English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (8750 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
horseback U سوار
trooper U سوار
troopers U سوار
piece U سوار
pieces U سوار
board U سوار
boarded U سوار
in the saddle U سوار
outside ofa horse U سوار
horsewoman U سوار
horsewomen U سوار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
cavalry man U سوار در سوار نظام
horse breaker U چابک سوار
get on U سوار شدن
get in U سوار شدن
mounted U سوار شده
horse man U اسب سوار
on stilts U سوار چوب پا
rides U سوار شدن
ride U سوار شدن
jockeys U چابک سوار
horsemen U اسب سوار
equestrian U اسب سوار
equestrian U چابک سوار
on shipboard U سوار کشتی
on board a ship U سوار کشتی
motorist U ماشین سوار
motorists U ماشین سوار
cyclist U دوچرخه سوار
cyclists U دوچرخه سوار
jockey U چابک سوار
equitant U سوار بر اسب
horseman U اسب سوار
bicyclist U دوچرخه سوار
armored cavalry U سوار زرهی
acheval U سوار بر اسب
modulation U سوار سازی
rig U سوار کردن
rigged U سوار کردن
rigs U سوار کردن
Mt U سوار شدن
Mts U سوار شدن
cavalry U سوار زرهی
riders U سوار کار
rider U سوار کار
cavalier U سرباز سوار
biker U دوچرخه سوار
horseman U سوار کار
equestrienne U زن اسب سوار
fabricates U سوار کردن
enchase U سوار کردن
chevalier U سوار دلاور
fabricate U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
boot and saddle U سوار شوید
surfer U موج سوار
skim boarder U موج سوار
board surfer U موج سوار
biker U موتورسیکلت سوار
cavalier U اسب سوار
reinsman U اسب سوار
mount U سوار شدن بر
washine U موج سوار زن
assemble U سوار کردن
vedette U قراول سوار
mounts U سوار شدن بر
boaters U زورق سوار
horsewoman U سوار اسب
mounts U سوار کردن
canter U سوار اسب
cantered U سوار اسب
cantering U سوار اسب
canters U سوار اسب
horsewomen U سوار اسب
up U سوار براسب سر پا
upped U سوار براسب سر پا
upping U سوار براسب سر پا
mount U سوار کردن
modulating U سوار کردن
modulates U سوار کردن
modulate U سوار کردن
tobogganist U سورتمه سوار
horseback U سوار براسب
take up U سوار کردن
assembles U سوار کردن
assembled U سوار کردن
tobogganer U سورتمه سوار
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
dragons U گردان سوار اسبی
to hitchhike U مجانی سوار شدن
to go backpacking U مجانی سوار شدن
rodeos U سوار کاری کردن
rodeos U نمایش سوار کاری
rodeo U سوار کاری کردن
to hitch U مجانی سوار شدن
take on U مسافر سوار کردن
dragon U گردان سوار اسبی
rodeo U نمایش سوار کاری
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
To get on board. U سوار کشتی شدن
jockey club U باشگاه سوار کاران
light piece U سوار سبک شطرنج
mountie U پلیس سوار کانادا
to take ship U در کشتی سوار کردن
to ride shanks's mare U سوار پای خودشدن
to ride on a horse U اسبی را سوار شدن
to ride on a horse U براسبی سوار شدن
to ride for a fall U بی پروا سوار شدن
surfboat U قایق موج سوار
staging area U منطقه سوار شدن
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
ridable U رام و سوار شدنی
reinsman U سوار کار ماهر
uhlan U سوار نیزه دار
imbark U در کشتی سوار کردن
To get into (ride in)a car . U سوار اتوموبیل شدن
To mout a horse . U سوار اسب شدن
coachload U افراد سوار بر درشکه
cavalry unit U یکان سوار نظام
cuirassier U سوار زره پوش
enplane U سوار هواپیما شدن
entrain U سوار کردن کشیدن
wheelsman U دوچرخه سوار شراعبان
wheelman U دوچرخه سوار شراعبان
flatlander U موج سوار کم استعداد
horseback archer U کمانگیر سوار بر اسب
unmounted U سوار نشده پیاده
pick up U سوار کردن مسافر
install U سوار کردن جادادن
modulate U سوار کردن موج
embarked U درکشتی سوار کردن
embarking U درکشتی سوار کردن
embarks U درکشتی سوار کردن
modulates U سوار کردن موج
jockeys U اسب سوار حرفهای
heavy piece U سوار سنگین شطرنج
assembled U سوار کردن قطعات
assembles U سوار کردن قطعات
modulating U سوار کردن موج
assemble U سوار کردن قطعات
embark U درکشتی سوار کردن
staging U سوار کردن جا دادن
set U سوار کردن جاانداختن
sets U سوار کردن جاانداختن
jockey U اسب سوار حرفهای
mounting U سوار کردن وسایل
horse U سواراسبی سوار شوید
installs U سوار کردن جادادن
installing U سوار کردن جادادن
setting up U سوار کردن جاانداختن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
bodysurfer U موج سوار بدون تخته
horsewoman U مربی اسب سوار و اسبداری
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
helicopter team U تیم سوار بر هلی کوپتر
in the irons U سوار اسب بخصوصی شدن
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
horsewomen U مربی اسب سوار و اسبداری
light horse U سوار نظام سبک اسلحه
embarkation order U ترتیب سوار شدن یا بارگیری
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
mat surfer U موج سوار صفحه پلاستیکی
mounts U سوار شدن قله برامدگی
mount U سوار شدن قله برامدگی
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
prancing U سوار اسب چموش شدن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
ships U سوار کشتی شدن سفینه
ship U سوار کشتی شدن سفینه
deadhead U کسیکه بدون بلیط سوار
pickup field U محوطه سوار شدن درهواپیما
pickup point U نقطه سوار شدن یا سوارکردن
pung U در سورتمه جعبهای سوار شدن
removable U قابل سوار و پیاده کردن
prances U سوار اسب چموش شدن
pranced U سوار اسب چموش شدن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
jerry-built U با بی دقتی روی هم سوار شده
jerry built U با بی دقتی روی هم سوار شده
prance U سوار اسب چموش شدن
hitch-hiked U مفتی سوار ماشین کسی شدن
gassed U ناپدید شدن موج سوار زیر اب
hitch-hike U مفتی سوار ماشین کسی شدن
gases U ناپدید شدن موج سوار زیر اب
postboy U چاپار چابک سوار نامه رسان
gasses U ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gas U ناپدید شدن موج سوار زیر اب
squadrons U گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
squadron U گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
toreador U قهرمان گاو باز سوار بر اسب
bomb U زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bombed U زیر اب ناپدید شدن موج سوار
embarkation area U محوطه سوار شدن در کشتی یاخودرو
We got into the wrong bus . U سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
chevalier U سرباز سواره نظام و مسلح سوار
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم یک تاکسی سوار شوم.
Recent search history Forum search
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com