English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
central tendency U احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
immediate U پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
attending U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend U انتظار کشیدن انتظار داشتن
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
waiting position U ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
enquiry U تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
concord U مطابقت
justifications U مطابقت
accordance U مطابقت
correspondences U مطابقت
concent U مطابقت
sameness U مطابقت
justification U مطابقت
matches U مطابقت
compatibility U مطابقت
correspondence U مطابقت
match U مطابقت
conformability U مطابقت
conformity U مطابقت
correspondency U مطابقت
comport U مطابقت کردن
match U مطابقت کردن
comporting U مطابقت کردن
comports U مطابقت کردن
matches U مطابقت کردن
comported U مطابقت کردن
copy fitting U مطابقت کپی
legality U مطابقت با قانون
evidence of conformity U دلیل مطابقت
meets U مطابقت کردن
meet U مطابقت کردن
legality U مطابقت باقانون
canonicity U مطابقت باقانون شرع
constitutionality U مطابقت با قانون اساسی
conformed U مطابقت کردن وفق دادن
conforming U مطابقت کردن وفق دادن
conforms U مطابقت کردن وفق دادن
mismatch U بهم نخوردن عدم مطابقت
conform U مطابقت کردن وفق دادن
fall in U مطابقت کردن موافق شدن
conventionality U مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
agrees U اشتی دادن مطابقت کردن
classicality U مطابقت با ادبیات وصنایع باستانی
agreeing U اشتی دادن مطابقت کردن
agree U اشتی دادن مطابقت کردن
fashionableness U توافق بارسم وایین معمول مطابقت باسبک روز
parallel U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallels U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelling U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelling U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleled U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleled U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelled U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleling U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleling U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelled U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallels U بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallel U داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
source U حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
searching storage U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searchingly U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searched U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searches U روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
expectancy U احتمال
presumptions U احتمال
presumption U احتمال
expectance U احتمال
liability U احتمال
liabilities U احتمال
verisimilitude U احتمال
eventualities U احتمال
suppositions U احتمال
supposition U احتمال
probability U احتمال
like lihood U احتمال
likelihoood U احتمال
eventuality U احتمال
chanced U احتمال
contingencies U احتمال
chance U احتمال
chances U احتمال
possibilities U احتمال
possibility U احتمال
chancing U احتمال
contingency U احتمال
likelihood U احتمال
aptness U احتمال
data processing U پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
data preparation U امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
tail U داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tailed U داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tails U داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
unlikelihood U عدم احتمال
probability curve U منحنی احتمال
risk U احتمال زیان
risked U احتمال زیان
risking U احتمال زیان
compound probability U احتمال مرکب
transition probability U احتمال جهش
transition probability U احتمال انتقال
inverisimilitude U عدم احتمال
improbability U عدم احتمال
on the chance of U نظر به احتمال
presumedly U احتمال میرود
There is a 50-50 chance. U احتمال 50-50است
presumption of fraud U احتمال تقلب
risks U احتمال زیان
probabilism U احتمال گرایی
kill probability U احتمال کشندگی
experimental probability U احتمال تجربی
conditional probability U احتمال مشروط
experimental probability U احتمال ازمایشی
probability analysis U احتمال کاوی
stand a chance <idiom> U احتمال داشتن
probability theory U نظریه احتمال
probability of collision U احتمال برخورد
probability of detection U احتمال اکتشاف
probability of detection U احتمال کشف
probability of kill U احتمال انهدام
probability of ionization U احتمال یونش
odds U احتمال ووقوع
contingency U احتمال وقوع
probability ratio U بهر احتمال
moral certainty U احتمال قوی
contingencies U احتمال وقوع
mathematical probability U احتمال ریاضی
probability distribution U توزیع احتمال
statistical weight U احتمال ترمودینامیکی
probability factor U ضریب احتمال
probability function U تابع احتمال
the probability is U احتمال دارد
the probability is U احتمال میرود
damage threat U احتمال تولید خسارت
in all like U احتمال کلی دارد
risked U احتمال زیان یاخطر
It is quite likely that …. U خیلی احتمال می رود که …
likelihood U احتمال کلی دارد
look for <idiom> U با احتمال فکر کردن
risk U احتمال زیان یاخطر
balance U احتمال رویداد خطا
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
balances U احتمال رویداد خطا
normal probability curve U منحنی بهنجار احتمال
risks U احتمال زیان یاخطر
risks U احتمال زیان و ضرر
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
probability of kill U احتمال از بین رفتن
kill probability U احتمال واردکردن تلفات
radial probability distribution U توزیع احتمال شعاعی
probability density function U تابع چگالی احتمال
worst-case U بدترین وضع یا احتمال
in all probability U احتمال کلی میرود
risked U احتمال زیان و ضرر
probability density U چگالی احتمال [ریاضی]
risk U احتمال زیان و ضرر
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
risking U احتمال زیان یاخطر
risking U احتمال زیان و ضرر
angular probability distribution U توزیع زاویهای احتمال
damage threat U منطقه احتمال تولید خسارت
risk U احتمال خطر ریسک کردن
it is p that he did not go U احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
single shot hit probability U احتمال اصابت یک گلوله به هدف
risks U احتمال خطر ریسک کردن
the odds are that he will doit U احتمال دارد که انکار را بکند
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
risking U احتمال خطر ریسک کردن
odds-on U دارای احتمال بیش از 5 درصد
risked U احتمال خطر ریسک کردن
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
prospects U انتظار
prospect U انتظار
prospecting U انتظار
prospected U انتظار
anticipation U انتظار
expectancy U انتظار
expectantly U با انتظار
expectance U انتظار
expectation U انتظار
ready line U خط انتظار
expectations U انتظار
privacy U قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
presumed U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
it may be presumed that U احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
In all probability. Very likely. U به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
presumes U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presume U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
wait state U حالت انتظار
to look forward to U انتظار داشتن
waiting room U اطاق انتظار
wait time U زمان انتظار
wait state U وضعیت انتظار
half pay U حق انتظار خدمت
waiting lists U لیست انتظار
to my great surprise U برخلاف انتظار من
aspiration level U سطح انتظار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com