English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
free lance U کار کردن بدون وابستگی بحزب یا جماعتی
free lance U مفرد کار کردن نویسنده غیر وابسته
free lance U اعلام کنترل خودکار هواپیمادر درگیریهای هوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lance U ضربت نیزه
lance U نیشتر زدن نیزه زدن
lance U نشتر زدن
lance U نیزه
lance poles U پایه نیزهای سیم کشی
lance corporal U هم ردیف سرجوخه
lance poles U پایههای سیم کشی
fer de lance U یکنوع مار سمی یاافعی
steam lance U یخ اب کن بخاری
steam lance U یخ اب کن
having free will U ازادکار
free U مجاز منفصل
i did that of my own free will U به میل خود
having free will U فاعل مختار
free U پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free U موجود در دیسک یا حافظه
free <adj.> U دست و دلباز
free will U اختیاری
You are free to go now. U اکنون آزادید بروید.
free for all U زدوخوردهمگانی
free for all U داد وبیداد
i did that of my own free will U این کار را کردم
free in and out U بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free will U اختیار
free will U اراده ازاد
free will U طیب خاطر
free will U ازادی اراده
free U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free U رایگان سخاوتمندانه
free U کمی محدودیت نوع اسلحه
free U بازیگر ازاد
free U ازاد
free U حرکت قایق در جلو باد
free U مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free U ترخیص کردن میدانی
free U بطور مجانی ازادکردن
free U اختیاری مختار
free-for-all U مسابقه بین این اسبها
free U مطلق
free U رها
free U مستقل
free U مجانی
free U روا
free U ازادکردن
free U بخشودن
free U تحویل
free U فاقد
free U پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free-for-all U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free U پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free U جایز
free thought U ازادی فکر لامذهب
free throw U پرتاب ازاد
free surface U سطح اب ازاد
free surface U مخازن ازاد اب
free thinking U ازادی از قیود مذهب
free thinker U وبه مذهب بی اعتنا است .
free throw U پنالتی
free thinkers U افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free thinker U کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free swimming U قادر به شنا
free thinkers U ازاد فکران
free swimming U شناور
free surface U سطح ازاد
free thought U وارستگی از مذهب
free throw U پاس بدون مانع
free throw U پرتاب بدون مانع برای یار
free wheeling U حالت خلاصی
free wheeling U خلاصی
free with ones money U ولخرج
free world U جهان ازاد
free world U کشورهای غیرکمونیست
free zone U منطقه ازاد
free zone U منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free zone U منطقه ازاد تجاری
guns free U توپها اتش باختیار
free wheeling U بازی بدون نقشه قبلی
free wheel U حرکت بدون رکاب زدن
free tower U برج ازاد
free tower U برج پرش ازاد
free trader U تجارت ازاد
free trader U بدون گمرک
free turbine U توربین ازاد
free verse U شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free volume U حجم ازاد
free vortex U گرداب ازاد
heart free U مبرا از عشق
free WAIS U گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
heart free U ازاد ازقید عشق
free support U تکیه گاه ازاد
free of all charges U بدون هیچگونه مخارج
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
free on board U بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free on quay U تحویل دراسکله
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free on rail U تحویل در راه اهن
free on rail U قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free on rail U تحویل کالا روی قطار
free on truck U تحویل کالا روی کامیون
free oscillation U نوسان ازاد
free person U حر
free on boand U فوب
free of tax U بدون مالیات
free of particular average U معاف از خسارات جزئی
free of charge U رایگان
free of charge U معاف از حقوق گمرکی
free of charge U مجانی
free of cost U مجانی
free of cost U مفت
free of duty U معاف از عوارض گمرکی
free of expense U مجانی
free of expense U بیخرج
free play U بازی ازاد
free play U ازاد
free play U لق
free space U فضای خالی
free spillweir U سرریز ازاد
free spoken U رک گو
free spoken U ساده گو
free spoken U بی پرده
free spoken U بی محابا
free spokenness U رک گویی
free spokenness U ساده گویی
free spool U چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free space U فضای ازاد
free skating U قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free silver U مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free play U بدون محدودیت
free position U روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free radical U رادیکال ازاد
free recall U یاداوری ازاد
free redical U بنیان ازاد
free rocket U موشک ازاد
free rocket U موشک غیر هدایت شونده
free rotation U چرخش ازاد
free safety U مدافع در منطقه ضعف
free sample U نمونه مجانی
free stream U جریان ازاد
free from taxes <adj.> U بدون مالیات
tax-free <adj.> U معاف از مالیات
tax-free <adj.> U بدون مالیات
free from taxes <adj.> U معاف از مالیات
free rider U آدم انگل
free rider U آدم لاشخور
free rider U آدم مفت خور
barrier-free U بدون حائل
Free Classicism U [سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
Free Gothic U احیای سبک گوتیک
parallax-free <adj.> U بدون اختلاف در رویت
problem-free <adj.> U بدون دردسر
trouble-free <adj.> U بدون زحمت
problem-free <adj.> U بدون زحمت
parallax-free <adj.> U بدون اختلاف منظر
trouble-free <adj.> U بدون دردسر
free shipping <adj.> U ارسال مجانی
Free style U [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
Free Tudor U [سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
free-handed, <adj.> U دست و دلباز
postage-free <adj.> U حمل رایگان
free shipping <adj.> U حمل رایگان
postage-free <adj.> U ارسال رایگان
free shipping <adj.> U ارسال رایگان
postage-free <adj.> U ارسال مجانی
leave someone free to U مخیر گذاشتن کسی
tax free U بخشوده از مالیات
tax free U معاف از مالیات
the free list U صورت کالای بی گمرک
to set free U ازادکردن
weapons free U جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
free-range U آزادچر
free-range U خانگی
free-standing U خودایستا
free-standing U غیرمتصل
free-standing U مجزا
stimulus free U محرک- نابسته
setting free U ازاد کردن برده
mean free for scattering U مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free path U مسافت ازاد متوسط
mean free path U مسافت ازاد میانگین
obsolescence free U دستگاه متروک
post free U بدون نیاز به تمبر زدن
running free U خلاص کار کردن
running free U بادبانی با باد پاشنه
sailing free U باد ازاد
set free U ازاد کردن
setting free U عتق
free-standing U مستقل
free-standing U آزاد
fat-free U بدونچربی
free and easy <idiom> U غیر رسمی
free hand <idiom> U کاملاآزاد درانجام کاری
alcohol-free <adj.> U بدون الکل
free stroke U کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
free from error <adj.> U بدون مشکل
free from error <adj.> U بی عیب و نقص
free from error <adj.> U بی عیب
I went scot - free . U خیلی مفت دررفتم ( بدون جریمه یا تنبیه)
On the free market . U دربازار آزاد
free house U مغازهایکهچندیننوعآبجومیفروشد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com