Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interconnect
U
اتصال به یکدیگر
interconnected
U
اتصال به یکدیگر
interconnecting
U
اتصال به یکدیگر
interconnects
U
اتصال به یکدیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
network
U
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
networks
U
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
interconnect
U
با یکدیگر اتصال دادن
interconnected
U
با یکدیگر اتصال دادن
interconnecting
U
با یکدیگر اتصال دادن
interconnects
U
با یکدیگر اتصال دادن
data chaining
U
فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
life line
U
طناب اتصال افراد به یکدیگر
Other Matches
male connector
U
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
layers
U
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patches
U
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layer
U
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patch
U
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
PPP
U
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
connector
U
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fibres
U
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fiber
U
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre
U
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
contacts
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting
U
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings
U
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector
U
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
linkage
U
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
linkages
U
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
drawbar
U
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
swivels
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel
U
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
RJ connector
U
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
terminal
U
محل اتصال پیچ اتصال
terminals
U
محل اتصال پیچ اتصال
lead
U
قطب اتصال سیم اتصال
leads
U
قطب اتصال سیم اتصال
slip road
U
سینه کش اتصال فراز اتصال
ramp
U
سینه کش اتصال فراز اتصال
ramps
U
سینه کش اتصال فراز اتصال
cascade connection
U
اتصال کاسکاد اتصال پلهای
interwork
U
بر یکدیگر
each other
U
یکدیگر
one a
U
یکدیگر
one another
U
یکدیگر
from one another
<adv.>
U
از یکدیگر
from each other
<adv.>
U
از یکدیگر
of each other
<adv.>
U
از یکدیگر
of one another
<adv.>
U
از یکدیگر
cheek by jowl
U
پهلوی یکدیگر
arm in arm
U
در دست یکدیگر
intersecting
U
از یکدیگر گذرنده
combining
U
ترکیب با یکدیگر
combines
U
ترکیب با یکدیگر
to look at each other
U
به یکدیگر نگریستن
concrescence
U
رشد با یکدیگر
combine
U
ترکیب با یکدیگر
couple
U
ترکیب با یکدیگر
simultaneous with each other
U
مقارن یکدیگر
internecine
U
کشتار یکدیگر
coupled
U
ترکیب با یکدیگر
couples
U
ترکیب با یکدیگر
peer to each other
U
قرین یکدیگر
peer to each other
U
برابر با یکدیگر
incompossible
U
منافی یکدیگر ناسازگار
grappling
U
گرفتن لباس یکدیگر
hand in hand
U
دست دردست یکدیگر
complementary
U
تکمیل کننده یکدیگر
they are well matched
U
حریف یکدیگر هستند
telepathy
U
ارتباط افکار با یکدیگر
intersplere
U
در حوزه یکدیگر امدن
of a piece with each other
U
ازسر هم همجنس یکدیگر
one-to-one
U
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
correlative with each other
U
لازم و ملزوم یکدیگر
one to one
U
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
abut
U
به یکدیگر ضربه زدن
abutted
U
به یکدیگر ضربه زدن
to look at each other
U
به یکدیگر نگاه کردن
abuts
U
به یکدیگر ضربه زدن
in tune
<idiom>
U
با یکدیگر موافق بودن
take turns
<idiom>
U
انجام کاری با همکاری یکدیگر
incompatible
U
غیر قابل استعمال با یکدیگر
hue
U
[وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
hand to hand
U
دست بدست یکدیگر مجاور
hand-to-hand
U
دست بدست یکدیگر مجاور
adhesion of fibers
U
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
juxtaposition
U
جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
interaction
U
عمل دو چیز روی یکدیگر
iteraction
U
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
T connector
U
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interacts
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
interfruitful
U
قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
sapphic vice
U
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
Birds of a feather flock together .
<proverb>
U
پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
interacting
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
deme
U
دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
The twins look just like each other.
U
دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
They shook hand and made up.
U
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
interact
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
interacted
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
back formation
U
لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
trail
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
counterpose
U
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
trails
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
consolute
U
ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
grain orientation
U
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
differentiation
U
فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
interdenominational
U
وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
dualism
U
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
trailing
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
concentric shafts
U
شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
demolition derby
U
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
hue
U
[نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
blade tracking
U
مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
laceria
U
[نقش های منظم در کنار یکدیگر]
[معماری اسلامی]
interfaces
U
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface
U
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
local area network
U
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
triptych
U
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
track bolt
U
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
subscriber's line
U
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
microwave hop
U
یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
biplane interference
U
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
circulars
U
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circular
U
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
neap tide
U
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
overt collusion
U
تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
grade separation
U
تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
yard line
U
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker
U
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
standstill
U
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
cleco fastener
U
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
wire locking
U
بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
customs union
U
مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
S-twist
[S-spun]
U
نخ چپ تاب
[جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
c clamp
U
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
agonic line
U
خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
commutator
U
سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
yoke
U
جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
camisado
U
شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند
braid shield
U
روکشی از الیاف بافته شده ولاستیک روی یک یا چند هادی عایق شده از یکدیگر
burl
[nep]
U
گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
parts explosion
U
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
Mingle design
U
طرح تلفیقی
[ادغام کردن طرح ها با یکدیگر]
reciprocal agreement
U
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
Mamihlapinatapai
U
نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
international court of justice
U
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
coordinate
U
روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
board weave
U
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
lool
U
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
ply yarn
U
نخ چندلا
[در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
program line
U
فرش های همگون
[اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.]
kanat
U
نوعی گلیم ترکی
[روشی از بافت گلیم است که در آن ابتدا رشته های باریک را بافته، سپس آنها را به یکدیگر می دوزند. این روش بین روستائیان ترکیه بیشتر مرسوم می باشد.]
hitches
U
اتصال
scarfs
U
اتصال
incorporation
U
اتصال
hitched
U
اتصال
attach
U
اتصال
hitching
U
اتصال
scarf
U
اتصال
attaching
U
اتصال
concatenate
U
اتصال
coitus
U
اتصال
attaches
U
اتصال
hitch
U
اتصال
lead wire
U
خط اتصال
networks
U
اتصال
network
U
اتصال
bonding
U
اتصال
interconnetion
U
اتصال
juncture
U
اتصال
seam
U
خط اتصال
seams
U
خط اتصال
connection line
U
خط اتصال
fusion
U
اتصال
connectivity
U
اتصال
interconnection
U
اتصال
connect node
U
کد اتصال
union
U
اتصال
connector
U
اتصال
conjuncture
U
اتصال
unions
U
اتصال
coupling
U
اتصال
law of continvity
U
اتصال
inosculation
U
اتصال
lap joint
U
اتصال لب به لب
fusions
U
اتصال
nexus
U
اتصال
link
U
اتصال
bindings
U
اتصال
binding
U
اتصال
bounding
U
اتصال
jump joint
U
اتصال لب به لب
cutter link
U
اتصال
connexions
U
اتصال
abjoint
U
بی اتصال
conjunctions
U
اتصال
single u butt weld
U
اتصال لب به لب "یو"
butt joint
U
اتصال لب به لب
suspensions
U
اتصال
suspension
U
اتصال
connection
U
اتصال
tie down
U
اتصال
fitting
U
اتصال
wiring
U
اتصال
tie line
U
خط اتصال
symphysis
U
اتصال
v joint
U
اتصال "وی "
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com