English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
experimental free handicap U دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
free handicap U مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap U امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap U معلولیت
handicap U نقص
handicap U مانع
handicap U امتیاز دادن اشکال
handicap U اوانس
handicap U امتیاز به طرف ضعیف دربازی
handicap U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicap stake U مسابقهای که مبلغ شرطبندی از صاحبان اسبهاست
highweight handicap U مسابقه اسبدوانی با امتیازمتفاوت وزن
perceptual handicap U ناتوانی ذهنی
handicap spot U مهرهتعادلی
physical handicap U معلولیت جسمانی
sensory handicap U معلولیت حسی
experimental U به طورازمایشی
experimental U عملی
experimental U ازمایشگاهی خطای ازمایش
experimental U ازمایشی
experimental U تجربی
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress . U ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
experimental neurosis U روان رنجوری ازمایشی
experimental data U دادههای ازمایشی
experimental probability U احتمال تجربی
experimental error U خطای ازمایشی
experimental extinction U خاموشی ازمایشی
experimental data U دادههای تجربی
experimental group U گروه ازمایشی
experimental method U روش ازمایشی
experimental control U کنترل ازمایشی
experimental probability U احتمال ازمایشی
experimental psychology U روانشناسی ازمایشی
experimental archaeology U باستان شناسی آزمایشی
experimental design U طرح ازمایش
Experimental architecture U معماری تجربی
experimental variable U متغیر ازمایشی
quasi experimental designs U طرحهای شبه ازمایشی
free <adj.> U دست و دلباز
You are free to go now. U اکنون آزادید بروید.
free U پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
free in and out U بدون هزینه تخلیه و بارگیری
free will U اختیاری
free for all U زدوخوردهمگانی
free for all U داد وبیداد
free will U طیب خاطر
free will U اختیار
free will U اراده ازاد
free will U ازادی اراده
free U مربوط به پای ازاد بازیگر در هوا در هرلحظه
free U رایگان سخاوتمندانه
free U جایز
free U مجانی
free U اختیاری مختار
free U حرکت قایق در جلو باد
free U ازادکردن
free U بخشودن
free U تحویل
free U روا
free U بازیگر ازاد
free U ترخیص کردن میدانی
free U کمی محدودیت نوع اسلحه
free U بطور مجانی ازادکردن
free U رها
free U مجاز منفصل
free U فاقد
free U مستقل
free U پایگاه دادهای که هر نوع داده را میتواند ذخیره کند و ساختار رکورد ثابت ندارد
free-for-all U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-all U مسابقه بین این اسبها
having free will U ازادکار
having free will U فاعل مختار
i did that of my own free will U این کار را کردم
free U آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
free U ازاد
free U مطلق
i did that of my own free will U به میل خود
free U موجود در دیسک یا حافظه
free U پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
free U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free thinkers U افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
free thinking U ازادی از قیود مذهب
free throw U پنالتی
leave someone free to U مخیر گذاشتن کسی
free thought U وارستگی از مذهب
free thought U ازادی فکر لامذهب
free wheel U حرکت بدون رکاب زدن
free throw U پرتاب ازاد
free zone U منطقه ازاد تجاری
heart free U مبرا از عشق
heart free U ازاد ازقید عشق
free wheeling U بازی بدون نقشه قبلی
free wheeling U حالت خلاصی
free wheeling U خلاصی
guns free U توپها اتش باختیار
free world U جهان ازاد
free world U کشورهای غیرکمونیست
free zone U منطقه ازاد
free with ones money U ولخرج
free WAIS U گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
free throw U پاس بدون مانع
free throw U پرتاب بدون مانع برای یار
free tower U برج ازاد
free tower U برج پرش ازاد
free trader U تجارت ازاد
free trader U بدون گمرک
free turbine U توربین ازاد
free verse U شعر ازاد وبی نظم وقاعده شعر بی قافیه
free volume U حجم ازاد
free vortex U گرداب ازاد
free zone U منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
free of charge U معاف از حقوق گمرکی
free on rail U تحویل در راه اهن
free on rail U قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free on rail U تحویل کالا روی قطار
free on truck U تحویل کالا روی کامیون
free oscillation U نوسان ازاد
free person U حر
free play U بازی ازاد
free play U ازاد
free play U لق
free play U بدون محدودیت
free position U روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
free radical U رادیکال ازاد
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
free on quay U تحویل دراسکله
free on board U بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
free of charge U مجانی
free of cost U مجانی
free of cost U مفت
free of duty U معاف از عوارض گمرکی
free of expense U مجانی
free of expense U بیخرج
free of particular average U معاف از خسارات جزئی
free of tax U بدون مالیات
free on boand U فوب
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
free recall U یاداوری ازاد
free redical U بنیان ازاد
free spokenness U رک گویی
free spokenness U ساده گویی
free spool U چرخیدن ازاد قرقره ماهیگیری
free stream U جریان ازاد
free support U تکیه گاه ازاد
free surface U سطح اب ازاد
free surface U مخازن ازاد اب
free surface U سطح ازاد
free swimming U شناور
free swimming U قادر به شنا
free thinker U کسیکه دارای فکر ازاد بوده
free thinker U وبه مذهب بی اعتنا است .
free spoken U بی محابا
free spoken U بی پرده
free spoken U ساده گو
free rocket U موشک ازاد
free rocket U موشک غیر هدایت شونده
free rotation U چرخش ازاد
free safety U مدافع در منطقه ضعف
free sample U نمونه مجانی
free silver U مقدار نقره ازاد یک مسکوک
free skating U قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
free space U فضای ازاد
free space U فضای خالی
free spillweir U سرریز ازاد
free spoken U رک گو
free thinkers U ازاد فکران
free from taxes <adj.> U بدون مالیات
tax-free <adj.> U معاف از مالیات
tax-free <adj.> U بدون مالیات
free from taxes <adj.> U معاف از مالیات
free rider U آدم لاشخور
free rider U آدم مفت خور
barrier-free U بدون حائل
Free Classicism U [سبک باستانری قرن نوزدهم انگلیس]
Free Gothic U احیای سبک گوتیک
Free style U [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
problem-free <adj.> U بدون دردسر
trouble-free <adj.> U بدون زحمت
problem-free <adj.> U بدون زحمت
parallax-free <adj.> U بدون اختلاف منظر
trouble-free <adj.> U بدون دردسر
Free Tudor U [سبکی که به شکل ستوندار سبک تئودور و الیزابت است.]
free-handed, <adj.> U دست و دلباز
postage-free <adj.> U حمل رایگان
free shipping <adj.> U حمل رایگان
postage-free <adj.> U ارسال رایگان
free shipping <adj.> U ارسال رایگان
postage-free <adj.> U ارسال مجانی
free shipping <adj.> U ارسال مجانی
parallax-free <adj.> U بدون اختلاف در رویت
mean free for scattering U مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
tax free U معاف از مالیات
the free list U صورت کالای بی گمرک
to set free U ازادکردن
weapons free U جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
free-range U آزادچر
free-range U خانگی
free-standing U خودایستا
free-standing U غیرمتصل
free-standing U مجزا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com