Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trouble-free
U
آنچهتولیددردسرنکند
trouble-free
<adj.>
U
بدون دردسر
trouble-free
<adj.>
U
بدون زحمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i am sorry to trouble you
U
ببخشید اسباب زحمت شدم
to get into trouble
U
بزحمت افتادن
to get into trouble
U
توی دردسرافتادن
to take trouble to do anything
U
زحمت کردن کاری را بخوددادن
ask for trouble
<idiom>
U
دنبال دردسر گشتن
He is looking for trouble.
U
دنبال شر می گردد
It wI'll get us into trouble.
U
ما را به درد سر خواهد انداخت
trouble
U
مزاحمت زحمت
trouble
U
رنجه کردن زحمت دادن
trouble
U
دچار کردن اشفتن
trouble
U
ازار دادن
trouble
U
مصدع شدن
It is no trouble at all.
U
زحمتی ندارد
trouble
U
ازار
trouble
U
رنجه
no trouble
U
زحمتی نیست
take the trouble
<idiom>
U
ارزش زحمت را داشتن
I'll trouble you to be quiet.
U
می شود بی زحمت حرف نزنی؟
It ilanded him in trouble .
U
آدم کار کشته ای است
to cause trouble for oneself
U
برای خود دردسر راه انداختن
agreat d. of trouble
U
بسی زحمت
agreat d. of trouble
U
دردسر زیاد
It is not worth the trouble.
U
بزحمتش نمی ارزد
may i trouble you for the salt
U
بیزحمت
time trouble
U
ضیق وقت
time trouble
U
کمبود وقت
trouble shooting
U
رفع گیر
trouble shooting
U
رفع عیب کردن رفع گیر کردن
time trouble
U
تنگی وقت
to get oneself into trouble
U
بزحمت افتادن
trouble shooting
U
رفع اشکال
may i trouble you for the salt
U
نمک رابدهید اینطرف
liver trouble
U
ناخوشی جگر
trouble spot
U
کشوریکهدائمادرحالدرگیریونزاعباشد
liver trouble
U
مرض کبد
i thanked him for his trouble
U
برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
i wish to spqre you trouble
U
زحمت شما را کم کنم
it is not worth the trouble
U
بزحمتش نمیارزد
She is always making trouble for her friends.
U
همیشه برای دوستانش درد سر بوده
I took a great deal of trouble over it.
U
روی اینکار خیلی زحمت کشیدم
May I trouble you to pass the salt please.
U
ممکن است بی زحمت حرف نزنی ( درمقام طعنه )
To make mischief. To stir up trouble.
U
شرراه انداختن
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out .
U
مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
You are free to go now.
U
اکنون آزادید بروید.
i did that of my own free will
U
این کار را کردم
i did that of my own free will
U
به میل خود
free in and out
U
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free for all
U
زدوخوردهمگانی
free
U
کمی محدودیت نوع اسلحه
having free will
U
ازادکار
having free will
U
فاعل مختار
free for all
U
داد وبیداد
free will
U
اختیار
free
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free
U
مجاز منفصل
free
U
رها
free
<adj.>
U
دست و دلباز
free
U
بطور مجانی ازادکردن
free
U
ترخیص کردن میدانی
free
U
تحویل
free
U
بازیگر ازاد
free
U
مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free
U
رایگان سخاوتمندانه
free
U
بخشودن
free
U
ازادکردن
free
U
جایز
free
U
روا
free will
U
اختیاری
free will
U
ازادی اراده
free will
U
اراده ازاد
free will
U
طیب خاطر
free
U
موجود در دیسک یا حافظه
free
U
حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free-for-all
U
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-all
U
مسابقه بین این اسبها
free
U
حرکت قایق در جلو باد
free
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free
U
ازاد
free
U
فاقد
free
U
پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free
U
مجانی
free
U
اختیاری مختار
free
U
مستقل
free
U
مطلق
free
U
پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free wheel
U
حرکت بدون رکاب زدن
free WAIS
U
گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
free volume
U
حجم ازاد
free turbine
U
توربین ازاد
free trader
U
بدون گمرک
free vortex
U
گرداب ازاد
free trader
U
تجارت ازاد
free thinkers
U
افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free wheeling
U
بازی بدون نقشه قبلی
leave someone free to
