Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
royal road
U
اسان ترین راه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
end
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost
U
پایین ترین زیر ترین
carry
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
combat resolution
U
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
court rug
U
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
cushier
U
اسان
potties
U
اسان
duck soup
U
اسان
easy
U
اسان
degage
U
اسان
easier
U
اسان
straightforward
U
اسان
easiest
U
اسان
potty
U
اسان
easygoing
U
اسان
eath
U
اسان
cushy
U
اسان
simplest
U
اسان
simple
U
اسان
facile
U
اسان
cushiest
U
اسان
simpler
U
اسان
lenient
U
اسان گیر
euthanasia
U
مرگ اسان
easier
U
پاس اسان
easiest
U
پاس اسان
lollipop
U
ضربه اسان
easy
U
پاس اسان
lollipops
U
ضربه اسان
facilitates
U
اسان کردن
facilitated
U
اسان کردن
facilitating
U
اسان کردن
permissiveness
U
اسان گیری
facilitate
U
اسان کردن
permissive
U
اسان گیر
to ease off
U
اسان شدن
easygoing
U
اسان گیر
light handed
U
اسان راحت
soft loan
U
وام اسان
soft loans
U
وام اسان
laxity
U
اسان گیری
to roll by
U
اسان رفتن
to roll on
U
اسان رفتن
to sweep past
U
اسان رفتن
happy go lucky
U
اسان گذران بیمار
duck soup
U
کار اسان وسهل
to take it easy
U
کار را اسان گرفتن
leniency
U
اسان گیری ارفاق
cushily
U
اسان وبی دردسر
in orders to make it easiter
U
برای اسان تر کردن ان
glides
U
سریدن اسان رفتن
glided
U
سریدن اسان رفتن
glide
U
سریدن اسان رفتن
kickable
U
اسان برای ضربه زدن با پا
it promisews to be easy
U
چنین مینماید که اسان است
it is very easily done
U
بسیار اسان انجام میگیرد
collar
U
کسب اسان امتیاز ضربه
in orders that it may beeasier
U
برای اینکه اسان تر شود
chippie
U
پرتاب اسان از زیر سبد
mobility
U
انتقال اسان منابع تولید
laughter
U
مسابقه اسان برای بردن
it promisews to be easy
U
امید میرود اسان باشد
collars
U
کسب اسان امتیاز ضربه
holeable
U
گوی اسان برای به سوراخ انداختن
pie alley
U
مسیر اسان برای گوی اندازی
nothing great is easy
U
هیچ کاری بزرگی اسان نیست
friendliness
U
میزان اسان بودن کار باکامپیوتر یا برنامه
pick a cherry
U
ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
break the wind
U
در نتیجه کنارزدن هوا کارنفر پشت سر را اسان کردن
cheesecakes
U
مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
cheesecake
U
مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
backmost
U
پس ترین
down line processor
U
پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
pedrail
U
اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
proto
U
مهم ترین
westernmost
U
غربی ترین
least significant
U
کم اهمیت ترین
arrant
U
بدنام ترین
backmost
U
عقب ترین
lattermost
U
پست ترین
lattermost
U
عقب ترین
bottommost
U
پایین ترین
rightmost
U
راست ترین
most important
<adj.>
U
مهم ترین
foremost
U
پیش ترین
hindmost
U
عقب ترین
downmost
U
پایین ترین
eldest
U
مسن ترین
best
U
عظیم ترین
middlemost
U
میان ترین
drier
U
: خشک ترین
more like;most like
U
شبیه ترین
topmost
U
اعلی ترین
driest
U
خشک ترین
rearmost
U
عقب ترین
most significant
U
پراهمیت ترین
furthest
U
پیشرفته ترین
midmost
U
میان ترین
undermost
U
زیر ترین
meritorious
U
شایسته ترین
aftmost
U
عقب ترین
leftmost
U
سمت چپ ترین
first and foremost
<adv.>
U
پیش ترین
undermost
U
پایین ترین
lowest
U
پایین ترین
lower most
U
پایین ترین
lowermost
U
پایین ترین
nethermost
U
پست ترین
setup
U
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
heartstring
U
عمیق ترین احساسات دل
least significant digit
U
کم اهمیت ترین رقم
tenth rate
U
از پایین ترین جنس
neap tide
U
پائین ترین جزر و مد
neap
U
خفیف ترین جزر و مد
best
U
شایسته ترین پیشترین
most significant digit
U
با اهمیت ترین رقم
innermost
U
داخلی ترین دراعماق
most significant digit
U
با ارزش ترین رقم
most significant bit
U
با ارزش ترین بیت
most significant bit
U
با اهمیت ترین بیت
lsb
U
کم اهمیت ترین بیت
tenth rate
U
پایین ترین درجه
next
U
نزدیک ترین پس ازان
tick
U
سخت ترین مرحله
bottom price
U
پائین ترین قیمت
ticked
U
سخت ترین مرحله
ticks
