Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
this word means a dog
U
این واژه یعنی سگ
this word means a dog
U
معنی این کلمه سگ است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
His word is his bond. HE is a man of his word.
U
حرفش حرف است
He is a man of his word . He is as good as his word .
U
قولش قول است
by all means
U
با تمام وسائل
means
U
استطاعت
means
U
درامد
means
U
وسایل
means
U
دارائی
means
U
توانائی درامد
means
U
وسائل
means
U
توانایی
means
U
استطاعت وسایل
by all means
U
هر طورباشد
by all means
U
بهمه حال
by all means
U
بهر قیمت که باشد
by f. means
U
بامدادا
by f. means
U
ملایمت
by means of
U
به وسیله
by no means
U
به هیچ وجه
he means well
U
نیتش خوب است
he means well
U
قصد بدی ندارد
Certainly not!
[By no means!]
U
مطمینا نه !
[به هیچ وجه !]
he says what he means
U
مقصودخودراصریحابیان میکند
i do not know what he means
U
نمیدانم مقصودش چیست
means
U
وسیله
means are not a
U
وسایل فراهم نیست
How . In what way. By what means.
U
چطور؟
by some means or other
<adv.>
U
هیچ چیز
[اصلا]
not even by
[not even through]
[not even by means of ]
U
نه حتی به وسیله
[به طریق]
by all means
<adv.>
U
قطعا
by all means
<adv.>
U
کاملا
by all means
<adv.>
U
حتما
means
U
دارایی
means test
U
سنجش استطاعت مالی
ends and means
U
هدف و وسیله
square means second p
U
مجذوریعنی توان دوم
to live beyond one's means
U
بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
means of transport
U
وسائط نقلیه
the means and the extremes
U
دو میان و دو کرانه
means of production
U
وسایل تولید
means of production
U
ابزار تولید
means objects
U
اشیاء وسیله
he means mischief
U
مقصودش شیطنت
he means mischief
U
است
means tests
U
سنجش استطاعت مالی
means-tested
U
متغیرغیروابسته
means against rust
U
ابزارهای گرد زدا
lack of means
U
عدم تمکن
ways and means
U
طرق و وسایل انجام چیزی تامین معاش
transport means
U
وسیله بارکشی یاحمل ونقل
By no means . By no account .
به هیچ وجه
By no manner of means .
U
بهیچ وجه من الوجوه
Other means of transport
U
سایر وسایل نقلیه
blocking the means
U
سد ذرایع
fraudulent means
U
وسائل متقلبانه
aman of means
U
ادم دارایا با استطاعت
means of attaining one'd end
U
وسیله رسیدن بمقصود
means end relations
U
روابط وسیله- هدف
means ends analysis
U
نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
committee of ways and means
U
کمیسیون مالی
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing.
U
ابدا"چنین چیزی نیست
means end capacity
U
استعداد درک وسیله- هدف
The means of payment will appear unchanged.
U
شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
means end learning
U
یادگیری وسیله- هدف
means end expectation
U
انتظار وسیله- هدف
the end sanctifies the means
U
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
This new frontier incident probably means war.
U
این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
word
U
تعداد کلمات در فایل یا متن
I want to have a word with you . I want you .
U
کارت دارم
word
U
لغات رابکار بردن
Could I have a word with you ?
U
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
word
U
بالغات بیان کردن
May I have a word with you?
U
ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
not a word of it was right
U
یک کلمه انهم درست بود
word
U
واژه
to say a word
U
حرف زدن
last word
U
حرف اخر
last word
U
اتمام حجت
last word
U
بیان یا رفتار قاطع
get a word in
<idiom>
U
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
word
U
فرمان
word
U
عهد
have a word with
<idiom>
U
بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
All you have to do is to say the word.
U
کافی است لب تر کنی
Take somebody at his word.
