English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
decimate U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimated U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimates U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimating U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inflict casualty U تلفات وارد کردن بدشمن
to take toll of any one U تلفات زیادبرکسی وارد اوردن
inflicted U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicting U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicts U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflict U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
mass casualties U تلفات زیاد
keypad U مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
scissors U سگک از رو که فشار زیاد به کمر وارد می اورد
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
kill U تلفات منفجر کردن از بین بردن
kills U تلفات منفجر کردن از بین بردن
quenches U کشتن یا خفه کردن
outed U قطع کردن کشتن
out U قطع کردن کشتن
quench U کشتن یا خفه کردن
out- U قطع کردن کشتن
quenched U کشتن یا خفه کردن
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
rub out <idiom> U کاملا ویرا کردن ،کشتن
to put any one out of the way U کسیرانهانی کشتن یابازداشت کردن
to nip or crush in the bud U در نخستین مرحله رشد کشتن یا پایمال کردن
shoot U زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
shoots U زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
wake up U کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
introduce U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduced U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
initiate U وارد کردن
importing U وارد کردن
initiating U وارد کردن
make an entry U وارد کردن
initiated U وارد کردن
import U وارد کردن
initiates U وارد کردن
inducts U وارد کردن
bring in U وارد کردن
inputting U وارد کردن
inducting U وارد کردن
inducted U وارد کردن
induct U وارد کردن
imported U وارد کردن
importing U عمل وارد کردن
rosters U وارد صورت کردن
imported U عمل وارد کردن
initiates U تازه وارد کردن
import U عمل وارد کردن
initiated U تازه وارد کردن
initiate U تازه وارد کردن
inflict casualty U خسارت وارد کردن
entered U وارد یا ثبت کردن
enter U وارد یا ثبت کردن
blemish خسارت وارد کردن
initiating U تازه وارد کردن
to exert force [on] U نیرو وارد کردن [بر]
roster U وارد صورت کردن
reimport U دوباره وارد کردن
enters U وارد یا ثبت کردن
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
mortality U تلفات
loss U تلفات
fatality U تلفات
fatalities U تلفات
losses U تلفات
casualties U تلفات
casualty U تلفات
victim U تلفات
total loss U تلفات کل
victims U تلفات
i had scarely arrived U تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
crediting U درستون بستانکار وارد کردن
take a strain U وارد کردن فشار به طناب
swear in U باسوگند بشغلی وارد کردن
swear in U با مراسم تحلیف وارد کردن
involve U گیر انداختن وارد کردن
involves U گیر انداختن وارد کردن
to give somebody a blow U به کسی ضربه وارد کردن
involving U گیر انداختن وارد کردن
inputted U عمل وارد کردن اطلاعات
input U عمل وارد کردن اطلاعات
hit the spot <idiom> U نیروی تازه وارد کردن
credits U درستون بستانکار وارد کردن
credit U درستون بستانکار وارد کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
credited U درستون بستانکار وارد کردن
commissioning the ship U وارد خدمت کردن کشتی
kill factor U ضریب تلفات
mortality factor U ضریب تلفات
casualties U تلفات و ضایعات
the losses of the army U تلفات ارتش
low loss cable U کابل با تلفات کم
low loss coil U بوبین با تلفات کم
casualty U تلفات و ضایعات
suffers U تلفات دیدن
total losses U کل تلفات ابی
battle casualty U تلفات جنگی
magnetic hystersis loss U تلفات هیسترزیس
insulation power factor U زاویه ی تلفات
loss U تلفات ضایعات
casualty radius U شعاع تلفات
corona losses U تلفات کورونا
suffer U تلفات دیدن
tip loss U تلفات نوک
lethal area U منطقه تلفات
suffered U تلفات دیدن
low loss construction U ساختمان کم تلفات
treble our casualties U سه برابر تلفات ما
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
backhand U باپشت راکت ضربت وارد کردن
scoffs U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
initiation U وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
scoff U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffing U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
backhands U باپشت راکت ضربت وارد کردن
scoffed U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
ingrate U تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
to sit for an examination U در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
to enrol somebody U کسی را نام نویسی کردن [ثبت نام کردن] [درفهرست وارد کردن]
no load loss U تلف یا تلفات بی باری
low loss capacitor U خازن با تلفات دی الکتریک کم
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
vulnerability U در معرض تلفات بودن
mass casualties U تلفات و ضایعات شدید
casualty radius U شعاع تولید تلفات
kill probability U احتمال واردکردن تلفات
eddy current losses U تلفات جریان گردابی
loss appraisal U قبول تلفات در جنگ
loss replacement U جایگزینی تلفات و ضایعات
interphase transformer loss U تلفات پیچک صنعتی
low loss ceramics U سرامیک با تلفات دی الکتریکی کم
frequented U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequents U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
to break into something U از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
to e. upon acovnt book U همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
keyboarding U عمل وارد کردن اطلاعات با صفحه کلید
types U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
feeds U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
enters U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
enter U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
typed U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
feeds U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feed U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
keyboarding U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
feed U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
accession به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
entered U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
type U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
gear friction losses U تلفات اصطکاکی جعبه دنده
tolling U تعداد تلفات جنگی ضایعه
the army lost heavily U ارتش تلفات سنگین داد
escaped water U تلفات اب هنگام بهره برداری
tolls U تعداد تلفات جنگی ضایعه
toll U تعداد تلفات جنگی ضایعه
casualty agent U عامل ایجاد تلفات و ضایعات
loss U تلفات جنگی ضایعات رزمی
overspend U زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
key وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
supplements U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplemented U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplement U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplementing U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
proselyte U عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
dielectric loss factor meter U دستگاه اندازه گیری ضریب تلفات
propagate U زیاد کردن
overload U زیاد پر کردن
to run rup U زیاد کردن
increases U زیاد کردن
increased U زیاد کردن
increase U زیاد کردن
overloaded U زیاد پر کردن
propagated U زیاد کردن
propagates U زیاد کردن
overstock U زیاد پر کردن
heightens U زیاد کردن
heightening U زیاد کردن
heightened U زیاد کردن
heighten U زیاد کردن
intensification U زیاد کردن
overloads U زیاد پر کردن
propagating U زیاد کردن
add زیاد کردن
grnish U زیاد کردن
post- U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
post- U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posts U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
post U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com