U
مخیر گذاشتن کسی
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
heart free
U
مبرا از عشق
heart free
U
ازاد ازقید عشق
guns free
U
توپها اتش باختیار
free spool
U
چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free on boand
U
فوب
free zone
U
منطقه ازاد تجاری
free zone
U
منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free zone
U
منطقه ازاد
free world
U
کشورهای غیرکمونیست
free world
U
جهان ازاد
free with ones money
U
ولخرج
free wheeling
U
خلاصی
free wheeling
U
حالت خلاصی
free verse
U
شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free rocket
U
موشک ازاد
free spoken
U
بی محابا
free redical
U
بنیان ازاد
free recall
U
یاداوری ازاد
free radical
U
رادیکال ازاد
free position
U
روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free spokenness
U
رک گویی
free spokenness
U
ساده گویی
free play
U
بدون محدودیت
free stream
U
جریان ازاد
free support
U
تکیه گاه ازاد
free surface
U
سطح اب ازاد
free spoken
U
بی پرده
free spoken
U
ساده گو
free rocket
U
موشک غیر هدایت شونده
free rotation
U
چرخش ازاد
free safety
U
مدافع در منطقه ضعف
free sample
U
نمونه مجانی
free silver
U
مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free skating
U
قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free space
U
فضای ازاد
free space
U
فضای خالی
free spillweir
U
سرریز ازاد
free spoken
U
رک گو
free play
U
لق
free play
U
ازاد
free surface
U
مخازن ازاد اب
free throw
U
پنالتی
free throw
U
پرتاب ازاد
free throw
U
پاس بدون مانع
free throw
U
پرتاب بدون مانع برای یار
free tower
U
برج ازاد
free on rail
U
تحویل کالا روی قطار
free tower
U
برج پرش ازاد
free on rail
U
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free on rail
U
تحویل در راه اهن
free on quay
U
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free on quay
U
تحویل دراسکله
free thought
U
ازادی فکر لامذهب
free thought
U
وارستگی از مذهب
free surface
U
سطح ازاد
free play
U
بازی ازاد
free person
U
حر
free oscillation
U
نوسان ازاد
free swimming
U
شناور
free on truck
U
تحویل کالا روی کامیون
free swimming
U
قادر به شنا
free thinker
U
کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free thinker
U
وبه مذهب بی اعتنا است .
free thinkers
U
ازاد فکران
free thinking
U
ازادی از قیود مذهب
free on board
U
بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free from taxes
<adj.>
U
معاف از مالیات
free from taxes
<adj.>
U
بدون مالیات
tax-free
<adj.>
U
معاف از مالیات
tax-free
<adj.>
U
بدون مالیات
barrier-free
U
بدون حائل
free rider
U
آدم انگل
free rider
U
آدم لاشخور
free rider
U
آدم مفت خور
postage-free
<adj.>
U
ارسال مجانی
free shipping
<adj.>
U
ارسال مجانی
problem-free
<adj.>
U
بدون دردسر
problem-free
<adj.>
U
بدون زحمت
parallax-free
<adj.>
U
بدون اختلاف در رویت
parallax-free
<adj.>
U
بدون اختلاف منظر
free shipping
<adj.>
U
ارسال رایگان
postage-free
<adj.>
U
ارسال رایگان
Free Classicism
U
[سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
Free Gothic
U
احیای سبک گوتیک
Free style
U
[سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
Free Tudor
U
[سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
free-handed,
<adj.>
U
دست و دلباز
postage-free
<adj.>
U
حمل رایگان
free shipping
<adj.>
U
حمل رایگان
mean free for scattering
U
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
tax free
U
معاف از مالیات
the free list
U
صورت کالای بی گمرک
to set free
U
ازادکردن
weapons free
U
جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
free-range
U
آزادچر
free-range
U
خانگی
free-standing
U
خودایستا
free-standing
U
غیرمتصل
free-standing
U
مجزا
tax free
U
بخشوده از مالیات
stimulus free
U
محرک- نابسته
setting free
U
ازاد کردن برده
mean free path
U
مسافت ازاد متوسط
mean free path
U
مسافت ازاد میانگین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com