English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
diagnostically U ازراه تشخیص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
micr U سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
pervertible U ازراه در رو
conjugally U ازراه زناشویی
interrogatively U ازراه پرسش
encouragingly U ازراه تشویق
intuitively U ازراه برهانی
intuitively U ازراه کشف
intuitively U ازراه انتقال
demonstratively U ازراه اثبات
interposingly U ازراه مداخله
inferentially U ازراه استنباط
gymnastically U ازراه ورزش
exegetically U ازراه تفسیر
posteriori U ازراه استقرار
by sea U ازراه دریا
offensively U ازراه تهاجم
heretically U ازراه رفض
foully U ازراه خیانت
introspectively U ازراه خودنگری
inquiringly U ازراه بازجویی
algebraically U ازراه جبر
by courtesy U ازراه التفات
by ear U ازراه گوش
by indirection U ازراه تقلب
catechist U ازراه پرسش
controversially U ازراه مباحثه
paraphrastically U ازراه تفسیر
inquiringly U ازراه استفسار
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
basophobia U هراس ازراه رفتن
philosophically U ازراه حکمت دوستی
ingratiatingly U ازراه خود شیرینی
inferentially U ازراه نتیجه گیری
hieroglyphically U ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
catechization U ازراه سئوال وجواب
to break a way U موانع را ازراه خودبرداشتن
professionally U ازراه پیشه یاکسب
glozingly U ازراه عیب پوشی
foully U ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
debaueh U ازراه درکردن گمراه کردن
withdrawals U تخلیه مواضع ازراه هوا
long-distance U ازراه دور تلفن کردن
rje U ورود برنامه ازراه دورEntry ob
gnosticize U ازراه عرفان تشریح کردن
polemically U ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
withdrawal U تخلیه مواضع ازراه هوا
endermic U ازراه پوستی از ورا پوست
air movements U حرکت دادن ازراه هوا
long distance U ازراه دور تلفن کردن
concretionary U تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
identification U تشخیص تشخیص دادن
telecommunications access method U روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
intriguingly U با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
demonstratively U با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
refutation U اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
patronizingly U ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
gamogenesis U زاد و ولد ازراه جفت گیری
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
catechetical U مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
parrotry U بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
parasyntheton U واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
impo U کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
bobbing U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobs U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bob U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
break the bank <idiom> U بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
sand crack U ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
optophone U الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
structuralism U بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
diagnostic U تشخیص
discretion U تشخیص
assessment U تشخیص
distinction U تشخیص
assessments U تشخیص
distinctions U تشخیص
indistinctively U بی تشخیص
In my judgement. As I see it. U به تشخیص من
contradistinction U تشخیص
denotation U تشخیص
discernment U تشخیص
diagnostics U تشخیص ها
specification U تشخیص
diagnosis U تشخیص
diagnoses U تشخیص
percipience U حس تشخیص
descry U تشخیص دادن
flair U قوه تشخیص
designator code U کد تشخیص یکان
diacritic U نشان تشخیص
diacritical U نشان تشخیص
moral sense U حس تشخیص خوب و بد
diagnostic routine U روال تشخیص
diacritical marks U نشان تشخیص
carrier detect U تشخیص حامل
moral perception U حس تشخیص اخلاقی
senses U حس تشخیص مفهوم
diagnosing U تشخیص دادن
character recognition U تشخیص کاراکتر
diagnose U تشخیص دادن
diagnosed U تشخیص دادن
coefficient of determination U ضریب تشخیص
espying U تشخیص دادن
spotting U تشخیص دادن
collision detection U تشخیص تصادم
blind diagnosis U تشخیص بی نام
distinguishing U تشخیص دهنده
discerns U تشخیص دادن
i.f.f. system U دستگاه تشخیص
discerned U تشخیص دادن
discern U تشخیص دادن
handwriting recognition U تشخیص دست خط
diagnostic test U تست تشخیص
espy U تشخیص دادن
espies U تشخیص دادن
espied U تشخیص دادن
assessing U تشخیص دادن
frequency discrimination U تشخیص فرکانس
assesses U تشخیص دادن
assessed U تشخیص دادن
fault datagnosis U تشخیص عیب
error detecting code U کد تشخیص خطا
identification of friend from foe U دستگاه تشخیص
diagnostics U شیوههای تشخیص
discernible U قابل تشخیص
distinct U قابل تشخیص
indiscrimination U عدم تشخیص
indiscrete U غیرقابل تشخیص
differentiable U تشخیص پذیر
recognition U تشخیص بازشناخت
differential diagnosis U تشخیص افتراقی
identification U تشخیص هویت
indiscreet U فاقد حس تشخیص
identification signs U علائم تشخیص
discriminant function U تابع تشخیص
corrective maintenance U عمل تشخیص
discriminately U از روی تشخیص
assess U تشخیص دادن
spots U تشخیص دادن
resolutions U قدرت تشخیص
make out <idiom> U تشخیص دادن
identifying U تشخیص دادن
to know right from wrong U تشخیص دادن
sensibility U حس تشخیص دقت
sensibilities U حس تشخیص دقت
Diagnosis. U تشخیص بیماری
Power of distiction. U قوه تشخیص
recognizing U تشخیص دادن
recognizes U تشخیص دادن
identify U تشخیص دادن
sensed U حس تشخیص مفهوم
resolution U قدرت تشخیص
psychodiagnosis U تشخیص روانی
judiciously U از روی تشخیص
sense U حس تشخیص مفهوم
identified U تشخیص دادن
speech recogintion U تشخیص گفتار
speech recogintion U تشخیص کلام
orientation U تشخیص موقعیت
identifies U تشخیص دادن
pattern recognition U تشخیص الگو
recognize U تشخیص دادن
vertification of debts U تشخیص مطالبات
visual identification U تشخیص بصری
recognizably U قابل تشخیص
verification of debt U تشخیص مطالبات
vision recognition U تشخیص بصری
voice recognition U تشخیص صوتی
voice recognition U تشخیص صدا
diagnoses U تشخیص ناخوشی
diagnoses U تشخیص عیب
recognizable U قابل تشخیص
diagnosis U تشخیص عیب
recognising U تشخیص دادن
recognises U تشخیص دادن
pattern recognitation U تشخیص الگو
spot U تشخیص دادن
diagnosis U تشخیص ناخوشی
differentials U تشخیص دهنده
differential U تشخیص دهنده
whiteouts U عدم تشخیص موقعیت
finds U جستن تشخیص دادن
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
detection U عمل تشخیص چیزی
electrodiagnosis U تشخیص با دستگاههای برقی
diagnostic routine U برنامه تشخیص عیب
fault diagnosis U تشخیص نقص فنی
tell apart <idiom> U تشخیص تا کس یادو چیز
diagnostician U تشخیص دهندهء مرض
diagnostician U متخصص تشخیص مرض
whiteout U عدم تشخیص موقعیت
see through U خوب تشخیص دادن
see-through U خوب تشخیص دادن
identification of supplies U تشخیص هویت کالا
spotting U تشخیص محل گلوله
diagnostic U وابسته به تشخیص ناخوشی
cess U تشخیص وتعیین مالیات
optical recognition device U دستگاه تشخیص نوری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com