English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
injured person U آدم آسیب دیده [زخمی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
parity U سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
backward U بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
backwards U بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
damaged U آنچه آسیب یا رنج دیده است
read U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
reads U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
virus U هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
viruses U هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
defective U خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
The damaged tanker disgorged thousands of liters of oil into the see. U از تانکر آسیب دیده هزاران لیتر نفت به دریا روان شد.
Other Matches
blemish آسیب زدن
damage U آسیب رساندن به چیزی
protecting U توقف آسیب دیدن چیزی
tympanic membrane injury U آسیب دیدگی پرده گوش
to get off cheaply U بدون آسیب رها یافتن
protects U توقف آسیب دیدن چیزی
integrity U دادهای که آسیب ندیده است
protect U توقف آسیب دیدن چیزی
to get off easy U بدون آسیب رها یافتن
to get off lightly U بدون آسیب رها یافتن
damage U آسیب [شوخی] [اصطلاح روزمره]
to die from an injury [a wound] U به علت آسیب دیدگی [زخمی] مردن
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
catastrophes U خطا یا توقف یک وسیله مربوط به یک آسیب جدی در سیستم
catastrophe U خطا یا توقف یک وسیله مربوط به یک آسیب جدی در سیستم
fatal error U خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
roll forward U تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
The damage can't have been caused accidentally. U آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
shield U حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
shields U حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
parity U برای خطاها و اینکه داده دودویی ارسالی آسیب ندیده است
non destructive cursor U مجموعه بررسی ها که روی یک قطعه بدون آسیب دیدن انجام شود
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. U آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
catastrophic error U مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
buffer U مدار که سیستم را از آسیب ورودی سایر مدارها یا وسایل جانبی حفظ میکند
eye water U اب دیده
eyes U دیده
eye U دیده
eyeing U دیده
eying U دیده
maintenance U بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
logic U بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
feeders U دیده بان
pitched U تهیه دیده
feeder U دیده بان
scouts U دیده وری
scout car U خودرو دیده ور
eyeless U بی بصیرت بی دیده
scouted U دیده وری
unsight U دیده نشده
lost U زیان دیده
monitoring U دیده بانی
light struck U نور دیده
scouting U دیده وری
light of one's eyes U نور دیده
in sight U دیده شدنی
sightless U دیده نشده
hardened steel U فولاد اب دیده
scout U دیده وری
vedette U دیده ورسوار
imperceptible U دیده نشدنی
observers U دیده بان
worldly wise U جهان دیده
feelers U دیده بان
feeler U دیده بان
damaged U خسارت دیده
observer U دیده بان
visible U دیده شدنی
worldly-wise U جهان دیده
lookout U دیده بان
enntinel U دیده بان
invisible U دیده نشدنی
indiscernible U دیده نشدنی
lookouts U دیده بان
non maskable interrupt U سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
monitored U دیده بانی کردن
injured party U طرف خسارت دیده
injured parties U طرف خسارت دیده
injured parties U طرف صدمه دیده
sentinel U دیده بان کشیک
sentinels U دیده بان کشیک
scouts U دیده وری کردن
scouted U دیده وری کردن
shock concrete U بتن ضرب دیده
weatherbeaten U باد و باران دیده
monitors U دیده بانی کردن
forward post U پستهای دیده ور جلو
had i seen him U اگر من او را دیده بودم
cauliflowr ear U گوش اسیب دیده
damaged shipments U کالاهای اسیب دیده
brain injured U اسیب دیده مغزی
injured muscle U عضله اسیب دیده
it is of frequent U بسیار دیده میشود
damaged shipments U محموله خسارت دیده
monitor U دیده بانی کردن
heat affected zone U منطقه حرارت دیده
injured party U طرف صدمه دیده
garret U برج دیده بانی
you have been seen U دیده شده اید
espy U دیده بانی کردن
observational U وابسته به دیده بانی
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
garrets U برج دیده بانی
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> U گرگ باران دیده .
