English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
action research U پژوهش عمل نگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
research U تحقیق تحقیق کردن بررسی کردن
research U توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
research U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
research U تحقیق کردن
research U تحقیقات علمی
research U تحقیق
research U پژوهش
research U جستجو
research U تجسس تحقیق
research U تتبع
research U کاوش پژوهیدن
research U پژوهش کردن
Scientific research. U تحقیقات ( پژوهش های ) علمی
applied research U تحقیقات عملی
applied research U تحقیق عملی
basic research U تحقیقات مقدماتی
tools of research U وسایل تحقیقات
chemical research U پژوهش شیمیایی
survey research U پژوهش زمینه یاب
supplies research U تحقیق درخصوص مواد
consumer research U مطالعه وضعیت مصرف کنندگان
consumer research U تحقیق درخصوص احتیاجات و نحوه خریدمصرف کنندگان
research project U طرح پژوهشی
research network U شبکه پژوهشی
research method U شیوه پژوهش
basic research U علم پایه
fundamental research U علم بنیادی
pure research U علم بنیادی
basic research U علم بنیادی
fundamental research U علم پایه
pure research U علم پایه
research method U روش پژوهش
research and development U تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
research and development U تحقیق و توسعه
pure research U پژوهش محض
research and analysis U تحقیق وبررسی
research and analysis U تجزیه و تحلیل
operational research U تحقیق عملیاتی
purchasing research U تحقیق در خصوص خرید
psychical research U پژوهش فراروانی
operation research U تحقیق درعملیات
operation research U پژوهش عملیاتی
research cost U هزینه تحقیق
digital research inc U یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
research method U روش تحقیق
research design U طرح پژوهش
operations research U تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
market research U تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
operations research U تحقیق در عملیات
market research U بازارپژوهی
market research U تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
market research U بررسی بازار
operational research U تحقیق درخصوص بهره برداری
to revisit a subject of research U سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
column research council U شورای تحقیق بر ستونها
european academic research network U شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
He devoted a lifetime to scientific research. U یک عمر به پژوهشهای علمی پرداخت
out of action U غیر فعال
right of action U حق اقامه دعوی
out of action U خراب
out of action U از نبرد خارج شده
down [out of action, not in use] <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
right of action U حق طرح دعوی دردادگاه
right of action U حق طرح دعوی در دادگاه
course of action U روش انجام کار
course of action U راه کار
self action U عمل فی نفسه
self action U خود عملی
containing action U عملیات احاطهای بازدارنده
appropriate action U اقدام مقتضی
immediate action U عکس العمل فوری
out of action U خارج ازنبرد
immediate action U عملیات فوری
down [out of action, not in use] <adj.> U ازکارافتاده
right of action U حق ترافع
action U گزارش وضع
action U اژیرش
action U جنگ
action U اشغال نیروهای جنگی
action U اقدام
action U اقامهء دعوا
action U پیکار
action U نبرد
action U تاثیر اثر جنگ
action U اثر
action U جنبش
action U طرز عمل
action U جریان حقوقی تعقیب
action U بازی
action U تمرین
action U سهم سهام شرکت
action U عامل
action U فرمان حاضر به تیر
action U کار اقدام
action U جنگ عملیات
action U عملیات جنگی
action U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action U کنش
action U عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action U عمل انجام شده
action U لیست امکانات
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action U اشاره
action U جریان
action U فعل اقدام
action U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action U جنبش حرکت
action U جدیت
action U تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action U رفتار
action U وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action U خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action U حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action U انجام کاری
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action U پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action U کردار
action U عمل
action U کار
quick in action U فرز
radius of action U برد عملیاتی هواپیما
quick in action U جلد
radius of action U شعاع عمل
quick action U عمل انی ماسوره
quick in action U چابک
radius of action U شعاع اثر
quantum of action U ثابت پلانک
preventive action U اقدامات احتیاطی
preventive action U اقدامات تامینی
prepare for action U حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
quantum of action U مقدار اثر
possessory action U دعوی مالکیت
police action U عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
plan of action U طرح عملیات
speed of action U چالاکی
personal action U دعوی شخصی
personal action U دعوی منقول
quantum of action U کوانتوم اثر
quantum of action U کوانتوم کنش
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
possessory action U دعوی اعاده مالکیت
quick action U عمل ضربتی انی
prepare for action U حاضربه جنگ کردن
radius of action U ناحیه رانندگی
secondary action U انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
industrial action U عملوکارصنعتی
action replay U پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
action of wind U حرکتجریانباد
action lever U اهرم حرکتدستگاه
zone of action U منطقه عملیات یکان
zone of action U منطقه عمل
wounded in action U زخمی عملیات زخمی جنگی
speed of action U سرعت حرکت
He is a man of action. U مردعمل است
speed of action U فرزی
speed of action U چابکی
speed of action U زرنگی [چابکی]
speed of action U سرعت انتقال
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
speed of action U تندی
wounded in action U زخمی شده در جنگ
vexatious action U دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
vexatious action U دعوی ایذائی
scene of action U صحنه جنگ یادرگیری
scene of action U صحنه عملیات
retrofit action U بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
speed of action U درجه تندی
splitting a cause of action U تجزیه دعوی
reflex action U عمل غیر ارادی
recourse action U رجوع به دادگاه
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
shock action U عمل غافلگیری
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
to rouse to action U بکارانداختن تحریک کردن
to rouse to action U بکاربرانگیختن
to bar one from his action U بازداشتن کسی از کاری
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
things in action U اموال دینی
social action U اقدام اجتماعی
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
shock action U عمل شوک
real action U دعوی غیر منقول
criminal action U دعوی جزایی
capillary action U اثر مویینگی
bringing an action U اقامه دعوی
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
biocidal action U عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
automatic action U ناهشیارکاری
antisubmarine action U مکانیسم ضد زیردریایی
antisubmarine action U عمل ضد زیردریایی
angle of action U زاویه عمل
action tendency U گرایش به عمل
action system U نظام عمل
action station U وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
characteristic action U عامل مشخصه
chos in action U حق دینی
chose in action U حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
corrosive action U اثر خورندگی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com