English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
docking U ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
side tone U انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
backplane U مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
interfaces U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
communication U مدار الکترونیکی که به کامپیوتر اجازه ارتباط با مودم میدهد
flutter U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutters U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttering U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttered U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
modem U مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد
null U مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد
DC U روش ارتباط با استفاده از باسهای روی یک مدار سیمی مثل سیستم تلگراف
bionics U مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی هاو اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیولوژی درمهندسی الکترونیک و سایرعلوم مهندسی
fasts U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
duplexes U مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex U مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
spacecraft U فضاپیما
spaceship U فضاپیما
space craft U فضاپیما
spaceships U فضاپیما
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanicalism U عقیده به دخالت عمل مکانیکی در کیفیات فاهر و طبیعی عمل مکانیکی
teleconferencing U ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
kapton U نوعی پلاستیک عایق حرارتی باپوشش طلایی در فضاپیما
data link U ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
control rocket U راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند
cut out U وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit U مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching U مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet U سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pin U یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned U یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning U یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
mask design U اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
firing circuit U مدار چاشنی مدار انفجار
powder train U مدار خرج مدار باروت
one hook U مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
in an instant U دریک ان
derricks U دریک
derrick U دریک
en bloc U دریک بلوک
swinging derrick U دریک گردان
sedentary U مقیم دریک جا
on a par U دریک تراز
on one occasion U دریک موقع
standing derrick U دریک ثابت
in an instant U دریک لحظه
somewhere U یک جایی دریک محلی
partly U نسبتا دریک جزء
rub elbows/shoulders <idiom> U دریک سطح بودن
out of step <idiom> U دریک گام نبودن
pitcherful U انچه دریک سبوجابگیرد
aline U دریک رشته قراردادن
beside U دریک طرف بعلاوه
somewheres U یک جایی دریک محلی
run in the family/blood <idiom> U دریک سطح بودن
have one's ass in a sling <idiom> U دریک وضع نا مساعد بودن
coinciding U دریک زمان اتفاق افتادن
text book U کتاب اصلی دریک موضوع
chorus girl U زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
textbook U کتاب اصلی دریک موضوع
chorus girls U زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
colocate U دریک مکان قرار دادن
collinear U دریک خط مستقیم واقع شونده
coincident U واقع شونده دریک وقت
cartful U انچه دریک گاری جا بگیرد
textbooks U کتاب اصلی دریک موضوع
fascia plate U تابلوی مقابل دریک وسیله
capful U انچه دریک کلاه جابگیرد
easy does it <idiom> U دریک چشم بهم زدن
in a crack U دریک چشم بهم زدن
ledger bait U که دریک جا روی نگاه دارند
coincide U دریک زمان اتفاق افتادن
batch U مقدار نان دریک پخت
coincided U دریک زمان اتفاق افتادن
aligns U دریک ردیف قرار گرفتن
aligning U دریک ردیف قرار گرفتن
aligned U دریک ردیف قرار گرفتن
polynia U منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
polynya U منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
align U دریک ردیف قرار گرفتن
coincides U دریک زمان اتفاق افتادن
pent up U دریک جا نگاه داشته شده
batches U مقدار نان دریک پخت
mechnical U مکانیکی
gadget U مکانیکی
mechanical U مکانیکی
gadgets U مکانیکی
pointsman U عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
gigahertz U فرکانس یک بیلیون دفعه دریک ثانیه
palmful U انقدرکه دریک کف دست جای گیرد
concurrent U دریک وقت واقع شونده موافق
gyle U مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود
hinge joint U مفصلی که دریک سطح حرکت کند
ultrasonic U نوسانات مکانیکی
buckets U بیل مکانیکی
bucket U بیل مکانیکی
absolute viscosity U گرانروی مکانیکی
shovel U بیل مکانیکی
shovels U بیل مکانیکی
robots U ادم مکانیکی
shoveled U بیل مکانیکی
shoveling U بیل مکانیکی
mechanic U هنرور مکانیکی
shovelled U بیل مکانیکی
mechanical stabilization U استوارسازی مکانیکی
shovelling U بیل مکانیکی
automatons U ادم مکانیکی
automaton U ادم مکانیکی
mechanically U بطور مکانیکی
robot U ادم مکانیکی
mechanism U اجزاء مکانیکی
mechanical efficiency U بازده مکانیکی
mechanical stimulation U تحریک مکانیکی
mechanical stabilization U تثبیت مکانیکی
mechanic recepter U گیرنده مکانیکی
grab bucket U بیل مکانیکی
grab crane U بیل مکانیکی
grab excavator U بیل مکانیکی
mechanical resolution U تراکم مکانیکی
mechanical properties U خواص مکانیکی
mechanical drawing U ترسیم مکانیکی
mechanisms U اجزاء مکانیکی
mechanical efficiency U راندمان مکانیکی
actuator U عملگر مکانیکی
mechanical equipment U تجهیزات مکانیکی
mechanical energy U انرژی مکانیکی
mechanical efficiency U کارایی مکانیکی
mechanical advantage U مزیت مکانیکی
mechanical de icing U یخ زدایی مکانیکی
forklift track U بیل مکانیکی
contact sweeping U روبیدن مکانیکی
power shovel U بیل مکانیکی
mechanicalness U خاصیت مکانیکی
dynamic viscosity U گرانروی مکانیکی
mechanical translation U ترجمه مکانیکی
mechanician U هنرور مکانیکی
contact mine U مین مکانیکی
mechanotherapy U معالجه مکانیکی
crane shovel U بیل مکانیکی
dashpot U خفه کن مکانیکی
broadside U توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
broadsides U توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
play footsie <idiom> U باهمکارخود لاس زدن مخصوصا دریک جو سیاسی
bicipital U تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها
mechanical equivalent of heat U هم ارز مکانیکی گرما
fan blower U بادزن مکانیکی یاماشینی
mechanical analysis U تجزیه مکانیکی خاک
mechanical data processing U پردازش داده مکانیکی
power rammer U زمین کوب مکانیکی
gadgetry U وسایل کوچک مکانیکی
motored U منبع نیروی مکانیکی
motors U منبع نیروی مکانیکی
motor- U منبع نیروی مکانیکی
motor U منبع نیروی مکانیکی
elision U باقوه مکانیکی شکستن
grab bucket crane U جرثقیل با بیل مکانیکی
fractional sampling U نمونه گیری مکانیکی
mechanisms U عوامل مکانیکی مکانیزم
mechanism U عوامل مکانیکی مکانیزم
catalysis U اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
hauled U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauls U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
retrospective search U جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
block stowage loading U بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
coextensive U باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
ice time U مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
static equilibrium U تعادل مکانیکی [فیزیک] [مهندسی]
electronic U یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
booms U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
shovelful U حجم و اندازه بیل مکانیکی
booming U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
boomed U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
mechanical equilibrium U تعادل مکانیکی [فیزیک] [مهندسی]
mechanical move U حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
boom U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
farrowed U همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrow U همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
role indicator U نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
run around U تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
farrows U همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrowing U همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
coriolis acceleration U شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
rotates U جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotated U جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotate U جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com