English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
real absolute value function U تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
real function U تابع حقیقی
real-valued function U تابع حقیقی [ریاضی]
real analytic function U تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
absolute value function U تابع قدر مطلق [ریاضی]
complex absolute value function U تابع مختلط قدر مطلق [ریاضی]
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
the seeming and the real U فاهروباطن
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
the seeming and the real U نماوحقیقت
real value U ارزش واقعی
real will U نظریه اراده واقعی
real U غیر پولی
real <adj.> U مناسب
real <adj.> U صحیح
real <adj.> U درست
real U راستین
real U حقیقی
real U اصل
real <adj.> U شایسته
real U واقعی موجود
real U غیر مصنوعی طبیعی
real U واقعی
real U بی خدشه صمیمی
real time U انی
real time U زمان حقیقی
real time U بلادرنگ
real investment U سرمایه گذاری واقعی
real account U حساب دارایی غیرمنقول
real account U حساب خرید املاک
real time U بازده فوری
real time U بازده بلادرنگ بی درنگ
real McCoy <idiom> U چیز واقعی واصیل
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
real time U با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
real time U ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
real time U داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
real time U سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
real time U مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
real wage U مزد واقعی
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
real power U توان حقیقی
real world U دنیایحقیقی
She was a real beauty. U یک تکه ماه بود
real number U عدد حقیقی [ریاضی]
real numbers U اعدد حقیقی [ریاضی]
to look like the real thing U مانند چیزی واقعی بودن
real power U توان موثر
real storage U انباره واقعی
real storage U حافظه حقیقی
real sector U بخش متغیرهای حقیقی
real sector U بخش واقعی
real score U نمره واقعی
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
real property U دارایی غیر منقول
real property U اموال غیرمنقول
real time U بلا درنگ
real income U مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
real income U درامد واقعی
real image U تصویر حقیقی
real gas U گاز حقیقی
real fluid U سیال واقعی
real memory U حافظه حقیقی
real estate U خرید زمین
real estate U معاملات زمین
real estate U مستغلات
real memory U حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
real memory U حافظه واقعی
real estate U مال غیرمنقول
real estate U املاک و مستغلات
real estate U مستغل
real numbers U اعداد حقیقی
real numbers U اعداد واقعی
real number U عددی که با بخش کسری همراه است .
real number U عدد حقیقی
real module U ضریب حقیقی
real mode U حالت واقعی
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
real estate U زمین
real estate U املاک و ساختمان
real estate U ملک
real costs U هزینههای واقعی
real constant U ثابت حقیقی
real capital U سرمایه واقعی
real earnings U درامدهای واقعی
real assets U دارائیهای واقعی
real anxiety U اضطراب واقعی
real address آدرس واقعی
real address U آدرس مطلق که مستقیماگ به محلی از حافظه دستیابی دارد
real action U دعوی غیر منقول
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
real address آدرس حقیقی
true or real focus U کانون حقیقی
real estate broker U دلال اموال غیرمنقول
real rate of interest U نرخ بهره واقعی
real interest rate U نرخ بهره واقعی
unsigned real number U عدد حقیقی بدون علامت
real time clock U زمان سنج بلادرنگ
index of real wages U شاخص دستمزدهای واقعی
to let something [British E] [Real Estate] U کرایه دادن چیزی
to make a real effort U تلاش جدی کردن
real national income U درامد ملی واقعی
real balance effect U اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
real national income U درامد ملی به قیمت ثابت
real box wing U بالی با سه تیرک
real balance effect U اثر مانده واقعی
real purchasing power U قدرت خرید واقعی
real estate tax U مالیات بر مستغلات
real estate broker U واسطه املاک
real time system U سیستم بلادرنگ
real estate agency U بنگاه معاملات املاک
real time system U سیستم بلا درنگ
real time processing U پردازش بلادرنگ
real time output U خروجی انی
real time output U خروجی بلا درنگ
real time input U ورودی بلا درنگ
real time clock U ساعت بلادرنگ
to let something [British E] [Real Estate] U اجاره دادن چیزی
real money supply U عرضه واقعی پول
real stagnation point U نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
real time image generatiom U تولید تصویر انی
real gross national product U تولید ناخالص ملی واقعی
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> U داءیه دلسوز تر از مادر
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
He is a real stinker. He is a rotten fellow . U آدم گندی است
absolute <adj.> U غیر قابل امتناع
absolute <adj.> U صرف نظرنکردنی
absolute zero U صفر مطلق
absolute <adj.> U خالص
absolute <adj.> U مطلق
absolute <adj.> U ضروری
absolute <adj.> U غیر مشروط
absolute <adj.> U چاره نا پذیر
absolute <adj.> U اجتناب ناپذیر
absolute value U ارزش مطلق
absolute <adj.> U لازم الاجرا
absolute <adj.> U حتمی
absolute <adj.> U واجب
absolute <adj.> U حیاتی
absolute value U مقدار مطلق
absolute value U قدر مطلق
absolute U غیر مشروط
absolute U ازاد
absolute استبدادی
absolute U دایره نامحدود
absolute U مجرد
absolute U غیر مقید
absolute U مطلق
absolute آزاد از قیود فکری
absolute U خالص
absolute U کامل قطعی
absolute خود رای
absolute U کامل
absolute value U قدر مطلق [ریاضی]
absolute مستقل
mean absolute deviation U انحراف میانگین
absolute velocity U سرعت مطلق
absolute vacuum U خلاء مطلق
absolute unit U واحد مطلق
absolute temperature U دمای مطلق
monarchy absolute U حکومت سلطنتی مطلقه واستبدادی
absolute viscosity U لزجت مطلق
absolute viscosity U گرانروی مطلق
absolute address U وسیله ورودی مثل tablet یا mouse که مختصات نشانه گر را با بردارهای مخصوص برمی گرداند
unattainbility of absolute zero U دسترس ناپذیری صفر مطلق
absolute zero entropy U انتروپی در صفر مطلق انتروپی صفر مطلق
decree absolute حکم نهائی دادگاه
It is an absolute chaos. U همه رشته کارها از دست در رفته است
absolute zaro U صفر مطلق
absolute volume U حجم مطلق
absolute volue U مقدار مطلق قدر مطلق
absolute volue U ارزش مطلق
absolute viscosity U گرانروی مکانیکی
absolute sensitivity U حساسیت مطلق
absolute joystick U سکان هدایت مطلق
absolute error U خطای مطلق
absolute energy U انرژی مطلق
absolute dud U گلوله اتمی عمل نکرده
absolute dry U کاملا" خشک
absolute drought U خشکی مطلق
absolute discharge آزادی مطلق
absolute deviation U انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
absolute majority U اکثریت مطلق
absolute accommodation U انطباق مطلق
absolute address U نشانی مطلق
absolute address برنامه ای که بخشی از کد را در حافظه اصلی بار میکند
absolute error U اشتباه مطلق
absolute humidity U رطوبت مطلق
absolute height U ارتفاع نسبت به سطح دریا
absolute gravity U سنگینی مطلق
absolute frequency U بسامد مطلق
absolute frequency U فراوانی مطلق
absolute filter U صافی میکرونی صافی میکروسکپی
absolute filter U صافی صد در صد
absolute ether U اثر مطلق
absolute error U اشتباه مطلق تیراندازی
absolute address مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
absolute address U تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com