English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
encryption algorithm U الگوریتم پنهانی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
insertion sorting algorithm U الگوریتم مرتب کردن
radix sorting algorithm U الگوریتم مرتب کردن مبنایی
discrete U الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
encryption U پنهانی کردن
to decamp U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
to skive off early [British English] U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
pair exchange sorting algorithm U نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
setl U زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
cryptographic U تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
algorithm U الگوریتم
algorithms U الگوریتم
algorithm translation U ترجمه الگوریتم
sequential algorithm U الگوریتم ترتیبی
recursive algorithm U الگوریتم بازگشتی
interative algorithm U الگوریتم تکراری
scheduling algorithm U الگوریتم زمان بندی
algorithm U الگوریتم [ریاضی] [کامپیوتر]
algorithmic U بیان شده با استفاده از الگوریتم ها
furtiveness U پنهانی
hideousness U پنهانی
hugger mugger U پنهانی
concealed U پنهانی
deliescence U پنهانی
covert U پنهانی
hiding U پنهانی
latently U به پنهانی
occultness U پنهانی
taking refuge U پنهانی
cryptographic U پنهانی
hidings U پنهانی
algorithmic language U یک زبان که برای بیان الگوریتم ها طراحی شده است
privacy U پوشیدگی پنهانی
sneaked U حرکت پنهانی
sneak U حرکت پنهانی
sneaks U حرکت پنهانی
latency U پنهانی ناپیدایی
latency U مرحله پنهانی
clandestine U سازمان پنهانی
covert operations U عملیات پنهانی
cache memory U حافظه پنهانی
abditory U انبار پنهانی
cryptogram U پیام پنهانی
potential U نهانی پنهانی
under hand U درنهان به پنهانی
to be in cahoots with somebody [ to connive with somebody] [to make common cause with somebody] <idiom> U همدستی پنهانی با کسی
autotelic U دارای عزم پنهانی
secrecy U پنهانی بودن سریت
pattern U الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند
picturing U الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
pictures U الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
pictured U الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
picture U الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
pic U الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیو DVI شرکت Intel
patterns U الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند
undercurrent U عمل پنهانی زیر موج
undercurrents U عمل پنهانی زیر موج
tamper U مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
algorithmic U زبان کامپیوتر که برای پردازش و بیان الگوریتم ها طراحی شده است مثل ALGOL
quadratic quotient search U الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
escape line U مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
bugged U اطاق یا شیئی که حاوی یک وسیله استراق سمع پنهانی باشد
texture mapping U 1-جلوههای ویژه گرافیک کامپیوتری با استفاده از الگوریتم هایی برای تولید تصویری که مانند سطح چیزی به نظر می آید.
hash U الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد
shell sort U الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
production U الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
productions U الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
PLV U الگوریتم فشرده سای ویدیو با بالاترین کیفیت که با ترتیب ویدیو تمام متحرک DVI کار میکند
ratline U عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
to have a nibble U پنهانی تکه تکه [کوچک] خوردن
sorts U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort U الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
clandestine U سازمان زیرزمینی نهضت زیرزمینی نهضت براندازی پنهانی
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
extending U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
detaches U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
compensate U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
evaporates U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporating U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
detach U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
expends U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
detaching U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
expended U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expend U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
parallelize U تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
expending U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
endorse U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
lubricating U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
crush U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
modulates U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
crushed U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
modulate U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
crushes U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
lubricates U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricated U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
modulating U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
adjusting U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com