English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
capital gains U اضافه ارزش سرمایه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
Other Matches
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
premiums U اضافه ارزش
premium U اضافه ارزش
capital value U ارزش سرمایه
capital outlay U ارزش سرمایه گذاری
capital loss U کاهش ارزش سرمایه
capital gains U افزایش ارزش سرمایه زش
capital apprecation U افزایش ارزش سرمایه
forfeiture of premiums U ضرر اضافه ارزش سهام
producer surplus U اضافه ارزش تولید کننده
net worth tax U مالیات بر اضافه ارزش دارائی
premium statement U صورت اضافه ارزش سهام
collection of premiums U وصول اضافه ارزش سهام
capitalization U براورد ارزش حال سرمایه
value of marginal product of capital U ارزش تولید نهائی سرمایه
dead stock U موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
refinanced U تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinances U تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinancing U تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinance U تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
intensive cultivation U اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
modes U عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
mode U عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
excesses U اضافه
extras U اضافه
in a. to U به اضافه
surplus U اضافه
increases U اضافه
overplus U اضافه
excess U اضافه
increase U اضافه
increased U اضافه
extra- U اضافه
in addition to <prep.> U به اضافه
spared U اضافه
additions U اضافه
extra <adj.> U اضافه
special <adj.> U اضافه
spare U اضافه
augmentation U اضافه
increscent U اضافه
extra U اضافه
plusage U اضافه
plussage U اضافه
surpluses U اضافه
addition U اضافه
excess U اضافه مازاد
overproduction U اضافه تولید
overpotential U اضافه ولتاژ
overvoltage U اضافه ولتاژ
overtimer U اضافه کار کن
per U حروف اضافه
exeed U اضافه شدن از
excess price U اضافه قیمت
confession and avoidance U به ان اضافه میکند
excess luggage U اضافه بار
overloads U اضافه بار
prepositions U حرف اضافه
service charge U اضافه کار
added to that U اضافه بران
step up U اضافه کردن
superimposable U قابل اضافه
superimposable U اضافه شدنی
budget surplus U اضافه بودجه
preposition U حرف اضافه
salary increase U اضافه حقوق
possessives U حالت اضافه
possessive U حالت اضافه
surtax U اضافه مالیات
overcharge U اضافه هزینه
overcharged U اضافه هزینه
overcharges U اضافه هزینه
genitive U حالت اضافه
added U اضافه شده
eke U اضافه کردن بر
affix U اضافه نمودن
overcharging U اضافه هزینه
over load U اضافه بار
adds U اضافه کردن
adding U اضافه کردن
gen U حالت اضافه
add U اضافه کردن
affixed U اضافه نمودن
affixes U اضافه نمودن
overloads U اضافه فرفیت
overloaded U اضافه فرفیت
overloaded U اضافه بار
overload U اضافه فرفیت
overload U اضافه بار
affixing U اضافه نمودن
excesses U اضافه مازاد
add U اضافه کردن
additionally <adv.> U اضافه بر این
also [moreover] <adv.> U اضافه بر این
aside from that <adv.> U اضافه بر این
besides <adv.> U اضافه بر این
forby <adv.> U اضافه بر این
furthermore <adv.> U اضافه بر این
further [moreover] <adv.> U اضافه بر این
in addition <adv.> U اضافه بر این
overpopulation U اضافه جمعیت
accessing U الحاق اضافه
widening U اضافه پهنا
accesses U الحاق اضافه
accessed U الحاق اضافه
moreover <adv.> U اضافه بر این
overtime U اضافه کار
overtime U اضافه کاری
margin product U اضافه محصول
imburse U اضافه کردن
overshoot U اضافه جهش
overshooting U اضافه جهش
overshoots U اضافه جهش
overloading U بارگذاری اضافه
overloading U اضافه بارگذاری
overloading U اضافه بار
overloading U اضافه فرفیت
on top of this <adv.> U اضافه بر این
append U اضافه کردن
overdraft U اضافه برداشت
surcharges U اضافه بها
what is more <adv.> U اضافه بر این
on to <adv.> U اضافه بر این
surcharges U اضافه بار
on top of that <adv.> U اضافه بر این
access U الحاق اضافه
beyond that <adv.> U اضافه بر این
surcharge U اضافه بها
over and above <adv.> U اضافه بر این
overdrafts U اضافه برداشت
surcharge U اضافه بار
subjoin U اضافه کردن
fund U سرمایه
capital U سرمایه
equities U سرمایه
funded U سرمایه
turn over U سرمایه
asset U سرمایه
equity U سرمایه
capital intensive U سرمایه بر
throw in <idiom> U اضافه دادن یا گذاشتن
run up <idiom> U به مقدارچیزی اضافه کردن
extra bed U تخت خواب اضافه
additional bed [accommodation of persons] U تخت خواب اضافه
perquisites U عایدی اضافه برحقوق
superelevation U بلندی بر اضافه ارتفاع
play down U بازی در وقت اضافه
overdraw U اضافه برداشت کردن
postpositive preposition U حرف اضافه الحاقی
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
over reinforcement U اضافه ارماتورگذاری شده
import surcharge U حقوق گمرکی اضافه
overload circuit breaker U فیوز اضافه بار
perquisite U عایدی اضافه برحقوق
overload circuit switch U فیوز اضافه بار
overload principle U اصل اضافه باری
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
add in memory اضافه کردن به حافظه
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
over time pay U مزد اضافه کاری
over time pay U پول اضافه کار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com