English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
give free rein to <idiom> U اجازه حرکت یا انجام کاری را دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
give rein U ازاد گذاشتن دهنه اسب
To give someone a free hand. U دست کسی را باز گذاشتن
to rein up U جلو اسب را نگاه داشتن
rein U مانع شدن
rein U افسار
rein U زمام
rein U راندن
rein U ممانعت لجام زدن
rein U کنترل
rein U لجام افسار کردن
rein U عنان
curb rein U افسارزنجیر
rein ring U دهانهحلقه
snaffle rein U افساردهانه
to draw rein U دهنه را نگاهداشتن
cephalic rein U رگ قیقال
bearing rein U مهار
Give me a call! or [Give me a ring!] U به من زنگ بزنید [بزن] !
free U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
i did that of my own free will U این کار را کردم
having free will U ازادکار
having free will U فاعل مختار
free U پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free U موجود در دیسک یا حافظه
free U پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free U پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free U ترخیص کردن میدانی
free for all U زدوخوردهمگانی
i did that of my own free will U به میل خود
free <adj.> U دست و دلباز
free will U اراده ازاد
free will U طیب خاطر
free will U ازادی اراده
free will U اختیاری
free U ازادکردن
free will U اختیار
free for all U داد وبیداد
free U فاقد
free U تحویل
free U مطلق
free U بطور مجانی ازادکردن
free U رها
free U مجاز منفصل
free U روا
You are free to go now. U اکنون آزادید بروید.
free in and out U بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free U مجانی
free U ازاد
free U اختیاری مختار
free U مستقل
free U بازیگر ازاد
free-for-all U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free U جایز
free U کمی محدودیت نوع اسلحه
free U بخشودن
free U حرکت قایق در جلو باد
free U مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free-for-all U مسابقه بین این اسبها
free U رایگان سخاوتمندانه
free support U تکیه گاه ازاد
free spokenness U ساده گویی
free spool U چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free wheeling U خلاصی
free wheeling U حالت خلاصی
free wheeling U بازی بدون نقشه قبلی
free surface U سطح اب ازاد
free wheel U حرکت بدون رکاب زدن
free spokenness U رک گویی
free zone U منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free zone U منطقه ازاد
free world U کشورهای غیرکمونیست
free world U جهان ازاد
free spoken U رک گو
free spoken U ساده گو
free spoken U بی پرده
free spoken U بی محابا
free with ones money U ولخرج
free thinker U کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free vortex U گرداب ازاد
free surface U مخازن ازاد اب
free throw U پرتاب ازاد
free WAIS U گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
free throw U پاس بدون مانع
free throw U پرتاب بدون مانع برای یار
free trader U تجارت ازاد
free stream U جریان ازاد
free tower U برج ازاد
free tower U برج پرش ازاد
free trader U بدون گمرک
free throw U پنالتی
free thought U ازادی فکر لامذهب
free thought U وارستگی از مذهب
free surface U سطح ازاد
free swimming U شناور
free swimming U قادر به شنا
free thinker U وبه مذهب بی اعتنا است .
free thinkers U ازاد فکران
free thinkers U افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free volume U حجم ازاد
free verse U شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free thinking U ازادی از قیود مذهب
free turbine U توربین ازاد
free spillweir U سرریز ازاد
free living U عیاش
free of charge U مجانی
free of cost U مجانی
free of cost U مفت
free of duty U معاف از عوارض گمرکی
free of expense U مجانی
free of expense U بیخرج
free of particular average U معاف از خسارات جزئی
free of tax U بدون مالیات
free on boand U فوب
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
free of charge U معاف از حقوق گمرکی
free living U تسلیم هوای نفس
free living U بی بند وبار
free maneuver U مانور ازاد
free maneuver U امکان حرکت ازاد
free maneuver U حرکت ازاد
free shipping <adj.> U حمل رایگان
free moisture U رطوبت ازاد
free moisture U رطوبت سطحی
free of all average U معاف از هرگونه خسارت
free of all charges U بدون هیچگونه مخارج
free of charge U رایگان
free on board U بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free on quay U تحویل دراسکله
free recall U یاداوری ازاد
free redical U بنیان ازاد
free rocket U موشک ازاد
free rocket U موشک غیر هدایت شونده
free rotation U چرخش ازاد
free safety U مدافع در منطقه ضعف
free sample U نمونه مجانی
free silver U مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free skating U قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free space U فضای ازاد
free space U فضای خالی
free radical U رادیکال ازاد
free position U روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free on rail U تحویل در راه اهن
free on rail U قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free on rail U تحویل کالا روی قطار
free on truck U تحویل کالا روی کامیون
free oscillation U نوسان ازاد
free person U حر
free play U بازی ازاد
free play U ازاد
free play U لق
free play U بدون محدودیت
free zone U منطقه ازاد تجاری
free from taxes <adj.> U بدون مالیات
free from error <adj.> U بی عیب
free from error <adj.> U بی عیب و نقص
free from error <adj.> U بدون مشکل
free stroke U کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
free rider U آدم انگل
free from taxes <adj.> U معاف از مالیات
barrier-free U بدون حائل
free rider U آدم مفت خور
free rider U آدم لاشخور
alcohol-free <adj.> U بدون الکل
to set free U ازادکردن
free pass U مجوزورود
free spirit U فردیکهمستقلزندگیمیکند
free-and-easy U غیررسمی غیرجدی
interest-free U وام بدونبهره
nuclear-free U مکانیکهدرآناستفادهازسلاحوانرژیهستهایقدغنباشد
toll-free U تلفنرایگان
trouble-free U آنچهتولیددردسرنکند
On the free market . U دربازار آزاد
free hand <idiom> U کاملاآزاد درانجام کاری
free and easy <idiom> U غیر رسمی
free pardon U متهمیکهآزادمیشود
free kick U ضربهآزاددرفوتبال
weapons free U جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
free-range U آزادچر
free-range U خانگی
free-standing U خودایستا
free-standing U غیرمتصل
free-standing U مجزا
free-standing U مستقل
free-standing U آزاد
fat-free U بدونچربی
free house U مغازهایکهچندیننوعآبجومیفروشد
I went scot - free . U خیلی مفت دررفتم ( بدون جریمه یا تنبیه)
postage-free <adj.> U ارسال رایگان
guns free U توپها اتش باختیار
heart free U ازاد ازقید عشق
heart free U مبرا از عشق
postage-free <adj.> U حمل رایگان
leave someone free to U مخیر گذاشتن کسی
mean free for scattering U مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free path U مسافت ازاد متوسط
free shipping <adj.> U ارسال رایگان
postage-free <adj.> U ارسال مجانی
problem-free <adj.> U بدون زحمت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com