Total search result: 304 (39 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
employ U |
استفاده کردن |
 |
 |
employed U |
استفاده کردن |
 |
 |
employing U |
استفاده کردن |
 |
 |
employs U |
استفاده کردن |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Search result with all words |
|
 |
elegant U |
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند |
 |
 |
use U |
استفاده کردن استعمال کردن |
 |
 |
use U |
مصرف استفاده کردن |
 |
 |
uses U |
استفاده کردن استعمال کردن |
 |
 |
uses U |
مصرف استفاده کردن |
 |
 |
indexing U |
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن |
 |
 |
redundancies U |
در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن |
 |
 |
redundancy U |
در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن |
 |
 |
strain U |
سوء استفاده کردن از |
 |
 |
strains U |
سوء استفاده کردن از |
 |
 |
backbone U |
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود |
 |
 |
backbones U |
مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود |
 |
 |
voice U |
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر |
 |
 |
voices U |
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر |
 |
 |
voicing U |
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر |
 |
 |
simple U |
که استفاده و کار کردن با آن ساده است |
 |
 |
simpler U |
که استفاده و کار کردن با آن ساده است |
 |
 |
simplest U |
که استفاده و کار کردن با آن ساده است |
 |
 |
job U |
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از |
 |
 |
job U |
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار |
 |
 |
jobs U |
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از |
 |
 |
jobs U |
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار |
 |
 |
decimal U |
کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند |
 |
 |
decimals U |
کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند |
 |
 |
fan U |
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات |
 |
 |
fanned U |
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات |
 |
 |
fanning U |
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات |
 |
 |
fans U |
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات |
 |
 |
clear U |
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده |
 |
 |
clearer U |
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده |
 |
 |
clearest U |
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده |
 |
 |
clears U |
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده |
 |
 |
audit U |
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده . |
 |
 |
audited U |
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده . |
 |
 |
auditing U |
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده . |
 |
 |
audits U |
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده . |
 |
 |
exploit U |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
 |
 |
exploiting U |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
 |
 |
exploits U |
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن |
 |
 |
muff U |
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند |
 |
 |
muffed U |
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند |
 |
 |
muffing U |
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند |
 |
 |
muffs U |
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند |
 |
 |
mount U |
عمل درج دیسک در دیسک درایو یا آگاه کردن سیستم عامل که دیسک درایو آماده استفاده است |
 |
 |
mounts U |
عمل درج دیسک در دیسک درایو یا آگاه کردن سیستم عامل که دیسک درایو آماده استفاده است |
 |
 |
surf U |
جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات |
 |
 |
time U |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
 |
 |
timed U |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
 |
 |
times U |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
 |
 |
image U |
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص |
 |
 |
images U |
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص |
 |
 |
conversion U |
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر |
 |
 |
conversions U |
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر |
 |
 |
cipher U |
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند. |
 |
 |
ciphers U |
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند. |
 |
 |
cyphers U |
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند. |
 |
 |
junk U |
پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود |
 |
 |
mulch U |
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود |
 |
 |
mulches U |
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود |
 |
 |
seize U |
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن |
 |
 |
seized U |
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن |
 |
 |
seizes U |
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن |
 |
 |
misuse U |
سوء استفاده کردن از |
 |
 |
misused U |
سوء استفاده کردن از |
 |
 |
misuses U |
سوء استفاده کردن از |
 |
 |
misusing U |
سوء استفاده کردن از |
 |
 |
garbage U |
سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود |
 |
 |
trail U |
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها |
 |
 |