U
سخت ترین مرحله
aftermost
U
عقب ترین واپسین
top flight
U
اعلی ترین مرتبه
full-back
U
عقب ترین بازی کن
eastermost
U
شرقی ترین نقطه
easternmost
U
شرقی ترین نقطه
full-backs
U
عقب ترین بازی کن
least significant bit
U
کم اهمیت ترین بیت
setl
U
زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
ten key pad
U
مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
exosphere
U
خارجی ترین لایه اتمسفر
troposphere
U
پایین ترین بخش اتمسفر
upmost
U
عالی ترین بالاترین درجه
lower high water
U
پایین ترین پیشرفت اب دریا
thermosphere
U
خارجی ترین لایه اتمسفر
primitive data type
U
ساده ترین شکل داده
last
U
پایین ترین درجه یا مقام
lasts
U
پایین ترین درجه یا مقام
main battle tank
U
قوی ترین تانک رزمی
sternmost
U
عقب ترین قسمت کشتی
Put your warmest clothes on .
U
گرم ترین لباسهایت را تن کرد
lasted
U
پایین ترین درجه یا مقام
admiral
U
عالی ترین افسرنیروی دریایی
curtal step
U
پایین ترین پله پلگان
curtail step
U
پایین ترین پله پلگان
admirals
U
عالی ترین افسرنیروی دریایی
combat resolution
U
پایین ترین رده رزمی
culminant
U
درمرتفع ترین موضع کامل
fullback
U
جای عقب ترین بازی کن
skirting armor
U
ضخیم ترین قسمت زره تانک
This is the easisrt way.
U
این آسان ترین راه است
last but not least
<idiom>
U
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
lowest common multiple
U
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
least common multiple
U
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
least common multiple
U
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
lowest common multiple
[LCM]
U
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
least upper bound
[lub, LUB]
U
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
supremum
U
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
smallest common multiple
U
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
subcutis
U
عمیق ترین قسمت زیر پوست
lower low water
U
پایین ترین پست رفت اب دریا
belly
U
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
heart strings
U
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
bottoms
U
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottom
U
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
least developed countries
U
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
bellies
U
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
next of kin
U
نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
master pick
U
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master tooth
U
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
endodermis
U
داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
water collecting sump
U
پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
highest common factor
[HCF]
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
best seller
U
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
greatest common divisor
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
aftermost
U
نزدیکترین دگل عقب کشتی پست ترین
This is the oldest Persian script in existence.
U
این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
greatest common factor
[GCF]
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
msb
U
با اهمیت ترین بیت Bit Significant ost
best-seller
U
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
best-sellers
U
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
greatest common divisor
[gcd]
U
بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک
[ریاضی]
knight bachelor
U
پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
msd
U
با اهمیت ترین رقم Digit Significant ost
rock bottom
U
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock-bottom
U
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
white wool
U
[مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
physical
U
پایین ترین لایه استاندارد شبکه ISO/OSI
Milco
U
میلکو
[مرغوب ترین فرش رومانی با چله پنبه ای]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com