Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
word span test
U
ازمون فراخنای واژه ها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
digit span test
U
ازمون فراخنای ارقام
word choice test
U
ازمون واژه گزینی
word association test
U
ازمون تداعی واژه ها
word building test
U
ازمون واژه سازی
His word is his bond. HE is a man of his word.
U
حرفش حرف است
He is a man of his word . He is as good as his word .
U
قولش قول است
span new
U
تروتازه
span
U
فاصله معین
span saw
U
اره قابدار
span
U
مدت معین
span
U
وجب یک وجب
span
U
فرفیت
span
U
پوشش اندازه
span
U
گستردگی
span
U
محدوده
span
U
چشمه
span saw
U
اره قاب دار
span new
U
خیلی تازه
span new
U
کاملا تازه
span
U
وجب کردن
span
U
اندازه گرفتن
span
U
پل بستن
span
U
مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
span
U
جفت
span
U
وجب
span
U
پل زدن روی رودخانه
span
U
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
span
U
باراویز
span
U
افسار
span
U
مهار
span
U
دهانه
span
U
دهانه نظری
span
U
فاصله دو تکیه گاه تیر
span
U
تاق بستن
span
U
دهنه
spic and span
<idiom>
U
خیلی تمیز ومرتب
theoretical span
U
دهانه نظری
spun or span
U
گذشته
the span of a bridge
U
چشمه یا دهانه پل
adjacent span
U
دهانه متصل
clear span
U
دهانه ازاد
visual span
U
فراخنای دیداری
suspended span
U
دهانهدروا
cantilever span
U
گستردگیپایه
arch span
U
دهانه طاق
arch span
U
فاصله داخلی پشت بندها
spick and span
U
نو
lift span
U
پلبالارو
attention span
U
فراخنای توجه
span of attention
U
فراخنای توجه
side span
U
دهانهجانبی
clear span
U
دهانه موثر
spick and span
U
تروتمیز
mid span
U
مرکزفاصله افقی بین دو پایه متوالی پل
reading span
U
فراخنای خواندن
recognition span
U
فراخنای بازشناخت
shear span
U
دهانه نیروی برشی
spick and span
U
کاملاتازه
span of consciousness
U
فراخنای هشیاری
adjacent span
U
دهانه متصل
span of control
U
حوزه نظارت
span wire
U
سیم مهار
mid span
U
نقطه وسط دهانه
memory span
U
فراخنای یاد
spick and span
U
اراسته ومرتب
spick-and-span
U
نو
spick-and-span
U
کاملاتازه
spick-and-span
U
تروتمیز
spick-and-span
U
اراسته ومرتب
interior span
U
دهانه داخلی
effective span
U
دهانه موثر
centre span
U
مرکزپل
life span
U
عمر
span wire
U
سیم بکسل
spic and span
U
نو
time span
U
دوره زمان
spic and span
U
اراسته ومرتب
time span
U
فاصله زمان
time span
U
گذشت زمان
spic and span
U
تروتمیز
spic and span
U
کاملاتازه
multi span bridge
U
پل چند دهانه
blade span axis
U
محور تغییر گام ریشه تیغه
arresting sheave span
U
محوطه ریل و سرسره مهارهواپیما
single span deep beam
U
تیر تیغه یک دهانه
multiple-span beam bridge
U
پلمیلهایچنددهانهای
multi span deap beam
U
تیر تیغه چند دهانه
single-span beam bridge
U
پلمیلهایتکدهانهای
say a word
U
سخن گفتن
keep to one's word
U
سر قول خود بودن
last word
U
حرف اخر
last word
U
اتمام حجت
the last word
U
سخن قطعی
in one word
U
خلاصه اینکه مختصرا
in a word
U
خلاصه اینکه مختصرا
in a word
U
خلاصه
the last word
U
ک لام اخر
the last word
U
سخن اخر
in one word
U
خلاصه
i came across a word
بکلمه ای برخوردم
last word
U
بیان یا رفتار قاطع
take my word for it
U
قول مراسندبدانید
keep one's word
<idiom>
U
سرقول خود بودن
to word up
U
کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
that is not the word for it
U
لغتش این نیست
word for word
U
طابق النعل بالنعل
upon my word
U
به شرافتم قسم
word for word
U
تحت اللفظی
word for word
U
کلمه به کلمه
at his word
U
بحرف او
to word up
U
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
to keep to one's word
U
سرقول خودایستادن
to keep to one's word
U
درپیمان خوداستواربودن
at his word
U
بفرمان او
not a word of it was right
U
یک کلمه انهم درست بود
to keep to one's word
U
درست پیمان بودن
say a word
U
حرف زدن
to say a word
U
سخن گفتن
to say a word
U
حرف زدن
the last word
U
حرف اخر
word
U
روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
All you have to do is to say the word.
U
کافی است لب تر کنی
word
U
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word
U
بالغات بیان کردن
word
U
لغات رابکار بردن
get a word in
<idiom>
U
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
Could I have a word with you ?
U
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
word for word
<adv.>
U
کلمه به کلمه
word
U
فرمان
word for word
<adv.>
U
مو به مو
word
U
عهد
word
U
کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word
U
واژه
word
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
in a word
<idiom>
U
به طور خلاصه
say the word
<idiom>
U
علامت دادن
last word
<idiom>
U
نظر نهایی
word
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word
U
تعداد کلمات در فایل یا متن
word
U
مشابه 10721
have a word with
<idiom>
U
بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
word
U
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word
U
طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
May I have a word with you?
U
ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
word
U
قول
word
U
گفتار
a word or two
U
چند تا کلمه
[برای گفتن]
word
U
لفظ
word
U
اطلاع
word
U
کلمه
word for word
<adv.>
U
نکته به نکته
word
U
واژه سخن
word
U
حرف
word
U
پیغام خبر
word
U
لغت
I want to have a word with you . I want you .
U
کارت دارم
word
U
عبارت
Take somebody at his word.
U
حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
stimulus word
U
واژه محرک
status word
U
کلمه وضعیت نما
word book
U
لغت نامه
word book
U
فرهنگ لغات
word book
U
قاموس
score out that word
U
ان واژه را خط بزنید
send word
U
پیغام دادن
word book
U
دیکشنری
send word
U
خبر دادن
He feels he must have the last word.
U
او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
to have the final
[last]
word
<idiom>
U
حرف خود را به کرسی نشاندن
speak a word
U
سخنی بگویید
speak a word
U
چیزی بگویید حرفی بزنید
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
U
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
smear word
U
عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
send word for him
U
پیغام برای او بفرستید
score out that word
U
روی ان واژه خط بکشید
say a good word for
U
دفاع کردن
key word
مفتاح
introductory word
U
کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
instruction word
U
کلمه دستورالعمل
in word and deed
U
درگفتارو عمل
in the p sense of the word
U
بمعنی واقعی کلمه
full word
U
تمام کلمه
his bare word
U
قول خشک وخالی او
head word
U
کلمه یاجملهای که در سراغاز فصل یا بخش کتاب نوشته میشود
he is a man of his word
U
گفتاروکردارش یکی است قولش درست است
half word
U
نیم کلمه
ghost word
U
کلمه غیرمصطلح
ghost word
U
لغت غیر مستعمل
function word
U
کلمه دستوری
word salad
U
اشفته گویی
loan word
U
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
loan word
U
لغت اقتباسی
say a good word for
U
تعریف کردن
reserved word
U
کلمه محفوظ
repetition of a word
U
باز گوئی یاتکرارسخن
relying on his word
U
باستناد سخن وی
procedure word
U
کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
to pledge one's word
U
قول یا پیمان دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com