trailed U |
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها |
 |
 |
trailing U |
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها |
 |
 |
trails U |
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها |
 |
 |
pirate U |
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن |
 |
 |
pirated U |
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن |
 |
 |
pirates U |
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن |
 |
 |
pirating U |
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن |
 |
 |
operate U |
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن |
 |
 |
operated U |
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن |
 |
 |
operates U |
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن |
 |
 |
text U |
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و.. |
 |
 |
texts U |
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و.. |
 |
 |
authentication U |
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است |
 |
 |
modifies U |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
 |
 |
modify U |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
 |
 |
modifying U |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
 |
 |
steal U |
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز |
 |
 |
steals U |
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز |
 |
 |
economizing U |
صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن |
 |
 |
impose U |
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن |
 |
 |
imposes U |
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن |
 |
 |
utilised U |
استفاده کردن از |
 |
 |
utilised U |
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن |
 |
 |
utilises U |
استفاده کردن از |
 |
 |
utilises U |
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن |
 |
 |
utilising U |
استفاده کردن از |
 |
 |
utilising U |
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن |
 |
 |
utilize U |
استفاده کردن از |
 |
 |
utilizes U |
استفاده کردن از |
 |
 |
utilizes U |
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن |
 |
 |
utilizing U |
استفاده کردن از |
 |
 |
utilizing U |
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن |
 |
Other Matches |
|
 |
defect skipping U |
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است |
 |
 |
solenoid sweep U |
پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید |
 |
 |
collective goods U |
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود |
 |
 |
reed U |
شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.] |
 |
 |
usages U |
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن |
 |
 |
usage U |
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن |
 |
 |
spoliation U |
تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند |
 |
 |
cable weft U |
پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند] |
 |
 |
dead time U |
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود |
 |
 |
dead freight U |
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود |
 |
 |
vertical U |
نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی |
 |
 |
idle U |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
 |
 |
capacities U |
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است |
 |
 |
capacity U |
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است |
 |
 |
freeing U |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
 |
 |
idles U |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
 |
 |
idled U |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
 |
 |
freed U |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
 |
 |
free U |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
 |
 |
idlest U |
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده |
 |
 |
frees U |
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است . |
 |
 |
bitmap U |
معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و... |
 |
 |
fourth generation computers U |
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند |
 |
 |
quads U |
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند |
 |
 |
composite demand U |
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی |
 |
 |
quad U |
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند |
 |
 |
band U |
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند |
 |
 |
bands U |
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند |
 |
 |
ill treat U |
سوء استفاده کردن ضایع کردن |
 |
 |
shareware U |
نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد. |
 |
 |
ieee U |
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود |
 |
 |
to a. one self of U |
استفاده کردن از |
 |
 |
put-upon U |
استفاده کردن از |
 |
 |
put upon U |
استفاده کردن از |
 |
 |
to take a of U |
استفاده کردن از |
 |
 |
to trade on U |
سو استفاده کردن از |
 |
 |
to make use of U |
استفاده کردن از |
 |
 |
to make much of U |
استفاده کردن از |
 |
 |
to play upon U |
سو استفاده کردن از |
 |
 |
joint tenants U |
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد |
 |
 |
duplex U |
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود |
 |
 |
