English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (8789 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cash-and-carries U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
carries U عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carries U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries U گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carries U حمل غیرمجاز توپ
carries U انداختن یک یا دو میله بولینگ
carries U زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries U نشانه وقوع وام
carries U وام ایجاد شده در وام توسط جمع کننده
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U وام ایجاد شده در جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی
carries U محل ذخیره سازی وام های ایجاد شده در جمعهای موازی به جای ارسال مستقیم
carries U خیر ناشی از جمع کننده در وام ایجاد شده
carries U رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carries U حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carries U جبران ضعف یار
carries U انتقال دادن
carries U رانینگ
carries U بردن
carries U بدوش گرفتن
carries U حمل کردن
carries U حمل ونقل کردن
carries U رقم نقلی
carries U روپوش پرچم
carries U تیر رسی داشتن
carries U تیررسی حالت دوش فنگ
He carries water in asieve. <proverb> U آب در غربال یمل مى کند.
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight U دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
cash U نقد
cash U نقدی
cash U اسکناس
cash U نقد کردن
cash U صندوق
cash U پول رایج
cash U چک
cash U حواله پستی تلگرافی یا بانکی
available cash U موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
cash U پول خرد
cash U نقدکردن
She had the never to ask for cash . U اینها همه هیچ تازه پول نقد هم می خواست
cash in <idiom> U تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
cash U پول نقد
cash U وصول کردن نقدکردن
cash U دریافت کردن صندوق پول
cash in on <idiom> U شانسی سود بردن
cash security U وثیقه نقدی
cash security U وجه الضمان نقدی
cash with order U پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
contribution not in cash U سهم الشرکه غیر نقدی
for prompt cash U نقدا`
for prompt cash U فی المجلس
idle cash U پول بیکار
idle cash U پول بلااستفاده
net cash U قیمت مقطوع
cash sale U بیع نقد
cash sale U فروش نقدی
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
cash plans U طرح پرداختهای نقدی
cash price U قیمت نقدی
cash price U بهای نقدی
cash prompt U نقد فوری
cash spot U نقد فوری
cash ratio U نسبت نقدینگی
cash rent U اجاره نقدی
net cash U نقدی خالص
non cash share U سهم غیر نقدی
non cash shares U سهام غیر نقدی
cash readout U وسیلهنمایشمقدارپول
cash card U کارتمخصوصگرفتنپول
cash desk U صندوقپرداختپولدر یکمغازه
To turn into cash. U به پول نزدیک کردن
cash cow <idiom> U منبع خوبی از پول
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
strapped for cash <idiom> U هیچ پولی دربساط نداشتن
cash register U صندوق [محل پرداخت پول]
cash crop U محصول فروشی
cash crop U فرآورد فروشی
on cash basis U نقدا"
sell for cash U نقد فروختن
share in cash U سهم نقدی
spot cash U پرداخت نقدی
spot cash U پول نقد
to buy for cash U نقد کردن
to cash a cheque U چک را نقد کردن
cash crop U محصولی که برای فروش فرآوری میشود
cash crop U فرآورد نقدینهساز
cash-wage U دستمزد نقدی
cash on delivery U فروش نقدی
cash dispenser U تحویل دارخودکار
cash crops U ذرت
cash crops U پنبه وتنباکو
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
cash book U دفتر نقدی
cash books U دفتر نقدی
cash register U صندوق پول شمار
cash register U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash register U ماشین صندوقداری
cash registers U صندوق پول شمار
cash registers U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash registers U ماشین صندوقداری
cash crops U برنج
cash crops U گندم جو
cash dispenser U ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispenser U پرداخت مینماید
cash dispensers U پرداخت کننده پول
cash dispensers U تحویل دارخودکار
cash dispensers U ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispensers U پرداخت مینماید
cash dispenser U پرداخت کننده پول
cash and carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carry U نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
hard cash U پول نقد
cash crops U محصولات نقدی مانند
cash flow U گردش وجوه
capital in cash U سرمایه نقدی
cash discount U تخفیف نقدی
cash discount U تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
cash dividened U سود نقدی
cash flows U وجوه در گردش
cash flows U نقدینه
cash items U اسناد تنخواه گردان
cash nexus U رابطه نقدی
cash office U دایره صندوق
cash office U صندوق
cash deficit U کسر صندوق
cash on delivery U پرداخت هنگام تحویل
cash balance U تراز نقدی
cash budget U بودجه نقدی
cash balance U مانده نقدی
cash assets U داراییهای نقدی
cash against documents U پول در مقابل اسناد
cash account U حساب نقدی
cash capital U سرمایه نقدی
cash box U صندوق پول
paid in cash share U سهام نقدا" پرداخت شده
to save bot cash U نقد فروختن
A cash ( credit ) transaction . U معامله نقدی ( اعتباری )
Cash . Ready money . U وجه نقد
discounted cash flow U ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
discounted cash flow U مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
cash collection voucher U سندپرداخت غرامت نقدی
cash collection voucher U سند پرداخت نقدی
Cash is in short supply these days . U از حقوق ماهانه ام کم کنید
Recent search history Forum search
2سركيسه كردن
0لطفا معانی loan security و Outright cash purchase را بفرمایید. متشکرم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com