English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
crash locator beacon U برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
locator beacon U برج اکتشاف هوایی
locator beacon U برج اکتشافی
locator U اجاره دهنده
locator U جایگزین شونده
locator U موجر
metal locator U فلزیاب رادیویی
wreckage locator U دستگاه تشخیص محل ترکیدگی لولههای اب
electronic locator U فلزیاب رادیویی
radio metal locator U فلزیاب رادیویی
beacon U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beacon off U اسم رمز برای فرمان
beacon U باچراغ یانشان راهنمایی کردن
beacon U دیدگاه
beacon off U رادارتعقیب هدف خود را خاموش کن
beacon U برج دریایی برج مراقبت برج کنترل هواپیماها
beacon U فار دریایی
beacon U بیکن
beacon U راهنما
beacon U چراغ دریایی
beacon on U اسم رمز برای فرمان
beacon on U رادارتعقیب هدف خود را روشن کن
beacon U سیگنالهایی که پیامی توسط یک وسیله خراب در شبکه ارسال میشود
beacon U برج دیدبانی
radio beacon U انتن بی سیم
radio beacon U برج بی سیم انتن فرستنده بی سیم
stuck beacon U ایستگاه مرتباگ فریمهای اخطار می فرستد
zmarker beacon U نوعی برج کنترل هوایی مستقر در میدان تیر پدافندهوایی
beacon frame U فرم مخصوص در پروتکل FDDI که پس از توقف در شبکه ارسال میشود
radio beacon U بیکن رادیویی
radar beacon U راهنمای رادار
radar beacon U برج مراقبت رادار
radar beacon U برج دیدبانی رادار
zmarker beacon U برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
day beacon U برج ناوبری روز
day beacon U برج ناوبری مورد استفاده درروز
air beacon U برج مراقبت پایگاه
beacon flight U پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
beacon double U اسم رمز برای انتخاب روش تعقیب هدف با استفاده از دونوع موج رادار
Belisha beacon U نوعیچراغراهنماییچشمکزن
airborne beacon U برج مراقبت هوابرد
airborne beacon U رادارمراقبت نصب شده روی هواپیما
crash course U کلاسآموزشی
crash U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash U خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crash U ورشکستگی ناگهانی
crash U سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crash U ناخوانده وارد شدن صدای بلند یا ناگهانی
crash U سقوط
crash U سقوط کردن هواپیما
crash U ریزریز شدن
crash U درهم شکستن
crash U خردکردن
crash U سقوط کردن
crash U متوقف شدن ناگهانی
crash U شکستگی خرابی
crash U متوقف
all crash U زمان فوریت
crash U توقف سیستم ازطریق خرابی سخت افزاری یااشتباه نرم افزاری
crash U قفل سرنگون
crash U پایان عملیات کامپیوتر
crash U از کار افتادن
crash helmets U خود
crash helmets U کلاه ایمنی
crash helmets U کلاه خود ایمنی
crash helmets U کاسکت
crash barrier U حصار کنار جاده
to crash in [to a party] U بدون دعوت وارد شدن
to crash in [to a party] U سر زده وارد شدن
crash price U قیمت مفت
crash the gate <idiom> U بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
A crash language course . U دوره فشرده آموزش زبان
crash-land U سقوط کردن هواپیما
crash conversion U تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
crash dive U ناگهان بزیر اب رفتن
crash dolly U جرثقیل چرخدار اخراجات
crash protected U دیسک که حاوی نوک محافظ یا سیستم محافظ اختلال داده است
disk crash U خراش دیسک
disk crash U خرابی دیسک
crash boat U قایق نجات
head crash U برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
head crash U شکستگی هد
crash-lands U سقوط کردن هواپیما
crash-landing U سقوط کردن هواپیما
to fall crash U افتادن وباصداخردشدن
crash-landed U سقوط کردن هواپیما
crash land U سقوط کردن هواپیما
crash position indicator U برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com