duplexes U |
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود |
 |
 |
exerciser U |
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید |
 |
 |
common use U |
مورد استفاده عمومی استفاده مشترک |
 |
 |
use up <idiom> U |
استفاده کامل کردن |
 |
 |
impose upon U |
سوء استفاده کردن از |
 |
 |
with open arms <idiom> U |
با گرمی استفاده کردن |
 |
 |
To take advantage of an opportunity. U |
از فرصت استفاده کردن |
 |
 |
to profit by the accasion U |
از موقع استفاده کردن |
 |
 |
exercise one's veto U |
از حق وتو استفاده کردن |
 |
 |
do up U |
اماده استفاده کردن |
 |
 |
play on U |
سوء استفاده کردن از |
 |
 |
reuse U |
دوباره استفاده کردن |
 |
 |
to tread on somebody's foot <idiom> U |
از کسی سو استفاده کردن |
 |
 |
take advantage U |
سوء استفاده کردن از |
 |
 |
to seize the opportunity U |
ازموقع استفاده کردن |
 |
 |
to work out U |
منتهای استفاده را کردن از |
 |
 |
trade on U |
سوء استفاده کردن از |
 |
 |
solarize U |
استفاده کردن از نورافتاب |
 |
 |
make much of U |
استفاده زیاد کردن از |
 |
 |
PPP U |
که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود |
 |
 |
wimps U |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
 |
 |
wimp U |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
 |
 |
To pick other peoples brains. U |
از افکار دیگران استفاده کردن |
 |
 |
done with <idiom> U |
تمام کردن استفاده از چیزی |
 |
 |
to use these rules U |
از این قاعده ها استفاده کردن |
 |
 |
to lay hold on U |
استفاده ازضعف کسی کردن |
 |
 |
to play it U |
با وسائل پست سو استفاده کردن از |
 |
 |
talk down to someone <idiom> U |
از کلمات ساده استفاده کردن |
 |
 |
to play U |
با وسائل پست سو استفاده کردن |
 |
 |
Hamming code U |
سیستم کدگذتاری که از بیتهای بررسی برای تشخیص و تصحیح خطاها در داده ارسالی استفاده میکند که بیشتر در سیستمهای متن راه دور استفاده میشود |
 |
 |
abuse U |
سو استفاده کردن از ضایع کردن |
 |
 |
abused U |
سو استفاده کردن از ضایع کردن |
 |
 |
abuses U |
سو استفاده کردن از ضایع کردن |
 |
 |
abusing U |
سو استفاده کردن از ضایع کردن |
 |
 |
lincense or cence U |
مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی |
 |
 |
misfeasance U |
سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی |
 |
 |
to play one's card well U |
از فرصت خود استفاده کامل کردن |
 |
 |
publish U |
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات . |
 |
 |
publishes U |
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات . |
 |
 |
published U |
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات . |
 |
 |
wires U |
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه |
 |
 |
wire U |
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه |
 |
 |
exploitation U |
بهره کشی کردن سوء استفاده استثمار |
 |
 |
to pull strings U |
از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن |
 |
 |
eat one's cake and have it too <idiom> U |
هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن |
 |
 |
oasis U |
یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد |
 |
 |
oases U |
یک سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریزکامپیوتر استفاده می گردد |
 |
 |
throw one's weight around <idiom> U |
ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن |
 |
 |
to make the most of U |
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از |
 |
 |
usufruct U |
از عین ونمائات مالی استفاده کردن حق عمری و رقبی داشتن |
 |
 |
rollers U |
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود |
 |
 |
internal sort U |
مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم |
 |
 |
roller U |
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود |
 |
 |
withholding U |
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش |
 |
 |
withhold U |
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش |
 |
 |
storage U |
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست |
 |
 |
withheld U |
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش |
 |
 |
predigest U |
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن |
 |
 |
withholds U |
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش |
 |
 |
asynchronous U |
ارتباطی که از hadshaking برای یکسان کردن ارسال داده استفاده می کنند |
 |
 |
nonerasable storage U |
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست |
 |
 |
I am a great believer in using natural things for cleaning. U |
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم. |
 |
 |
universal U |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
 |
 |
color code U |
روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها |
 |
 |
ratioing U |
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی |
 |
 |
paperless U |
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند |
 |
 |
user freindly U |
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد |
 |
 |
stepped lines U |
خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.] |
 |
 |
aperture mask U |
استفاده در صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای قرمز و سبز و آبی |
 |
 |
scans U |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
 |
 |
scanned U |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
 |
 |
scan U |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
