English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
capillary action U اثر مویینگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
capillary U موئین
capillary U مویرگ
capillary U مویی
capillary U باریک
capillary U فریف عروق شعریه
capillary U رطوبت موئینهای
capillary U مویین
capillary attraction U جاذبه شعریه
capillary repulsion U دافعه شعریه
capillary tube U لوله موئین
capillary electrophoresis U الکتروفورز مویین
capillary tube U لوله مویین
capillary blood vessel U مویرگ-سرخرگ
capillary blood vessels U عروق شعری
capillary blood vessels U رگهای مویی
action U حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action U لیست امکانات
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
self action U خود عملی
action U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action U عمل انجام شده
action U عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action U تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action U وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
immediate action U عملیات فوری
course of action U راه کار
right of action U حق ترافع
right of action U حق طرح دعوی دردادگاه
right of action U حق طرح دعوی در دادگاه
right of action U حق اقامه دعوی
course of action U روش انجام کار
appropriate action U اقدام مقتضی
self action U عمل فی نفسه
out of action U از نبرد خارج شده
out of action U خارج ازنبرد
out of action U خراب
out of action U غیر فعال
immediate action U عکس العمل فوری
down [out of action, not in use] <adj.> U ازکارافتاده
down [out of action, not in use] <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
containing action U عملیات احاطهای بازدارنده
action U پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action U گزارش وضع
action U طرز عمل
action U اقامهء دعوا
action U جریان حقوقی تعقیب
action U بازی
action U تمرین
action U سهم سهام شرکت
action U اشغال نیروهای جنگی
action U پیکار
action U کنش
action U کردار
action U کار
action U عمل
action U فعل اقدام
action U رفتار
action U جدیت
action U جنبش حرکت
action U جریان
action U اشاره
action U تاثیر اثر جنگ
action U نبرد
action U عامل
action U جنگ عملیات
action U اقدام
action U فرمان حاضر به تیر
action U جنگ
action U اژیرش
action U کار اقدام
action U جنبش
action U عملیات جنگی
action U خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action U اثر
action U انجام کاری
quick in action U جلد
quick action U عمل ضربتی انی
quick action U عمل انی ماسوره
possessory action U دعوی مالکیت
quantum of action U ثابت پلانک
quantum of action U کوانتوم کنش
quick in action U چابک
prepare for action U حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
quick in action U فرز
quantum of action U کوانتوم اثر
quantum of action U مقدار اثر
mine action U عمل کردن به صورت مین
impluse action U انتخاب شماره
mine action U عمل مین
mass action U قانون اثر جرم
mass action U عمل کلی
locking action U اثر سدکنندگی
local action U تخلیه موضعی باتری
inductive action U اثر القاء
killed in action U تلف شدن در جنگ
killed in action U کشته جنگی
legal action U اقدام قانونی
impact action U عمل انفجار نیروی ترکش
impact action U عمل ترکش
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
preventive action U اقدامات تامینی
preventive action U اقدامات احتیاطی
prepare for action U حاضربه جنگ کردن
possessory action U دعوی اعاده مالکیت
police action U عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
plan of action U طرح عملیات
personal action U دعوی شخصی
personal action U دعوی منقول
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
impact action U اثر انفجار
killed in action U کشته
speed of action U سرعت حرکت
secondary action U انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
industrial action U عملوکارصنعتی
action replay U پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
action of wind U حرکتجریانباد
action lever U اهرم حرکتدستگاه
zone of action U منطقه عملیات یکان
zone of action U منطقه عمل
wounded in action U زخمی عملیات زخمی جنگی
wounded in action U زخمی شده در جنگ
He is a man of action. U مردعمل است
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
speed of action U درجه تندی
speed of action U سرعت انتقال
speed of action U زرنگی [چابکی]
speed of action U چالاکی
speed of action U چابکی
speed of action U فرزی
speed of action U تندی
vexatious action U دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
vexatious action U دعوی ایذائی
scene of action U صحنه عملیات
retrofit action U بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
reflex action U عمل غیر ارادی
recourse action U رجوع به دادگاه
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
real action U دعوی غیر منقول
radius of action U ناحیه رانندگی
radius of action U شعاع اثر
radius of action U برد عملیاتی هواپیما
scene of action U صحنه جنگ یادرگیری
shock action U عمل غافلگیری
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
to rouse to action U بکارانداختن تحریک کردن
to rouse to action U بکاربرانگیختن
to bar one from his action U بازداشتن کسی از کاری
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
things in action U اموال دینی
splitting a cause of action U تجزیه دعوی
social action U اقدام اجتماعی
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
shock action U عمل شوک
radius of action U شعاع عمل
direct action U مکانیسم عمل مستقیم درماسوره ها
automatic action U ناهشیارکاری
biocidal action U عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
bringing an action U اقامه دعوی
characteristic action U عامل مشخصه
chos in action U حق دینی
chos in action U حق بالقوه
chose in action U حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
civic action U عملیات مردم یاری
civic action U امور عام المنفعه
civil action U دعوی مدنی یا حقوقی
civil action U دعوی مدنی
antisubmarine action U مکانیسم ضد زیردریایی
column action U عمل ستونی
concerted action U عمل مشترک
concerted action U عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
comulative action U اثرات کلی
antisubmarine action U عمل ضد زیردریایی
angle of action U زاویه عمل
action tendency U گرایش به عمل
action noun U اسم مصدر
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
action parameters U پارامترهای عملیاتی
action period U دوره کنش
action post U هدف در سمت چپ یا راست
action potential U پتانسیل عمل
action potential U پتانسیل کار
action letter U فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
action principle U اصل کنش
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
action research U پژوهش عمل نگر
action statement U دستورالعمل اقدام
action station U پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
action station U محل جنگ
action station U وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action system U نظام عمل
comulative action U اثر عمومی
corrosive action U اثر خوردگی
his action pleased me U ازکارش خوشنودیا راضی شدم
end action U عمل پایانی
action deferred U تامل در به کار بردن جنگ افزار
action in rem U دعوی بر علیه عین مال
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com