English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cold snap U یخ بندان بی مقدمه
cold snaps U یخ بندان بی مقدمه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prologuize U مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
prologize U مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
inarticulata U بی بندان
frost U یخ بندان
freezing U یخ بندان
frosts U یخ بندان
blockade U راه بندان
blockades U راه بندان
blockading U راه بندان
ice lane U مسیر یخ بندان
recharge basin U تالاب اب بندان
blockaded U راه بندان
spread run U مدت اب بندان
freezing point U درجه یخ بندان
freezing points U درجه یخ بندان
feast of tabernacles U عید میوه بندان
interglacial U واقع در بین دو دوره یخ بندان
frost and kindred phenomena U یخ بندان وکیفیات طبیعی همانند انfreshman
postglacial U وابسته بدوره بعد از عصریخ بندان
prefaced U مقدمه
preface U مقدمه
inductility U مقدمه
isagoge U مقدمه
preambles U مقدمه
incipit U مقدمه
front matter U مقدمه
foretoken U مقدمه
introductions U مقدمه
preludes U مقدمه
prelude U مقدمه
introduction U مقدمه
prefacing U مقدمه
prefaces U مقدمه
preamble U مقدمه
snap U بی مقدمه
inductions U مقدمه
induction U مقدمه
sudden U بی مقدمه
protasis U مقدمه
sinfonia U مقدمه
overtures U مقدمه
overture U مقدمه
snapped U بی مقدمه
snapping U بی مقدمه
preparatorily U مقدمه
preparatory to U در مقدمه
prima facia U مقدمه
lead-up U مقدمه
lead up U مقدمه
preliminarily U مقدمه
prolegomenon U مقدمه
snaps U بی مقدمه
prelusion U مقدمه
preliminarily U بطور مقدمه
preconidtion U شرط مقدمه
preamble of a treaty U مقدمه معاهده
prelude to a play U مقدمه نمایش
lemma U مقدمه موضوع
setup U مقدمه چینی
minor premise U مقدمه صغری
proem U مقدمه سراغاز
preamble of a statute U مقدمه قانون
major premise U مقدمه کبری
impulse buying U خرید بی مقدمه
catastasis U دیباچه مقدمه
forepart U سر ودست مقدمه
preamble U مقدمه سند
antecedent U مقدم مقدمه
preamble U مقدمه نوشتن
pops U بی مقدمه اوردن
preambles U مقدمه سند
set up U مقدمه چینی
antecedents U مقدم مقدمه
popped U بی مقدمه اوردن
foreparts U سر ودست مقدمه
pop U بی مقدمه اوردن
preambles U مقدمه نوشتن
exordium U مقدمه سردفتر
protasis and epitasis U مقدمه و متن نمایش
prologues U مقدمه پیش گفتار
pops U بی مقدمه فشار اوردن
shortest U بی مقدمه پیش از وقت
short U بی مقدمه پیش از وقت
proem U مقدمه سخنرانی شروع
prolegomenous U دارای مقدمه طولانی
preamble U سراغاز مقدمه کتاب
i took him up short U بی مقدمه جلو او را گرفتم
exordial U مربوط به اغاز یا مقدمه
it was a p to another book U مقدمه کتاب دیگربود
prologue U مقدمه پیش گفتار
pop U بی مقدمه فشار اوردن
introductory U وابسته به مقدمه معارفهای
popped U بی مقدمه فشار اوردن
preambles U سراغاز مقدمه کتاب
shorter U بی مقدمه پیش از وقت
preambles U مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
precritical U مقدمه بحران قبل از وخامت
preamble U مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
spate U تعداد خیلی زیاد هجوم بی مقدمه
this wind preludes thunder U این باد مقدمه رعد است
adlib U بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
front U مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
to prefix a chapter to a book U فصلی بطور دیباچه یا مقدمه در جلو کتابی نوشتن
fronting U مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
premises U خصوصیات ملک که در مقدمه سند درج میشود خانه ومتعلقات ان
improvisor U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com