 |
 |
TCP/IP U |
پروتکل ارسال داده در شبکه ها وسیستمهای ارتباطی . اغلب در شبکههای مبتنی برUnix استفاده میشود این پروتکل برای تمام ارتباط تحت کنترل مرکز استفاده میشود |
 |
 |
hollerith code U |
سیستم کدگذاری که از سوراخ هایی در کارت بری نمایش حروف و نشانه ها استفاده میکند. این سیستم از دو مجموعه ردیف 12 تایی برای تامین محل کافی هر کد استفاده میکند |
 |
 |
gert U |
technique review &evaluation graphicalروشی برای فرموله کردن وارزیابی سیستمها با استفاده از یک مشی شبکهای |
 |
 |
An opportunist. A time -server. U |
آدم استفاده جو ( استفاده گر ) |
 |
 |
warp patterning U |
طراحی با تار [گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.] |
 |
 |
wireless network U |
شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند |
 |
 |
profiteers U |
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن |
 |
 |
profiteer U |
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن |
 |
 |
microsoft U |
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد |
 |
 |
electronic U |
1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده |
 |
 |
public U |
آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی |
 |
 |
fibre U |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
 |
 |
fibres U |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
 |
 |
fiber U |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
 |
 |
mirrored U |
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است |
 |
 |
algebra U |
استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن |
 |
 |
mirrors U |
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است |
 |
 |
mirror U |
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است |
 |
 |
jute fiber U |
[الیاف کنف که از ساقه این گیاه تیه می شوند. در فرش های ماشینی از کنف بین تار و پود استفاده می شود و در بعضی از فرش های هندی و چینی آنرا با مخلوط پنبه در تار استفاده می کنند.] |
 |
 |
tree U |
روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود |
 |
 |
infra red link U |
سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند |
 |
 |
bituminous paint U |
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود |
 |
 |
Soumak U |
بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.] |
 |
 |
tea leaf U |
برگ چای [از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.] |
 |
 |
asynchronous U |
ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده |
 |
 |
air cooled oil cooler U |
نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند |
 |
 |
chain sweep U |
مین جمع کردن با استفاده اززنجیر مین جمع کنی بازنجیر |
 |
 |
khalyk U |
قالیچه خالیک [یا چالیک] [که از دست بافته های ترکمن ها بوده و بصورت حرف یو شکل یا مستطیل شکل می باشد و جهت آویزان کردن در ورودی چادرها و یا روانداز اسب و شتر استفاده می شود.] |
 |
 |
stair rod U |
گیره فرش [از این گیره های برنزی جهت نگهداری فرش های کناره در پله ها و یا آویزان کردن فرش استفاده می کنند.] |
 |
 |
room-sized rug U |
فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.] |
 |
 |
benefited U |
استفاده |
 |
 |
acquisitions U |
استفاده |
 |
 |
gainings U |
استفاده |
 |
 |
acquisition U |
استفاده |
 |
 |
footwork U |
استفاده از پا |
 |
 |
inutile U |
بی استفاده |
 |
 |
use U |
استفاده |
 |
 |
uses U |
استفاده |
 |
 |
misuser U |
سو استفاده از حق |
 |
 |
profiteers U |
استفاده چی |
 |
 |
benefit U |
استفاده |
 |
 |
usage U |
استفاده |
 |
 |
profiteer U |
استفاده چی |
 |
 |
utilization U |
استفاده |
 |
 |
beneficiaries U |
استفاده |
 |
 |
benefiting U |
استفاده |
 |
 |
usages U |
استفاده |
 |
 |
beneficiary U |
استفاده |
 |
 |
grafted U |
سوء استفاده |
 |
 |
usable <adj.> U |
قابل استفاده |
 |
 |
abusing U |
سوء استفاده |
 |
 |
serviceability U |
قابلیت استفاده |
 |
 |
use by name U |
استفاده بانام |
 |
 |
use by value U |
استفاده با ارزش |
 |
 |
user cost U |
هزینه استفاده |
 |
 |
practical <adj.> U |
قابل استفاده |
 |
 |
practicals U |
قابل استفاده |
 |
 |
use value U |
ارزش استفاده |
 |
 |
graft U |
سوء استفاده |
 |
 |
abusive |
سوء استفاده |
 |
 |
applicability U |
قابلیت استفاده |
 |
 |
fingering U |
استفاده از انگشت |
 |
 |
seat of the pants U |
استفاده از تجربه |
 |
 |
usage U |
مورد استفاده |
 |
 |
gain U |
صرفه استفاده |
 |
 |
usages U |
مورد استفاده |
 |
 |
fit for use U |
قابل استفاده |
 |
 |
availability U |
قابلیت استفاده |
 |
 |
value in use U |
ارزش استفاده |
 |
 |
What is in it for me ? U |
برای من چه استفاده ای ؟ |
 |
 |
diagrammatically U |
استفاده از نمودار |
 |
 |
application U |
کاربرد استفاده |
 |
 |
overlay technique U |
فن استفاده از کالک |
 |
 |
applications U |
کاربرد استفاده |
 |
 |
abuses U |
سوء استفاده |
 |
 |
serviceable <adj.> U |
قابل استفاده |
 |
 |
utile [archaic] [useful] <adj.> U |
قابل استفاده |
 |
 |
appropriate [for an occasion] <adj.> U |
قابل استفاده |
 |
 |
allowable U |
قابل استفاده |
 |
 |
convenient <adj.> U |
قابل استفاده |
 |
 |
functional <adj.> U |
قابل استفاده |
 |
 |
practicable <adj.> U |
قابل استفاده |
 |
 |
proper <adj.> U |
قابل استفاده |
 |
 |
purpose-built <adj.> U |
قابل استفاده |
 |
 |
purposeful <adj.> U |
قابل استفاده |
 |
 |
buffer U |
استفاده از میانگیر |
 |
 |
profitable U |
قابل استفاده |
 |