English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
piece mark U شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
piece U مهره شطرنج
piece U سوار
piece U قسمت
piece U پاره
piece U قبضه سلاح
piece U قبضه توپ یا تفنگ
piece U اسلحه گرم
one-piece U لباسیکسره
piece U طغرا
piece U طغری
say one's piece <idiom> U آشکارا نظر خودرا گفتن
piece of eight U دلاراسپانیولی
think piece U مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
three piece U درست شده از سه قسمت
three piece U سه پارچه
three piece U سه تکه
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
piece U جزء
piece U قدری
piece U جورشدن
piece U تکه
to piece out U دراز
piece U کمی
to piece out U تیکه تیکه درست کردن
to piece together U بهم پیوستن
by the piece U ازروی کار کرد
by the piece U بطورمقاطعه
to piece out U کردن
piece U قطعه
piece U دانه
piece U مهره پارچه
piece U ترکیب کردن
piece U وصله کردن
piece U یک تکه کردن
piece U نمایشنامه قسمت بخش
piece U قطعه ادبی یاموسیقی
piece U سکه نمونه
piece U عدد
piece U فقره
tail piece U سیم گر
test piece U نمونه ازمایشی
swivel piece U مدور لنگر
swivel piece U مدور دو راه
service of the piece U مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
sea piece U نقاشی منظره دریا
eye piece U عدسی سر دوربین
facr piece U قسمت مربوط به صورت ماسک ضد گاز
ridge piece U کش بالای شیروانی
field piece U توپ صحرائی
reference piece U توپ مبنا
test piece U توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
test piece U نمونه ازمایش
to stub a piece U از کنده یاریشه پاک کردن
to piece a garment U تیکه سر جامهای دادن
center piece U قسمت میانی اسباب روی میز
center piece U میانه
chimney piece U پیش بخاری
chimney piece U ارایش روی بخاری
contact piece U پلاتین
contact piece U کنتاکت
cross piece U تیر عرضی
to piece a garment U جامهای را با تیکه بزرگترکردن
to pick to piece U پاره پاره کردن
to pick to piece U سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
to piece a rope U تیکه سر طناب دادن
pole piece U قطبک
pocket piece U سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
piece de resistance U امر مهم
piece dye U بطوریکپارچه رنگ کردن
he gave me a piece of a U پندی بمن داد
he gave me a piece of a U مشورای بمن داد
head piece U کلاه
head piece U سرصفحه
head piece U ارایش
head piece U هوش
head piece U ادراک ادم باهوش
head piece U قسمت بالا
head piece U سر هر التی که روی سر قرارمیگیرد
heavy piece U سوار سنگین شطرنج
nose piece U قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
night piece U دورنمای شب
kiching piece U میخ چوبی بزرگ
knee piece U زانو بند
light piece U سوار سبک شطرنج
piece de resistance U فقره برجسته
piece de resistance U کارپر اهمیت
piece de resistance U خوراک اصلی
pinned piece U اچمز
piece work U کار قطعهای
fitting piece U بست
fitting piece U تکه اتصالی
piece parts U قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
piece part U قطعه سرهم و جدا نشدنی
piece part U قطعه یک پارچه
flower piece U تصویرگل
flower piece U ارایش گل
flower piece U گل کاری
fowling piece U تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
fowling piece U تفنگ ساچمه زنی
fowling piece U تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
fowling piece U تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک
piece goods U کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
piece deresistance U مثلا تیکه بزرگی از گوشت
piece deresistance U بخش عمده خوراک
mantel piece U گچبری دور بخاری
corbel piece U قسمتپیشآمده
a piece of advice U یک راهنمایی
tail piece U زه گیر ارایش ته فصل
[piece of ] advice U مشورت
[piece of ] advice U آگاهی
[piece of ] advice U نصیحت
[piece of ] advice U پند
[piece of ] advice U اندرز
a piece of information U یک تکه اطلاع
form-piece U [تکه های سنگ در مشبک کاری]
dragging-piece U [مهار تیر شیروانی نبش]
dragon-piece U [مهار تیر شیروانی نبش]
corbel-piece U بالشتک
chimney-piece U آذین شومینه
piece-worker U مقاطعه کار
time-piece U ساعت
piece workers U مقاطعه چی ها
piece-workers U مقاطعه چی ها
piece workers U پیمانکار ها
piece-workers U پیمانکار ها
piece workers U مقاطعه کار ها
set piece U قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
time-piece U زمان
piece-workers U مقاطعه کار ها
piece worker U مقاطعه چی
piece-worker U مقاطعه چی
piece worker U پیمانکار
piece-worker U پیمانکار
piece worker U مقاطعه کار
ashlar-piece U سنگ بنا
crotch piece U فاق
base piece U توپ اصلی
base piece U توپ مبنا
base piece U قبضه مبنا
base piece U قنداق
base piece U کف
base piece U پایه پایه استقرار
base piece U مقر
museum piece U قدیمی غیرعادی
toe-piece U قسمتجلویی
toe piece U مهرهرویپنجه
one-piece suit U لباسیکسره
one-piece coverall U پوششیکتکه
middle piece U قطعهمیانی
end-piece U قطعهیانتهایی
end piece U انتهایدم
battle piece U تصویرجنگ
artillery piece U جنگ افزارتوپخانه
artillery piece U قبضه توپخانه
museum piece U تکه موزه
piece of writing U مدرک [سند ] [اصطلاح رسمی]
wreckage piece U تکه اتلاف
wreckage piece U تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
wreckage piece U تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
abutment-piece U تیر کف
altar-piece U پرده نقاشی [یا تندیس تزئینی در قسمت بالا و عقب محراب کلیسا]
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
piece of cake <idiom> U آسان
There is one piece missing. یک تکه از اسباب و اثاثیه نیست.
speak one's piece <idiom> U فکر کسی را خواندن
adaptor piece U حلقه اتصال
party piece U قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
mark up U نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark U مدرک
mark off U خط کشیدن
mark of d. U نشان امتیازیا افتخار
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
mark up U افزایش قیمت
mark up U سود توزیع کننده کالا
mark U گواهی
to mark off U جدا کردن
mark U اثر
to mark out one's course U طرحی برای رویه خود ریختن
mark down U کاهش قیمتها
mark U علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark U بل گی_ری خوب
mark U 01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark U نشانه کردن حریف
mark U علامت
mark U علامت نشانه هدف
mark U علامت گذاری کردن
mark U علامت گذاری
mark U نمره گذاری کردن علامت
mark U نشان کردن نشان
mark-down U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark U سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark U وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark U علامت گذاری روی چیزی
mark U نشان
mark U کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark U نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark U قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com