English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
long term project U پروژه طویل مدت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Short – term ( long – term ) projects . U طرحهای کوتاه مدت ( دراز مدت )
long term U دراز مدت
long term U بلند مدت
long term U طویل المدت
long-term U دوره دراز مدت
long-term U دراز مدت
long term <adj.> U دراز مدت
long term <adj.> U بلند مدت
long term memory U حافطه دراز مدت
long term loan U وام بلند مدت
long term interest rate U نرخ بهره طویل المدت
long term credit commitment U تعهد اعتبار بلند مدت
deflection under long term loading U خیز ریز بار طویل المدت
project U طرح یا پیشنهاد کردن
project U تصورکردن تصویر کردن
project U طرح نقشه
project U پیشنهاد پلان
project U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
project U کاربرنامه ریزی شده
project U نقشه کشیدن
project U پروژه
project U پروژه پروژه افکندن
project U نقشه
project U طرح
project U پرتاب کردن
project U پیش افکند
project U پیش افکندن
project U برجسته بودن
project U طرح ریزی کردن
project U فاهر کردن نشان دادن
project U پیشنهاد کردن
project U ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
scale of project U اندازه طرح
research project U طرح پژوهشی
project selection U گزینش طرح
project selection U انتخاب پروژه
project section U بخش تهیه طرحها
scale of project U وسعت طرح
To implement a project. U طرحی را پیاده کردن
project loans U قرضههای مربوط به انجام طرحهای توسعه
features of project U اجزاء اصلی یک طرح
to shunt a project U کنارگذاشتن یک پروژه
housing project U تهیهمسکن
The project fell through ( got nowhere). U این طرح بجایی نرسید
There is a hitch in this project. U این طرح یک جایش گیر دارد
project section U بخش تهیه پروژه ها
project schedule U زمان بندی پروژه
project planning U نقشه کشی ساختمان
project appraisal U ارزشیابی پروژه
project manager U مدیر طرحها
project appraisal U ارزشیابی طرح
project control U کنترل پروژه
project manager U مدیر پروژه ها
project evaluation U ارزیابی طرح
project loans U قرضههای مربوط به پروژه ها
project library U کتابخانه پروژه
project plan U طرح پروژه
project manager U مدیر پروژه
project method U روش اموزش طرحی
The project was terminated as of July 1. U پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
When we get this project off the ground we can relax. U وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
project management program U برنامه مدیریت پروژه
water utilization project U پروژه بهره برداری از منابع اب
multi prupose project U طرح چند منظوره
The project is not fully developed yet. U این طرح هنوز پخته وآماده نیست
project management system U سیستم مدیریت پروژه
project technical report U گزارش فنی طرح
project technical report U گزارش فنی پروژه
Public opinion is against the project. U عقیده وآراء عمومی برضد این طرح است
band project filter U فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
economic life of a project U دوره اقتصادی طرح
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on. U طولش نده (زود باش )
term U جمله
term U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term U واژه
term U جمله عبارت
term U جمله طیفی
term U اجل
term U پاره سال تحصیلی
term U عبارت
term U سمستر
term U نیمسال
term U دوره انتصاب
term U مدت
term U عبارت [ریاضی]
term U جمله [ریاضی]
term U ثلث تحصیلی
term U شرایط
term U روابط فصل
term U شرط
term U زمان
term U دوره
term U اصطلاح
term U نامیدن لفظ
term U هنگام
term U موقع
implied term U شرط ضمنی
middle term U قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
minor term U صغرای قیاس منطقی
law term U اصطلاح حقوقی
residual term U جمله پسماند
residual term U جمله باقیمانده
credit term U مدت اعتبار
final term U جمله نهایی
sum term U لفظ جمعی
major term U شرط عمده واساسی
relative term U لفظ نسبی
easy term U کوتاه مدت
error term U ضریب خطا
error term U جمله خطا
exercise term U عنوان مانور
exercise term U اسم تمرین
expiry of the term U انقضاء مدت
express term U شرط صریح
grammatical term U اصطلاحات دستوری
term insurance U بیمه در موردمخاطره برای مدت معینی
term loan U وام مدت دار
term insurance U بیمه موقت
short term U دوره کوتاه
short term U حداقل مدت تنبیه و زندانی
stochastic term U متغیر تصادفی
stochastic term U جمله تصادفی
term of maintenance U دوره نگاهداری
term of maintenance U مهلت نگاهداری
short term U مختصر
half-term U تعطیلیبینترم
serve one's term U دوره خدمت خود را طی کردن
to serve one's term U خدمت خودرا انجام دادن
to serve one's term U دوره خدمت خود را طی کردن
the propriety of a term U درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
term symbol U نشانه جمله طیفی
term of reproach U سخن سرزنش امیز یا ننگ اور
short term U کوتاه مدت
longer-term U دراز مدت
parliamentary term U دوره مقننه [سیاست]
electoral term U دوره مقننه [سیاست]
mathematical term U عبارت [ریاضی]
an abstract term U تعبیر تصویری
mathematical term U جمله [ریاضی]
term paper U رساله کوتاه
an abstract term U اسم بی مسما
longer-term U دوره دراز مدت
medium term U میان مدت
in the short term <adv.> U برای دوره کوتاه مدت
short-term U کم مدت
short-term U کوتاه مدت
a pejorative term U عبارتی تنزل دهنده
reasonable term and condition U قید و شرط معقول
short term forecast U پیش بینی کوتاه مدت
short term memory U حافظه کوتاه مدت
serve one's term of imprisonment U حبس خود را گذراندن
short term loan U وام کوتاه مدت
medium term forecast U پیش بینی میان مدت
fixed term deposit U سپرده ثابت
electoral legislative term U دوره انتخابیه
medium term planning U برنامه ریزی میان مدت
medium term loan U وام میان مدت
short term rate of interest U نرخ بهره کوتاه مدت
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. U برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
long little U پاینده باد
long little U زنده باد
long U کشیده
long U :اشتیاق داشتن
long U دیر گذشته ازوقت
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
very long U شعاع عمل زیاد
so long U خدا حافظ
very long U برد خیلی زیاد
long U دراز
long U طولانی طویل
so long as U تاوقتی که
long U مدید
to say so long to somebody U با کسی خداحافظی کردن
long- U توپ بلند به اوت
so long as U مادامی که بشرطی که
so long U بامیددیدار
not long a U چندوقت پیش
long off U موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
long on U موضه گرفتن در جلو توپزن ودور از او در طرف دیگر
long U بلند
long U طولانی
long- U طی مسافت زیاد توپ
long- U مناسب بودن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U :اشتیاق داشتن
long- U دیر گذشته ازوقت
long- U کشیده
long- U مدید
long- U طولانی طویل
long- U بلند
not long a U مدتی نگذشته است
not long a go U چندی پیش
not long a go U همین تازگی ها
long- U دراز
as long as U تا زمانیکه بمقدار زیاد
long U مناسب بودن
long U طی مسافت زیاد توپ
long U توپ بلند به اوت
long- U مدت زیاد
long- U طولانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com