Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
collector contact
U
اتصال کلکتور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
male connector
U
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
current collector
U
کلکتور
commutator
U
کلکتور
collectors
U
کلکتور
collector
U
کلکتور
collector terminal
U
ترمینال کلکتور
collector resistance
U
مقاومت کلکتور
collector current
U
جریان کلکتور
collector electrode
U
الکترود کلکتور
collector brush
U
ذغال کلکتور
commutator brush
U
جاروبک کلکتور
common collector circuit
U
مدار کلکتور مشترک
collector saturation voltage
U
ولتاژ اشباع کلکتور
collector emitter, leakage current
U
جریان نشستی کلکتور- امیتر
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
layer
U
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patches
U
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patch
U
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layers
U
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP
U
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fibre
U
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres
U
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fiber
U
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector
U
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
contacting
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings
U
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector
U
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
drawbar
U
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
linkage
U
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivel
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivels
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkages
U
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivelled
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
RJ connector
U
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
cascade connection
U
اتصال کاسکاد اتصال پلهای
terminal
U
محل اتصال پیچ اتصال
terminals
U
محل اتصال پیچ اتصال
lead
U
قطب اتصال سیم اتصال
leads
U
قطب اتصال سیم اتصال
slip road
U
سینه کش اتصال فراز اتصال
ramp
U
سینه کش اتصال فراز اتصال
ramps
U
سینه کش اتصال فراز اتصال
T connector
U
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interface
U
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
U
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line
U
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
contact
U
اتصال
connector
U
اتصال
network
U
اتصال
fusion
U
اتصال
coitus
U
اتصال
colligation
U
اتصال
fusions
U
اتصال
incorporation
U
اتصال
v joint
U
اتصال "وی "
networks
U
اتصال
joint
U
اتصال
jump joint
U
اتصال لب به لب
single u butt joint
U
اتصال لب به لب "یو"
fitting
U
اتصال
attach
U
اتصال
single u butt weld
U
اتصال لب به لب "یو"
attaches
U
اتصال
attaching
U
اتصال
continuity
U
اتصال
symphysis
U
اتصال
lap joint
U
اتصال لب به لب
scarf
U
اتصال
contacted
U
اتصال
conjuncture
U
اتصال
hitches
U
اتصال
connect node
U
کد اتصال
unions
U
اتصال
union
U
اتصال
coupling
U
اتصال
connection line
U
خط اتصال
hitching
U
اتصال
juncture
U
اتصال
hitch
U
اتصال
tie line
U
خط اتصال
concatenate
U
اتصال
tie down
U
اتصال
seams
U
خط اتصال
contacting
U
اتصال
seam
U
خط اتصال
scarfs
U
اتصال
contacts
U
اتصال
connectivity
U
اتصال
bounding
U
اتصال
bonding
U
اتصال
hitched
U
اتصال
suspension
U
اتصال
abjoint
U
بی اتصال
interconnetion
U
اتصال
butt joint riveting
U
اتصال لب به لب
lead wire
U
خط اتصال
connection
U
اتصال
connexions
U
اتصال
inosculation
U
اتصال
link
U
اتصال
butt joint
U
اتصال لب به لب
abutment
U
اتصال
binding
U
اتصال
interconnection
U
اتصال
junctions
U
اتصال
conjunctions
U
اتصال
conjunction
U
اتصال
junction
U
اتصال
bindings
U
اتصال
law of continvity
U
اتصال
nexus
U
اتصال
cutter link
U
اتصال
wiring
U
اتصال
suspensions
U
اتصال
clutch dog
U
فک اتصال
binding post
U
پیچ اتصال
contact plug
U
فیش اتصال
tap
U
اتصال وسط
slings
U
تسمه اتصال
crosspoint
U
زوج اتصال
slinging
U
تسمه اتصال
junction boxes
U
جعبه اتصال
sling
U
تسمه اتصال
link chain
U
زنجیر اتصال
automatic drop
U
اتصال خودکار
binding screw
U
پیچ اتصال
sacrfing
U
اتصال قلمتراشی
tapping
U
اتصال وسط
contact series
U
اتصال سری
pendant
U
طناب اتصال
becket
U
حلقه اتصال
line to line fault
U
اتصال کوتاه خط به خط
short circuit
U
اتصال پیداکردن
manula shifting
U
اتصال دستی
tapped
U
اتصال وسط
corner joint
U
اتصال فارسی
junction box
U
جعبه اتصال
acondylose
U
منفصل بی اتصال
acondylous
U
منفصل بی اتصال
pendants
U
طناب اتصال
adaptor piece
U
حلقه اتصال
connectivity platform
U
برنامه اتصال
interconnected
U
اتصال به یکدیگر
series connection
U
اتصال سری
connector
U
وسیله اتصال
connector
U
اتصال دهنده
balanced circuit
U
اتصال سیمتریک
arris fillet joint
U
اتصال فرنگی
interconnecting
U
اتصال دادن
connector symbol
U
علامت اتصال
main connection
U
اتصال اصلی
interconnects
U
اتصال به یکدیگر
interconnects
U
با هم اتصال دادن
interconnecting
U
با هم اتصال دادن
ball joint
U
توپی اتصال
interconnects
U
اتصال دادن
interconnected
U
با هم اتصال دادن
connexion
U
ارتباط اتصال
series connection
U
اتصال زنجیری
link bar
U
میله اتصال
link belt
U
تسمه اتصال
main current
U
اتصال سری
interconnect
U
اتصال دادن
saltus
U
تفرق اتصال
contact pair
U
زوج اتصال
interconnect
U
با هم اتصال دادن
sealing joint
U
اتصال اب بندی
operates
U
اتصال دادن
interconnect
U
اتصال به یکدیگر
operated
U
اتصال دادن
interconnected
U
اتصال دادن
operate
U
اتصال دادن
series connection
U
اتصال دنبالهای
interconnecting
U
اتصال به یکدیگر
cluster joint
U
اتصال خوشهای
commissure
U
سطح اتصال
commissure
U
محل اتصال
open circuit
U
اتصال باز
capacity ground
U
اتصال به فرفیت
floating
U
فاقدوسیله اتصال
lead wire
U
سیم اتصال
cam control
U
بادامک اتصال
pipe connection
U
اتصال لوله
delta connection
U
اتصال مثلث
network circuit
U
اتصال شبکه
cable joint
U
موف اتصال
jacks
U
انبر اتصال
by pass
U
اتصال کوتاه
jack
U
انبر اتصال
accolades
U
خط اتصال اکولاد
connecting
U
اتصال دهنده
cascade connection
U
اتصال ابشاری
pin contact
U
اتصال سنجاقی
phase to phase short circuit
U
اتصال فاز
fitting
U
قطعه اتصال
circuit diagram
U
شمای اتصال
synchronizes
U
با هم اتصال دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com