espying U دیده بانی کردن
espies U دیده بانی کردن
sunbaked U حرارت افتاب دیده
suffering economy U اقتصاد اسیب دیده
espied U دیده بانی کردن
cheesed off U آزار دیده-اذیتشده
invisibly U چنانکه دیده نشود
scout U دیده وری کردن
stager U گرگ باران دیده
bombs U بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bombed out U بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bombed U بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bomb U بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
It can be seen from a distance of two kilometers . U از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
My hand is bruised. U دستم ضرب دیده است
out of sight out of mind U از دل برود هر انچه از دیده برفت
Seldom seen soon forgotten . <proverb> U از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
software mointor U دیده بان نرم افزاری
i cannot place you U نمیدانم شما را کجا دیده ام
seasoned troops U ارتش ورزیده و جنگ دیده
Long absent, soon forgotten. <proverb> U از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
seasoned soldier U سرباز ورزیده و جنگ دیده
trainband U گروه نظامی تعلیمات دیده
unobserved fire U تیر دیده بانی نشده
visibility was poor U چیزها درست دیده نمیشد
visible roof U سقفی که از درون دیده شود
bird's eye view U منظرهای که از بلندی دیده میشود
bird's eye views U منظرهای که از بلندی دیده میشود
out of sigt out of mind U از دل برود هر انکه از دیده برفت
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
battlefield evacuation U تخلیه پرسنل اسیب دیده
blind gate U دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
damaged in transit U صدمه دیده هنگام ترانزیت
roll forward U , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
surges U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
anti- U برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
surged U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
surge U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
picket U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
loophole U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
picketed U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
pickets U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
to come in to notice U دیده شدن روی کار امدن
ding U قسمت اسیب دیده تخته موج
loopholes U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
There were some angry looks in the crowd . U قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
u.sings[ and+] U با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
unrecoverable error U خطای سخت افزاری یا نرم افزاری کامپیوتر که باعث آسیب برنامه میشود
jitter U خطا در خط ارسال که باعث میشود برق بیتهای داده ارسال آسیب ببیند
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
scout U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
salvages U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
bird's eye perspective U پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
visual U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visually U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
visuals U آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
blind hole U سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
salvaging U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaged U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvage U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
He is a seasoned veteran . He has been through the mI'll . He has seen the lot . U گرگ با لا دیده است ( آدم مجرب وآزموده )
scout U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
nerved U قطع عصب پای اسیب دیده اسب
one in the dark U میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
annunciator U ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود
scouted U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scouts U پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scouts U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scouted U عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
the eye is bigger than the belly <proverb> U نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
integrity U حقیقتی که بیان کننده این است که فایل روی دیسک آسیب ندیده است و خراب نیست
phosphene U حلقههای روشنایی که ازفشردن تخم چشم دیده میشود
hidden U اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
disabled list U فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
positive U که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
fog dog U روشنایی کم که درهنگام مه گرفتگی نزدیک افق دیده میشود
this word occurs in gulistan p U این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
short round U فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
dual U دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
infinity U مسافت شی از دید شخصی که اشعههای نور از شی موازی دیده می شوند.
recognises U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognising U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognize U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizes U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizing U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
put-downs U کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
put-down U کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
put down U کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> U اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
lanugo U کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
corposant U گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
keloid or cheloid U یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
many U اعلام تعداد 8 یا بیشترهواپیمای دشمن دیده میشود در رهگیری هوایی
grand slams U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
addax U یکنوع بز کوهی که رنگ روشن دارد و در افریقاو سیبری دیده میشود
carnation border U حاشیه گل میخکی که در فرش های آسیایی خصوصا هندی دیده می شود
iguanodon U سوسمار بزرگ گیاه خوار که اکنون بشکل سنگواره دیده میشود
grand slam U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
clean U فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleaned U فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleanest U فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleans U فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
accadian U که قبل از زبان اشوری رایج بوده و درکتیبههای میخی دیده شده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com