English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (804 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
towing spar U الوار بکسل کردن ناو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
combination vehicle U خودروی بکسل کننده و بکسل شونده
towing U بکسل کردن
tows U بکسل کردن
tow U بکسل کردن
traction U قدرت کشش بکسل کردن
winched U وینچ کردن بکسل کردن
winching U وینچ کردن بکسل کردن
winch U وینچ کردن بکسل کردن
winches U وینچ کردن بکسل کردن
lumbering U الوار راقطع کردن
rafters U الوار دار کردن
lumber U الوار راقطع کردن
square wood U چارتراش کردن الوار
rafter U الوار دار کردن
lumbers U الوار راقطع کردن
lumbered U الوار راقطع کردن
winching U بکسل
winches U بکسل
winch U بکسل
winched U بکسل
span wire U سیم بکسل
guys U سیم بکسل
guy U سیم بکسل
vang U سیم بکسل
forestay U بکسل جلویی
stayed U بکسل طولی ناو
stay U بکسل طولی ناو
triatic stay U بکسل رابط ناو
warping head U استوانه چرخنده بکسل لنگر
backstay U سیم بکسل عقب دکل کشتی
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
lumbered U الوار
lumbers U الوار
planking U الوار
wood U الوار
carcassing timber U الوار
lumbering U الوار
timber U الوار
plank U الوار
trave U الوار
joists U الوار
lumber U الوار
joist U الوار
paddle U الوار اب بند
sparred U تیراهن یا الوار
lumberman U الوار فروش
spar U تیراهن یا الوار
structural timber U الوار ساختمانی
lumberer U الوار فروش
mine timber U الوار معدن
lumber man U الوار درست کن
spars U الوار لولهای
spars U تیراهن یا الوار
sparred U الوار لولهای
spar U الوار لولهای
paddled U الوار اب بند
squared timber U الوار چارتراش
half timber U الوار کوتاه
keelson U الوار کیل
paddling U الوار اب بند
sawed timber U الوار چارتراش
square wood U بریدن الوار
paddles U الوار اب بند
camber U تیریا الوار خمیده و کج
cambers U تیریا الوار خمیده و کج
woodshed U انبار الوار وچوب
woodsheds U انبار الوار وچوب
rafts U دسته الوار شناور بر اب
timber U با الوار و تیر پوشاندن
trunk U الوار کنده چوب
trunks U الوار کنده چوب
strongback U الوار تعدیل ناو
raft U دسته الوار شناور بر اب
woodyard U حیاط یا انبار الوار و هیزم
sloop U ارابه مخصوص حمل الوار
well timbered U با الوار محکم و استوار شده
pile driver U ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
raftsman U مردی که الوار را بهم می چسباند
half timber U ساخته شده از الوار کوتاه
piling U الوار یا تیرمخصوص ستون سازی
logroll U غلتاندن الوار وانداختن انها به اب
lumberjacks U کسیکه الوار وتیر اره میکند
lumberjack U کسیکه الوار وتیر اره میکند
sawtimber U الوار مناسب برای اره کشی
stumpage U قیمت الوار قبل از قطع ازدرخت
swamper U ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
sawhorse U نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
logrolling U عمل غلتان الوار وکنده درخت وانداختن ان برودخانه
lumberyards U محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
lumberyard U محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
baltic exchange U اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
tracked vehicle U وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
endorsing U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
detach U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
endorses U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorsed U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorse U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
compensates U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
detaches U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detaching U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com