Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
compurgator
U
یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to swear tre sonagainstany one
U
سوگند برای خیانت بکسی خوردن
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
swear
U
سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
swears
U
سوگند خوردن قسم یاد کردن سوگند دادن
compiler
U
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
to feel for another
U
برای دیگری متاثرشدن
pur autre vie
U
برای مدت عمر دیگری
farm out
<idiom>
U
شخص دیگری برای انجام کار
pedestal
U
میز یا پشتیبان فیزیکی دیگری برای یک ترمینال
pedestals
U
میز یا پشتیبان فیزیکی دیگری برای یک ترمینال
cascade connection
U
خروجی یکی ورودی برای دیگری است
texture mapping
U
2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی
to interpret
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to provide interpretation
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
dump
U
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
relocation
U
کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
(in) care of someone
<idiom>
U
فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
stiffening
U
اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
additives
U
مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
additive
ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود
takedown
U
مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
deflector
U
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
worded
U
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word
U
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
personal assistant
فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
machine
U
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
piggybacks
U
اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا
to jump-start someone's car
U
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
machines
U
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
piggyback
U
اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا
machined
U
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
bookend
U
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookends
U
تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
labels
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
owelty
U
سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
labelled
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
U
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
labeling
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licenses
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
label
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
conversions
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
wheel sucker
U
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
workflow
U
نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
blue flag
U
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
intermediate
U
مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
redirect
U
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirects
U
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirecting
U
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirected
U
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
it is another name for
U
نام دیگری است برای ......با....مترادف است
searched
U
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searches
U
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
search
U
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searchingly
U
1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
fee tail
U
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
black wash
U
نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
duplex
U
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplexes
U
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
discharge
U
تبرئه
discharges
U
تبرئه
acquittal
تبرئه
exonertion
U
تبرئه
absolution
U
تبرئه
clearing
U
تبرئه
quietus
U
تبرئه
exculpation
U
تبرئه
clearings
U
تبرئه
exoneration
U
تبرئه
compurgation
U
تبرئه
exculpate
U
تبرئه کردن
exculpatory
U
تبرئه امیز
acquitting
U
تبرئه کردن
acquit
U
تبرئه کردن
acquits
U
تبرئه کردن
acquittals
U
تبرئه واریز
purged
U
تبرئه کردن
exonerating
U
تبرئه کردن
purge
U
تبرئه کردن
disculpate
U
تبرئه کردن
clearest
U
تبرئه کردن
clear
U
تبرئه کردن
quittance
U
پاکی تبرئه
assoil
U
تبرئه کردن
exonerative
U
تبرئه امیز
clears
U
تبرئه کردن
get off
U
تبرئه کردن
excuse
U
تبرئه کردن
purges
U
تبرئه کردن
exonerated
U
تبرئه کردن
exonerates
U
تبرئه کردن
excusing
U
تبرئه کردن
acquitted
U
تبرئه شده
excuses
U
تبرئه کردن
exonerate
U
تبرئه کردن
excused
U
تبرئه کردن
clearer
U
تبرئه کردن
justifiably
U
بطور قابل تبرئه
bring off
U
از تهمت تبرئه شدن
cleanses
U
تطهیرکردن تبرئه کردن
cleanse
U
تطهیرکردن تبرئه کردن
cleansed
U
تطهیرکردن تبرئه کردن
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
oaths
U
سوگند
oath
U
سوگند
adjuration
U
سوگند
sacraments
U
سوگند
sacrament
U
سوگند
attestation
U
سوگند
taking an oath
U
اتیان سوگند
affidavits
U
سوگند نامه
abstention from taking an oath
U
نکول سوگند
adjurer
U
سوگند دهنده
administering an oath
U
سوگند دادن
take oath
U
سوگند یادکردن
swearing in
U
سوگند دادن
abjured
U
سوگند شکستن
up my conscience
U
به وجدانم سوگند
upon my honor
U
به شرافتم سوگند
admirster an oath
U
سوگند دادن
to take an oath
U
سوگند خوردن
abjures
U
سوگند شکستن
abjuring
U
سوگند شکستن
upon my world
U
بشرافتم سوگند
abjure
U
سوگند شکستن
od
U
سوگند ملایم
swearing-in
U
سوگند دادن
swearings-in
U
سوگند دادن
swear
U
سوگند خوردن
swears
U
سوگند خوردن
oddest
U
:سوگند ملایم
swearing
U
اتیان سوگند
oath of allegiance
U
سوگند وفاداری
adjure
U
سوگند دادن
odd
U
:سوگند ملایم
loyalty oath
[American E]
U
سوگند وفاداری
odder
U
:سوگند ملایم
swearing formula
U
سوگند نامه
administration
U
سوگند دادن
administrations
U
سوگند دادن
swear by
U
سوگند خوردن به
to lift one's hand
U
سوگند خوردن
by g
U
به جرجیس سوگند
gar
U
سوگند ملایم
to swear an oath
[on, to]
, to take an oath
[on; to]
U
سوگند خوردن
[به]
take an oath
U
سوگند خوردن
false oath
U
سوگند دروغ
Hippocratic oath
U
سوگند بقراطی
to administer
U
سوگند دادن
by god
U
سوگند بخدا
to swear like a trooper
U
زیاد سوگند خوردن
sanction
U
فتوای کلیسایی سوگند
sanctioned
U
فتوای کلیسایی سوگند
attested
U
سوگند یاد کردن
wager of law
U
تبری جستن با سوگند
sanctioning
U
فتوای کلیسایی سوگند
forswears
U
سوگند دروغ خوردن
forswearing
U
سوگند دروغ خوردن
sanctions
U
فتوای کلیسایی سوگند
attest
U
سوگند یاد کردن
to swore falsely
U
سوگند دروغ خوردن
forswear
U
سوگند دروغ خوردن
perjuring
U
سوگند دروغ خوردن
attests
U
سوگند یاد کردن
attesting
U
سوگند یاد کردن
manswear
U
سوگند دروغ خوردن
to perjure oneself
U
سوگند شکنی کردن
goddammit
U
سوگند - قسم - برایبیانناراحتیوعصبانیت
god-awful
U
سوگند - قسم - برایبیانبدیونامطبوعبودنچیزی
sanctity of an oath
U
حرمت سوگند یا قسم
official oath
U
سوگند قانونی یا رسمی
to forswear oneself
U
سوگند دروغ خوردن
abjurer or abjuror
U
سوگند شکن ترک
put a person on his oath
U
کسی را سوگند دادن
to lift one's hand
U
دست به سوگند برداشتن
abjeure
U
با سوگند ترک کردن
perjures
U
سوگند دروغ خوردن
perjure
U
سوگند دروغ خوردن
to swear by all that is sacred
U
بمقدسات عالم سوگند
goddamn
U
سوگند - قسم - برایبیانهیجانوعصبانیت
to keep an oath inviolate
U
نقض نکردن سوگند
swear on
U
سوگند به چیزی خوردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com