Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unhorse
U
از اسب افتادن یا پیاده شدن اسب را از گاری یا درشگه باز کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
schooners
U
گاری سفری گاری روپوش دار
schooner
U
گاری سفری گاری روپوش دار
disembarkation
U
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
privilege cab
U
درشگه کرایهای که حق دارددر جاهای خصوصی بایستد
detrain
U
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
overhauls
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled
U
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
interim overhaul
U
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
grenadier
U
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
to fall on ones knees
U
بیرون افتادن بلابه افتادن
secondary landing
U
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
transit area
U
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
roll up
U
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
overhaul
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
disassembly order
U
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
overhauls
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
dismount
U
پیاده کردن
dismantling
U
پیاده کردن
take down
U
پیاده کردن
set down
U
پیاده کردن
demodulation
U
پیاده کردن
disembark
U
پیاده کردن
disassemble
U
پیاده کردن
disembarking
U
پیاده کردن
dismounts
U
پیاده کردن
disembarked
U
پیاده کردن
dismounting
U
پیاده کردن
disembarks
U
پیاده کردن
dismantles
U
پیاده کردن
dismantle
U
پیاده کردن
dismantlement
U
پیاده کردن
dismantled
U
پیاده کردن
unset
U
پیاده کردن
dismantle
U
پیاده کردن موتور
pedestrianizes
U
پیاده روی کردن
pedestrianised
U
پیاده روی کردن
pedestrianized
U
پیاده روی کردن
pedestrianize
U
پیاده روی کردن
staking
U
پیاده کردن مسیر
pedestrianising
U
پیاده روی کردن
dismounts
U
پیاده کردن یا شدن
pedestrianises
U
پیاده روی کردن
dismounting
U
پیاده کردن یا شدن
dismantling
U
پیاده کردن موتور
setting out
U
پیاده کردن مسیر
dismantles
U
پیاده کردن موتور
setting out
U
پیاده کردن نقشه
disassembly
U
پیاده کردن موتور
pedestrianizing
U
پیاده روی کردن
dismount
U
پیاده کردن یا شدن
To implement a project.
U
طرحی را پیاده کردن
dismantled
U
پیاده کردن موتور
dosmount command
U
فرمان پیاده کردن
pads
U
پیاده سفر کردن
pad
U
پیاده سفر کردن
forestalls
U
پیش افتادن ممانعت کردن
flag
U
سنگفرش کردن پایین افتادن
to come down with a run
U
پایین افتادن افت کردن
flags
U
سنگفرش کردن پایین افتادن
operate
U
عمل کردن بکار افتادن
trammel
U
تعدیل کردن بدام افتادن
operates
U
عمل کردن بکار افتادن
routing
U
عزیمت کردن راه افتادن
operated
U
عمل کردن بکار افتادن
forestalled
U
پیش افتادن ممانعت کردن
giving
U
اتفاق افتادن فدا کردن
stumps
U
قطع کردن سنگین افتادن
stumped
U
قطع کردن سنگین افتادن
philander
U
زن بازی کردن دنبال زن افتادن
pick up oneself
U
از افتادن خود جلوگیری کردن
forestall
U
پیش افتادن ممانعت کردن
to pick up oneself
U
از افتادن خود جلوگیری کردن
stump
U
قطع کردن سنگین افتادن
give
U
اتفاق افتادن فدا کردن
stumping
U
قطع کردن سنگین افتادن
gives
U
اتفاق افتادن فدا کردن
gharry
U
گاری
drayman
U
گاری کش
carted
U
گاری
carting
U
گاری
carts
U
گاری
tumbril
U
گاری
cart
U
گاری
dogcarts
U
گاری سگ کش
dogcart
U
گاری سگ کش
vans
U
گاری
van
U
گاری
driver
U
گاری چی
drivers
U
گاری چی
dismantled
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismount
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
salvaged
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvages
U
پیاده کردن کامل قطعات
walks
U
گردش کردن پیاده رفتن
salvage
U
پیاده کردن کامل قطعات
salvaging
U
پیاده کردن کامل قطعات
walk
U
گردش کردن پیاده رفتن
dismounting
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantling
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantle
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismounts
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantles
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
removable
U
قابل سوار و پیاده کردن
disassembly order
U
روش پیاده کردن وسیله
walked
U
گردش کردن پیاده رفتن
to overlie infant
U
روی بچهای افتادن و او راخفه کردن
incident
U
ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
hog tie
U
عاجز ودرمانده کردن از کار افتادن
to overeach oneself
U
زیاد جلو افتادن و خودراخسته کردن
wind
U
خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
winds
U
خسته کردن یاشدن ازنفس افتادن
incidents
U
ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
wain
U
گاری واگن
drayman
U
گاری بر چهارچرخه کش
wainwright
U
گاری ساز
dumb waiter
U
گاری تاقچهدار
applecart
U
گاری سیب
dumb waiters
U
گاری تاقچهدار
shopping cart
U
گاری خرید
tumbrel
U
گیوتین گاری
foot sweep
U
فن اوسوتو گاری
cartwright
U
گاری ساز
carter
U
راننده گاری
cartage
U
حمل با گاری
paracaisson
U
گاری دوچرخ
mail cart
U
گاری پست
disassemble
U
پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
terminals
U
محل پیاده وسوار کردن بارها
removal
U
از بین بردن برداشتن پیاده کردن
debarkation
U
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
terminal
U
محل پیاده وسوار کردن بارها
stalling
U
متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
stall
U
متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
landing group
U
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
lorries
U
اتومبیل باری گاری
cartage
U
کرایه گاری مکاری
piety
U
پرهیز گاری خداترسی
camion
U
گاری کوتاه بی لبه
carthorse
U
اسب ارابهو گاری
lorry
U
اتومبیل باری گاری
paracaisson
U
گاری مهمات کش دستی
joltwagon
U
گاری یا ارابه پرتکان
overhaul
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
peg out
U
کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
air landing
U
پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
overhauling
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
tramps
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramp
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
overhauled
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
administrative landing
U
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
overhauls
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
ramps
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramp
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
tramped
U
باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
pietist
U
وابسته به پرهیز گاری پارسا
cartful
U
انچه دریک گاری جا بگیرد
take to pieces
U
پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
dray
U
گاری کوتاه بی لبه چهارچرخه بارکشی
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
transfer loader
U
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
doctrine
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
tailboard
U
تخته عقب گاری وکامیون برای تخلیه بار
golf cart
U
گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
to be broken on the wheel
U
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
slaver
U
گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
to get caught up in something
U
در چیزی گیر کردن
[افتادن]
[گرفتار شدن]
[اصطلاح روزمره]
[اصطلاح مجازی]
ship to shore
U
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tractor group
U
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
to fall to
U
شروع بخوردن یاجنگ کردن بخوردن افتادن
trolley
U
گاری بارکش اتومبیل بارکش کوتاه
trolly
U
گاری بارکش اتومبیل بارکش کوتاه
trolleys
U
گاری بارکش اتومبیل بارکش کوتاه
stick
U
گیر کردن گیر افتادن
jigger
U
درشکه یک اسبه گاری تک اسبه
foundering
U
از پا افتادن
to be deferred
U
پس افتادن
to be off ones feed
U
افتادن
drop back
U
افتادن
lied
U
افتادن
lies
U
افتادن
to come a mucker
U
افتادن
to come a cropper
U
افتادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com