Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4880 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
omnidirectional
U
گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
signalling
U
1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
backwards
U
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backward
U
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
requesting
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requests
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
doppler effect
U
اثر برگشت امواج روی فرستنده
transceiver
U
فرستنده و گیرنده
transreceiver
U
فرستنده و گیرنده
vor
U
وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن
transceiver
U
دستگاه گیرنده فرستنده
radio sextant
U
گیرنده امواج کیهانی
homing
U
روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
homing device
U
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
communication
U
مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
routes
U
مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
universal
U
transmitter asynchronousreciver فرستنده /گیرنده ناهمزمان جامع
route
U
مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
backwards
U
کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
backward
U
کانالی از گیرنده به فرستنده برای حمل سیگنالهای کنترل
transceiver
U
گیرنده و فرستنده که می توانند سیگنال را ارسال و دریافت کنند
clocking
U
روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
synchronization
U
باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
sync
U
باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
session
U
لایه در مدل استاندارد SO/ OSI , که اتصال و قط عی را بین گیرنده و فرستنده برقرار میکند
sessions
U
لایه در مدل استاندارد SO/ OSI , که اتصال و قط عی را بین گیرنده و فرستنده برقرار میکند
acknowledging
U
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledges
U
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledge
U
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
layer
U
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layers
U
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
imit ative deception
U
فریب ایستگاههای گیرنده دشمن با تقلید امواج ایستگاههای ان
ethernet
U
شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
backwards
U
تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
backward
U
تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
data transceiver
U
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
confusion reflector
U
وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
modulation
U
سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
modulates
U
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating
U
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulate
U
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
radiation scattering
U
انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
emission control
U
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
trapping
U
اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
radiological monitoring
U
ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
clockwise
U
درجهت ساعت
counter
U
درجهت مخالف
countered
U
درجهت مخالف
countering
U
درجهت مخالف
on the bow
U
درجهت سینه
with
U
بطرف درجهت
downwind
U
درجهت باد
In the opposite direction .
U
درجهت مخالف
southwestward
U
درجهت جنوب باختری
downstroke
U
ضربه درجهت پایین
southwestwards
U
درجهت جنوب باختری
luff
U
حرکت کشتی درجهت باد
slash pocket
U
جیب عمودی درجهت درزلباس
lie to
U
درجهت باد توقف کردن
clockwise
U
درجهت گردش عقربههای ساعت
counterclockwise
U
درجهت مخالف حرکت عقربه ساعت
kestrels
U
چرخ یکجوربازکوچک که درجهت مخالف بادپروازکند
subcontrary
U
مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
kestrel
U
چرخ یکجوربازکوچک که درجهت مخالف بادپروازکند
sympodium
U
منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
consignee
U
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
linebreeding
U
پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
wing heavy
U
تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
branch cutoff
U
دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
forwarder
U
فرستنده
sender
U
فرستنده
chooser
U
فرستنده
agent
U
فرستنده
senders
U
فرستنده
wireless station
U
فرستنده
agents
U
فرستنده
transmitter
U
فرستنده
transmitting set
U
فرستنده
dispatcher
U
فرستنده
shipper
U
فرستنده
consignor
U
فرستنده
transmitters
U
فرستنده
sending set
U
فرستنده
jamming transmitter
U
فرستنده پارازیت
senders
U
فرستنده پیام
intermediate transmitter
U
فرستنده میانی
intermediate transmitter
