English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
altar-piece U پرده نقاشی [یا تندیس تزئینی در قسمت بالا و عقب محراب کلیسا]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
altar U قربانگاه
altar U قربان گاه
altar U محراب مجمره
altar U مذبح
altar U محراب
altar of repose U [طاقچه یا گوشه محراب کلیسا که گنجه ای از نان مقدس در آن است.]
altar of credence U [محل میز عشای ربانی]
altar-stone U [سنگ رویه فوقانی محراب]
altar of credence U [جایگاه نان و شراب مقدس]
altar-rail U [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
altar-screen U [پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
altar-slad U [سنگ رویه فوقانی محراب]
altar-niche U [تو رفتگی در محراب کلیسا که اغلب نیایشگاه کوچکی است.]
high altar U مهمترینمحرابکلیسا
altar-stair U [بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
English altar U محراب انگلیسی
high-altar U محراب اصلی
altar-facing U آذین پیش مهرابی
altar-table U میز مقدس در کلیسا
altar-tomb U صندوق مزار
altar-steps U [بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
one-piece U لباسیکسره
three piece U سه تکه
three piece U سه پارچه
three piece U درست شده از سه قسمت
think piece U مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
piece U قسمت
to piece out U دراز
piece U دانه
say one's piece <idiom> U آشکارا نظر خودرا گفتن
by the piece U بطورمقاطعه
piece of eight U دلاراسپانیولی
by the piece U ازروی کار کرد
to piece together U بهم پیوستن
piece U قدری
piece U جورشدن
piece U ترکیب کردن
piece U وصله کردن
piece U یک تکه کردن
piece U نمایشنامه قسمت بخش
piece U قطعه ادبی یاموسیقی
piece U سکه نمونه
piece U عدد
piece U فقره
piece U مهره پارچه
piece U قطعه
piece U تکه
piece U کمی
piece U اسلحه گرم
to piece out U تیکه تیکه درست کردن
to piece out U کردن
piece U جزء
piece U طغری
piece U طغرا
piece U مهره شطرنج
piece U قبضه توپ یا تفنگ
piece U قبضه سلاح
piece U پاره
piece U سوار
wreckage piece U تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
wreckage piece U تکه اتلاف
piece of writing U مدرک [سند ] [اصطلاح رسمی]
wreckage piece U تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
middle piece U قطعهمیانی
end-piece U قطعهیانتهایی
end piece U انتهایدم
crotch piece U فاق
corbel piece U قسمتپیشآمده
to stub a piece U از کنده یاریشه پاک کردن
to pick to piece U سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
to pick to piece U پاره پاره کردن
one-piece coverall U پوششیکتکه
toe piece U مهرهرویپنجه
toe-piece U قسمتجلویی
museum piece U تکه موزه
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
There is one piece missing. یک تکه از اسباب و اثاثیه نیست.