U
حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
word
U
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
to keep to one's word
U
سرقول خودایستادن
to keep to one's word
U
درپیمان خوداستواربودن
to keep to one's word
U
درست پیمان بودن
word
U
روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word for word
U
طابق النعل بالنعل
word for word
U
تحت اللفظی
word for word
U
کلمه به کلمه
to word up
U
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
word
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word
U
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
the last word
U
حرف اخر
the last word
U
سخن قطعی
say a word
U
سخن گفتن
say a word
U
حرف زدن
to say a word
U
سخن گفتن
word
U
کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word
U
طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word
U
مشابه 10721
take my word for it
U
قول مراسندبدانید
that is not the word for it
U
لغتش این نیست
the last word
U
سخن اخر
the last word
U
ک لام اخر
upon my word
U
به شرافتم قسم
keep one's word
<idiom>
U
سرقول خود بودن
to word up
U
کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
word
U
کلمه
word
U
پیغام خبر
word
U
لفظ
word
U
عبارت
word
U
حرف
word
U
واژه سخن
word
U
گفتار
word for word
<adv.>
U
نکته به نکته
word for word
<adv.>
U
کلمه به کلمه
word for word
<adv.>
U
مو به مو
a word or two
U
چند تا کلمه
[برای گفتن]
word
U
اطلاع
word
U
قول
in a word
U
خلاصه
in a word
<idiom>
U
به طور خلاصه
say the word
<idiom>
U
علامت دادن
at his word
U
بحرف او
at his word
U
بفرمان او
keep to one's word
U
سر قول خود بودن
in one word
U
خلاصه اینکه مختصرا
word
U
لغت
in one word
U
خلاصه
in a word
U
خلاصه اینکه مختصرا
i came across a word
بکلمه ای برخوردم
last word
<idiom>
U
نظر نهایی
word square
U
جدول کلمات متقاطع
word square
U
acrostic
word of command
U
فرمان انتصاب
word salad
U
اشفته گویی
word star
U
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
He feels he must have the last word.
U
او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
word salad
U
سالاد کلمات
word wrap
U
حرکت نشانه گر روی صفحه تصویر کامپیوتر از انتهای یک خط به شروع خط بعدی
word time
U
زمان کلمه
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
word process
U
ویرایش , ذخیره و تغییر متن با کامپیوتر
word picture
U
بیان یا شرح روشن
word order
U
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
word fluency
U
سیالی واژگانی
word book
U
کتاب لغت
word deafness
U
واژه کری
word and deed
U
گفتاروکردار قول وفعل
word frequency
U
بسامد واژگانی
word hoard
U
لغت نامه
word length
U
درازای کلمه
word mark
U
نشان کلمه
word mark
U
علامت کلمه
Word of honor .
U
قول شرف
word of honour
U
قول شرف
word length
U
طول کلمه
word order
U
ترتیب واژه ها
word of command
U
فرمان نظامی
word addressable
U
نشانی پذیری کلمه
word count
U
واژه شماری
word of mouth
<idiom>
U
از منبع موثق
word choice
U
جمله بندی
word choice
U
کلمه بندی
word choice
U
بیان
He didnt say a word.
U
یک کلام هم حرف نزد
I always stick to my word.
U
من همیشه سر حرفم می ایستم
word book
U
واژه نامه
This is an elusive word .
U
این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
We just received word that . . .
U
هم اکنون اطلاع رسید که …
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
U
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
get a word in edgewise
<idiom>
U
وارد شدن درمکالمه
mum's the word
<idiom>
U
دهان قرص
In what sense are you using this word ?
U
این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟
What is the meaning of this word ?
U
معنی این لغت چیست ؟
Is that your final word ?
U
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
A word is enough to the wise .
<proverb>
U
براى عاقل یک یرف بس است .
Do not say a word until you know it is exactly rig.
<proverb>
U
تا ندانى که سخن عیب صواب است مگو .
A mans word is one .
<proverb>
U
یرف مرد یکى است .
written word
U
کلماتنوشتاری
word-blind
U
کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
word book
U
دیکشنری
four-letter word
U
واژهی قبیح
four-letter word
U
واژهیچهار حرفی
buzz word
U
لغت بابروز
buzz word
U
رمز واژه
word wrap
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
to have the final
[last]
word
<idiom>
U
حرف خود را به کرسی نشاندن
word book
U
لغت نامه
swear-word
U
فحش
swear-word
U
ناسزا
word book
U
کتاب لغت
word book
U
قاموس
give someone one's word
<idiom>
U
قول دادن یا بیمه کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com