U
فرستنده واسطه
service area
U
برد فرستنده
noise transmitter
U
فرستنده پارازیت
mobile station
U
فرستنده متحرک
consignor
U
فرستنده کالا
transmitting antenna
U
انتن فرستنده
sender
U
فرستنده پیام
pulse transmitter
U
فرستنده پالس
broadcast station
U
ایستگاه فرستنده
television broadcasting station
U
فرستنده تلویزیون
transmitters
U
دستگاه فرستنده
emergency transmitter
U
فرستنده اضطراری
transmitter
U
فرستنده رادیویی
transmitters
U
فرستنده رادیویی
sending state
U
کشور فرستنده
transmitter
U
دستگاه فرستنده
forwarding country
U
کشور فرستنده
amateur station
U
فرستنده تفننی
amateur transmitter
U
فرستنده اماتور
ground swell
U
امواج
reverse
U
داده ازگیرنده به فرستنده
radio telephone transmitter
U
فرستنده تلفن بیسیم
reversed
U
داده ازگیرنده به فرستنده
reverses
U
داده ازگیرنده به فرستنده
handie talkie
U
فرستنده دستی کوچک
impluse sender
U
فرستنده ضربه جریان
shipper
U
فرستنده کالا با کشتی
reversing
U
داده ازگیرنده به فرستنده
handset
U
دستگاه فرستنده وگیرنده
directive sending
U
فرستنده جهت دار
directional transmitter
U
فرستنده جهت دار
transmissive
U
انتقال دهنده فرستنده
amateur bands
U
باندهای فرستنده تفننی
amateur station call letters
U
علامت فرستنده تفننی
long wave transmitter
U
فرستنده موج بلند
handsets
U
دستگاه فرستنده وگیرنده
broadcasting station
U
ایستگاه رادیویی فرستنده
sky wave
U
امواج اسمانی
pulsed
U
امواج ضربانی
pulse
U
امواج ضربانی
spoondrift
U
ترشح امواج
crashing waves
U
امواج خروشان
emissions
U
انتشار امواج
oscilloscope
U
اشکارسازی امواج
electromagnetic waves
U
امواج الکترومغناطیسی
brain waves
U
امواج مغزی
radio waves
U
امواج رادیویی
reverberations
U
برگشت امواج
reverberation
U
برگشت امواج
incoherent waves
U
امواج همدوس
tidal waves
U
امواج جزرومدی
electromagnetic waves
U
امواج الکترومگنتیک
interference
U
تداخل امواج
emission
U
انتشار امواج
wander wave
U
امواج سیار
tosser
U
دستخوش امواج
pulsing
U
ضربان امواج
thermal waves
U
امواج گرمایی
the waves of the sea
U
امواج دریا
gravitational waves
U
امواج جاذبه
transient wave
U
امواج سیار
ground waves
U
امواج زمینی
gravitational waves
U
امواج گرانشی
gravity waves
U
امواج ثقلی
hertzian waves
U
امواج هرتز
squad cars
U
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
squad car
U
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
ultrashort wave transmitter
U
فرستنده موج خیلی کوتاه
cross talk
U
تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
propagation
U
پخش امواج یا اعلامیه
conical scanning
U
انتشار مخروطی امواج
echoing
U
برگشت امواج رادار
echoes
U
برگشت امواج رادار
hertzian wave
U
امواج هرتز hertz
attenuation
U
افت قدرت امواج
diathermy interference
U
تداخل امواج دیاترمی
airwave
U
امواج رادیو و تلویزیون
reverberations
U
برگشت دادن امواج
reverberation
U
برگشت دادن امواج
pulsing
U
پرتاب امواج انرژی
echoed
U
برگشت امواج رادار
echo
U
برگشت امواج رادار
interference zone
U
ناحیه ی تداخل امواج
interference area
U
ناحیه ی تداخل امواج
conical scanning
U
ردیابی امواج به طورمخروطی
the waves beats or the shore
U
امواج به ساحل می کوبد
the wares beat the shore
U
خوردن امواج به ساحل
tidal wave
U
امواج جذر و مدی
wave front
U
جبهه امواج رادیویی
wave band
U
دسته امواج رادیو
high freqyency aerial
آنتن امواج بلند
bleeding
U
باند تداخل امواج
frequency drift
U
تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور
maintain watch
U
مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
carriers
U
فرستنده بار شرکت حمل و نقل
station break
U
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
transmitter signal element timing
U
زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
carrier
U
فرستنده بار شرکت حمل و نقل
spume
U
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
coastal refraction
U
انعکاس ساحلی امواج رادیویی
back scattering
U
توزیع معکوس امواج رادیویی
beach foam
U
کف دریا
[کف حاصل از برخورد امواج آب]
back scattering
U
پخش معکوس امواج رادیویی
beam width
U
عرض ستون امواج رادار
assault waves
U
امواج هجومی نفرات و وسایل
awash
U
سرگردان بر روی امواج دریا
oscilloscope
U
دستگاه نشان دهنده امواج
oscillograph
U
دستگاه ثبت نوسان امواج
oscillator
U
تفکیک کننده امواج اشکارساز
oscillations
U
تفکیک امواج اشکار سازی
oscillation
U
تفکیک امواج اشکار سازی
Recent search history
Forum search
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
addressed recipient
2
interfereometry
1
معنی lead lag compensator
1
get the right people to the table
1
Other factors can introduce poor conditioning.
1
the rate at which total office space is leased less space vacated during a specific period of time
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com