speak one's piece <idiom> U فکر کسی را خواندن
piece of cake <idiom> U آسان
party piece U قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
museum piece U قدیمی غیرعادی
abutment-piece U تیر کف
piece-worker U مقاطعه کار
piece worker U مقاطعه کار
piece-worker U پیمانکار
piece-worker U مقاطعه چی
piece worker U مقاطعه چی
piece-workers U مقاطعه کار ها
piece workers U مقاطعه کار ها
piece-workers U پیمانکار ها
piece workers U پیمانکار ها
piece-workers U مقاطعه چی ها
piece workers U مقاطعه چی ها
time-piece U ساعت
a piece of advice U یک راهنمایی
piece worker U پیمانکار
ashlar-piece U سنگ بنا
chimney-piece U آذین شومینه
corbel-piece U بالشتک
dragon-piece U [مهار تیر شیروانی نبش]
dragging-piece U [مهار تیر شیروانی نبش]
form-piece U [تکه های سنگ در مشبک کاری]
a piece of information U یک تکه اطلاع
[piece of ] advice U اندرز
[piece of ] advice U پند
[piece of ] advice U نصیحت
[piece of ] advice U آگاهی
[piece of ] advice U مشورت
time-piece U زمان
night piece U دورنمای شب
he gave me a piece of a U مشورای بمن داد
he gave me a piece of a U پندی بمن داد
fowling piece U تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک
fowling piece U تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
fowling piece U تفنگ ساچمه زنی
fowling piece U تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
flower piece U گل کاری
flower piece U ارایش گل
flower piece U تصویرگل
head piece U کلاه
head piece U سرصفحه
head piece U ارایش
mantel piece U گچبری دور بخاری
light piece U سوار سبک شطرنج
knee piece U زانو بند
kiching piece U میخ چوبی بزرگ
heavy piece U سوار سنگین شطرنج
head piece U سر هر التی که روی سر قرارمیگیرد
head piece U قسمت بالا
head piece U ادراک ادم باهوش
head piece U هوش
fitting piece U تکه اتصالی
fitting piece U بست
base piece U مقر
base piece U پایه پایه استقرار
base piece U کف
base piece U قنداق
base piece U قبضه مبنا
base piece U توپ مبنا
base piece U توپ اصلی
artillery piece U جنگ افزارتوپخانه
artillery piece U قبضه توپخانه
battle piece U تصویرجنگ
center piece U قسمت میانی اسباب روی میز
center piece U میانه
field piece U توپ صحرائی
facr piece U قسمت مربوط به صورت ماسک ضد گاز
eye piece U عدسی سر دوربین
cross piece U تیر عرضی
set piece U قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
contact piece U کنتاکت
contact piece U پلاتین
chimney piece U ارایش روی بخاری
chimney piece U پیش بخاری
adaptor piece U حلقه اتصال
nose piece U قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
piece dye U بطوریکپارچه رنگ کردن
pole piece U قطبک
to piece a garment U تیکه سر جامهای دادن
to piece a garment U جامهای را با تیکه بزرگترکردن
reference piece U توپ مبنا
tail piece U سیم گر
ridge piece U کش بالای شیروانی
sea piece U نقاشی منظره دریا
service of the piece U مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
test piece U نمونه ازمایش
test piece U توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
swivel piece U مدور دو راه
test piece U نمونه ازمایشی
swivel piece U مدور لنگر
tail piece U زه گیر ارایش ته فصل
pocket piece U سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pinned piece U اچمز
piece de resistance U امر مهم
piece de resistance U فقره برجسته
piece de resistance U کارپر اهمیت
piece de resistance U خوراک اصلی
piece deresistance U بخش عمده خوراک
piece deresistance U مثلا تیکه بزرگی از گوشت
one-piece suit U لباسیکسره
piece goods U کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
piece mark U شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
piece part U قطعه سرهم و جدا نشدنی
piece work U کار قطعهای
piece part U قطعه یک پارچه
to piece a rope U تیکه سر طناب دادن
piece parts U قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
jobber [piece worker] U مقاطعه چی
BNC T piece connector U فلزی به شکل ح T که کارت آداپتور را به انتهای دو بخش RG وصل میکند کابل Loaxial باریک در نصب شبکههای اینترنت به کار می رود
to perform a piece of music U ساز زدن
to huddle up a piece of work U کاریرا سرهم بندی کردن کاریرا با شتاب انجام دادن
to put in a piece of work U بخشی از کار دیگران را انجام دادن
to carry a piece at safety U تفنگی رادرحالی که ضامن ان انداخته است باخود بردن
to perform a piece of music U قطعه موسیقی رادرست درساز ادا کردن
jobber [piece worker] U پیمانکار
piece production cost U ارزش تولید قطعه
reducing tee piece U سه راه نقصانی
reducing tee piece U سه راه کاهنده
It is an intricate piece of machinery. U دستگاه ظریف ودقیقی است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com