English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
feedback loop U حلقه باز خوردی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
feedback U باز خورد
feedback U بس خوراند فیدبک
feedback U پسخورد
feedback U اطلاعات مربوط به تاثیرات سیگنال کنترلی روی وسیله یا ماشین که به کامپیوترکنترلی برمی گرددو
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
feedback U پس خورد
feedback U بازخورد
feedback U تزویج معکوس
feedback U گشتی
feedback U بازخور
feedback U بازیافت
feedback U واخوراند
feedback U پسخوراند
feedback U پس خوران
feedback U بازده
feedback U پس دهی فیدبک انعکاس انرژی ازمداری به مدار دیگر
feedback U پس خورانه
feedback ratio U نسبت پس خوراند
feedback system U سیستم باز خوردی
feedback transformer U ترانسفورماتور فیدبک
impedance feedback U پیوست برگشت امپدانس
inductive feedback U پیوست برگشت وارونه القائی
message feedback U بازخورد پیام
feedback ratio U نسبت فیدبک
feedback network U شبکه فیدبک
feedback mechanism U مکانیسم بازخوری
current feedback U رجعت جریان
feedback circuit U مدار پس خورد
feedback amplifier U تقویت کننده فیدبک
acoustic feedback U واخوراند صوت
delayed feedback U پسخوراند درنگیده
negative feedback U بازخوردمنفی
negative feedback U واخوراند منفی
negative feedback U فیدبک منفی
inverse feedback U واخوراند معکوس
sensory feedback U پسخوراند حسی
positive feedback U واخوراند مثبت
positive feedback U بازخورد مثبت
negative feedback U پسخوردمنفی
negative feedback U پسخورد کاهنده
feedback control system U سیستم کنترل فیدبک
do while loop U حلقه WHILE/DO
to keep somebody in the loop <idiom> U کسی را در جریان گذاشتن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
do while loop U لوپ WHILE/DO
loop U گریز
to keep somebody in the loop <idiom> U کسی را در جریان نگه داشتن [گذاشتن] [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to be in the loop <idiom> U آگاه بودن از [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to be in the loop <idiom> U در جریان بودن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
while loop U دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
inner loop U حلقهای درون حلقه دیگر
inner loop U حلقه درونی
for next loop U حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
for/next loop U حلقه NEXT/FOR
inner loop U حلقه داخلی
loop U حلقه دارکردن
loop U کمند
loop U ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
loop U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop U حلقه درون حلقه دیگر
loop U دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loop U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop U مهاری
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop U حلقه شدن
loop U حلقه زدن
loop U درو در انتهای خرک
loop U ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
loop U برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
loop U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop U ساخت یک قطعه سیم یا نوار به شکل دایره
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop U پیچ چرخ
loop U گره
loop U حلقه طناب
loop U حلقه
loop U چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
loop U ضربه بلند قوس دار
loop U سوراخ
loop U پیچ خوردن حلقه زنی
loop U گره زدن
loop U خمیدگی
loop U دریچه
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
prusik loop U گره پلکانی
loop test U ازمایش با حلقه وارلی
nested loop U حلقه تو درتو
overhead loop U گره حلقومی یا گره بالاتنه
open loop U حلقه باز
open loop U مدار باز
loop checking U مقابله حلقه
nested loop U حلقه اشیانهای
nested loop U حلقه لانهای
subscriber's loop U حلقه متعلق به مشترک
uncontrolled loop U حلقه کنترل نشده
loop-hole U سوراخ دیدبانی
to stay in the loop <idiom> U آگاه ماندن در [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to stay in the loop <idiom> U در جریان ماندن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
gun-loop U [دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
arrow-loop U شکاف تهویه
loop pile U پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
peg loop U میخحلقهطناب
loop stitches U کوکطنابی
heel loop قوس پاشنه
hanger loop U جایآویز
elastic loop U حلقهارتجاعی
induction loop U حلقه القائی
button loop U دکمهرکاب
belt loop U حلقهکمربند
wait loop U پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد
loop-hole U روزنه
loop structure U ساختار حلقهای
hysteresis loop U حلقه پسماند
hysteresis loop U منحنی هیسترزیس
closed loop U حلقه مسدود
infinite loop U حلقه نامحدود
infinite loop U حلقه نامتناهی
local loop U حلقه محلی
loop antenna U انتن حلقوی
loop antenna U انتن حلقهای
loop body U تنه حلقه
loop body U بدنه حلقه
ground loop U تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
expansion loop U خم انبساط
counting loop U حلقه شمارش
closed loop U حلقه بسته
current loop U حلقه جاری
curtain loop U بازوبندپرده
armature loop U پیچک ارمیچر
armature loop U حلقه ارمیچر
drill loop U حلقه مخصوص چکه اب درسیم کشی
drip loop U حلقه ریزش اب
endless loop U حلقه بی پایان
endless loop U حلقه بی انتها
loop code U کد حلقوی
loop jump U پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
loop initializaion U ارزش دهی اغازی در حلقه
loop hole U گریز
loop hole U روزنه
loop line U دوراهی
loop feeder U سیم تغذیه حلقوی
loop pass U پاس قوسی
loop sling U حلقه بند تفنگ
loop sling U مهار حلقوی بار بند حلقوی
loop drive U ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
loop sling U بند حلقهای
loop step U پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت
loop control U کنترل حلقه زنی
inductive loop U حلقه ی القائی
loop counter U شمارنده حلقه
varley loop test U ازمایش با حلقه وارلی
loop knot tie U گره حلقوی
closed loop gain U بهره تقویت درطبقه بسته
magnetic hysteresis loop U حلقه هیسترزیس مغناطیسی
single loop armature U ارمیچر تک پیچکی
warp-loop fringe U ریشه حلقوی [در قالی همدان]
tap loop jump U پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
toe loop jump U پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
loop control variable U متغییر کنترل کننده حلقه
perfection loop knot U نوعی گره قرنیهای در انتهای نخ ماهیگیری
input coupling loop U حلقه پیوست ورودی
open loop system U مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
loop control structure U ساختار کنترل حلقه
open loop gain U بهره تقویت در حلقه باز
loop mill rolling U نوردکاری حلقوی
sleeve strap loop U بستنوارسرآستین
distributor service loop U خطسرویسپخش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com