English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
free harmonic vibration U ارتعاش هارمونیک ازاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harmonic vibration U ارتعاش هماهنگ
harmonic U هم اهنگ موزون
harmonic mean U اعداد متقابل
harmonic mean U میانگین همساز
harmonic U هماهنگ همساز
harmonic U متوازن
harmonic U سازگار
harmonic U هماهنگ
harmonic U همساز
harmonic U هارمونیک
harmonic distortion U اغتشاش هارمونیک
harmonic analysis U تحلیل توافقی یاتصاعدتوافقی
harmonic division U طبقه بندی متناسب
harmonic content U مانده هارمونیک
harmonic wave U موج هارمونیک
harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ
harmonic motion U حرکت هماهنگ
harmonic motion U اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
harmonic motion U الحان مرکب
harmonic proportion U طبقه بندی متناسب
harmonic wave U موج هماهنگ
simple harmonic motion U حرکت نوسانی ساده
relative harmonic content U مانده نسبی
simple harmonic motion U حرکت هماهنگ ساده
harmonic selective ringing U تلفن اختصاصی همساز
damped harmonic motion U حرکت هماهنگ میرا
damped harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ میرا
vibration U لرزش ماساژ دادن
vibration U ارتعاشات
per vibration U نوسان داخلی بتن
vibration U نوسان
vibration U اهتزاز
vibration U ارتعاش
vibration U لرزه نوسان
vibration U جنبش
vibration U تردید
vibration U لرزش
amplitude of vibration U دامنه ارتعاش
vibration galvanometer U گالوانومتر ارتعاشی
wagging vibration U ارتعاش جنبانهای
bending vibration U ارتعاش خمشی
breathing vibration U ارتعاش تنفسی
vibration amplitude U دامنه ارتعاش
damped vibration U ارتعاش میرا
vibration damping U میرایی نوسان
sound vibration U ارتعاش صوتی
vibration excitation U تحریک نوسان
stretching vibration U ارتعاش کششی
vibration absorption U میرایی نوسان یا ارتعاش
twisting vibration U ارتعاش رقاصکی
torsional vibration U ارتعاش پیچشی
torsional vibration U نوسان پیچشی
vibration damper U میراکننده نوسان
vibration damper U نوسانگیر
vibration energy U انرژی ارتعاشی
symmetry vibration U ارتعاش متقارن
forbidden vibration U ارتعاشات ممنوع
energy of vibration U انرژی ارتعاش
fundamental vibration U ارتعاش اصلی
insulation against vibration U حفافت در برابر ارتعاش
frequency of vibration U تکرار ارتعاش
vibration sense U حس ارتعاش
lattice vibration U ارتعاش شبکه
natural vibration U نوسان ازاد
natural vibration U نوسان طبیعی
molecular vibration U ارتعاش مولکولی
mode of vibration U شیوه ارتعاش
electromagnetic vibration U ضربه گر الکترومغناطیسی
energy of vibration U انرژی ارتعاشی
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
scissoring vibration U ارتعاش قیچی وار
anti-vibration handle U دستهضدلغزش
self excited/induced vibration U نوسان خودالقایی
fundamental period vibration U دوره اصلی ارتعاش
free U بطور مجانی ازادکردن
free U ازادکردن
free in and out U بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free U ترخیص کردن میدانی
free U مجاز منفصل
free U رها
free U مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free U حرکت قایق در جلو باد
You are free to go now. U اکنون آزادید بروید.
free U بازیگر ازاد
free U روا
free U رایگان سخاوتمندانه
free U مستقل
free U اختیاری مختار
free U مجانی
free U کمی محدودیت نوع اسلحه
free U پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free U پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free U موجود در دیسک یا حافظه
having free will U فاعل مختار
free <adj.> U دست و دلباز
having free will U ازادکار
i did that of my own free will U به میل خود
i did that of my own free will U این کار را کردم
free-for-all U مسابقه بین این اسبها
free U پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free-for-all U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free U بخشودن
free U فاقد
free U تحویل
free U جایز
free U ازاد
free for all U داد وبیداد
free for all U زدوخوردهمگانی
free will U اختیار
free will U اراده ازاد
free will U طیب خاطر
free will U ازادی اراده
free will U اختیاری
free U مطلق
free zone U منطقه ازاد تجاری
mean free for scattering U مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
leave someone free to U مخیر گذاشتن کسی
free surface U سطح اب ازاد
free on truck U تحویل کالا روی کامیون
guns free U توپها اتش باختیار
heart free U مبرا از عشق
heart free U ازاد ازقید عشق
free on rail U تحویل کالا روی قطار
free zone U منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free oscillation U نوسان ازاد
free skating U قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free space U فضای ازاد
free space U فضای خالی
free spillweir U سرریز ازاد
free spoken U رک گو
free spoken U ساده گو
free spoken U بی پرده
free spoken U بی محابا
free spokenness U رک گویی
free spokenness U ساده گویی
free spool U چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free stream U جریان ازاد
free silver U مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free sample U نمونه مجانی
free person U حر
free play U بازی ازاد
free play U ازاد
free play U لق
free play U بدون محدودیت
free position U روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free radical U رادیکال ازاد
free recall U یاداوری ازاد
free redical U بنیان ازاد
free rocket U موشک ازاد
free rocket U موشک غیر هدایت شونده
free rotation U چرخش ازاد
free safety U مدافع در منطقه ضعف
free support U تکیه گاه ازاد
free surface U مخازن ازاد اب
free surface U سطح ازاد
free trader U تجارت ازاد
free trader U بدون گمرک
free turbine U توربین ازاد
free verse U شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free volume U حجم ازاد
free vortex U گرداب ازاد
free wheel U حرکت بدون رکاب زدن
free wheeling U بازی بدون نقشه قبلی
free wheeling U حالت خلاصی
free wheeling U خلاصی
free with ones money U ولخرج
free world U جهان ازاد
free world U کشورهای غیرکمونیست
free tower U برج پرش ازاد
free tower U برج ازاد
free swimming U شناور
free swimming U قادر به شنا
free thinker U کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free thinker U وبه مذهب بی اعتنا است .
free thinkers U ازاد فکران
free thinkers U افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free thinking U ازادی از قیود مذهب
free thought U وارستگی از مذهب
free thought U ازادی فکر لامذهب
free throw U پنالتی
free throw U پرتاب ازاد
free throw U پاس بدون مانع
free throw U پرتاب بدون مانع برای یار
free zone U منطقه ازاد
free from taxes <adj.> U بدون مالیات
tax-free <adj.> U معاف از مالیات
tax-free <adj.> U بدون مالیات
free from taxes <adj.> U معاف از مالیات
free rider U آدم انگل
free rider U آدم لاشخور
free rider U آدم مفت خور
barrier-free U بدون حائل
Free Classicism U [سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
Free Gothic U احیای سبک گوتیک
Free style U [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
problem-free <adj.> U بدون دردسر
trouble-free <adj.> U بدون زحمت
problem-free <adj.> U بدون زحمت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com