves U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
acquisition U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
To keep onesface ruddy by the slap it has receive. <proverb> U با سیلى صورت خود را سرخ نگهداشتن .
stayed U سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
stay U سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
heading hold U روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
preserve U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
stall feed U در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
acquisitions U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
eat one's cake and have it too <idiom> U هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
lay to U قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
boost control U سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
carry light U نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
lied U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
battens U قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
screen U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
bolster U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
screened U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
watch guard U زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
nothing to the right U دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
batten U قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
bolsters U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
drag bunt U ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
screening, screenings U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screens U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
bolstered U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
lies U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lie U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
still fishing U ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com