English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cook off U گل کردن مهمات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rearming U تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
color codig U علامت گذاری کردن مهمات
field storage U انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
horizontal loading U پر کردن مهمات به طور افقی
lot integrity U دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
water displacement U زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
wet stowage U نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
x site U سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
Other Matches
antimateriel ammunition U مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
ammunition loading line U صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
atomic demolition munition U خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
inventory fraction U نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
ordnace U مهمات
ammunition U مهمات
munition U مهمات
ammo U مهمات
munitions U مهمات
ordnance U مهمات
chemical ammunition U مهمات شیمیایی
armed ammunition U مهمات مسلح
ammunition trains U بنه مهمات
artillery ammunition U مهمات توپخانه
ammunition depot U انبار مهمات
ammunition identification code U کد شناسایی مهمات
ammunition pit U زاغه مهمات
munitioneer U مهمات ساز
ammunition lot U نوبه مهمات
munitions of war U مهمات جنگی
ammunition handler U متصدی مهمات
ammunition dump U زاغه مهمات
ammunition pit U چاله مهمات
ammunition dump U انبار مهمات
ammunition credit U سهمیه مهمات
caves U زاغه مهمات
cave U زاغه مهمات
drill ammunition U مهمات مشقی
magazines U انبار مهمات
magazine U انبار مهمات
explosive ordnance U مهمات منفجره
fixed ammunition U مهمات ثابت
inert U مهمات مشقی
service ammunition U مهمات رزمی
igloo space U زاغههای مهمات
service ammunition U مهمات جنگی
separate loading U مهمات مجزا
bunker U زاغه مهمات
ball ammunition U مهمات مانوری
blank ammunition U مهمات مانوری
blank ammunition U مهمات مشقی
piggy back U کیسه مهمات
caisson U صندوق مهمات
caisson U واگون مهمات
practice ammunition U مهمات مشقی
inert ammunition U مهمات مشقی
inert ammunition U مهمات بی اثر
loads U بارگیری مهمات
load U بارگیری مهمات
bunkers U زاغه مهمات
separate ammunition U مهمات مجزا
lived U مهمات جنگی
tracer U مهمات رسام
tracers U مهمات رسام
ammunition condition U وضعیت مهمات
ammunition chest U جعبه مهمات
ammunition barricade U بستههای مهمات
lot U نوبه مهمات
ammo zero U مهمات تمام
live U مهمات جنگی
ammunition carrier U مهمات بیار
ammunition loading line U خط بارگیری مهمات
ammunition carrier U خودرو مهمات کش
live ammunition U مهمات جنگی
wracks U قفسه مهمات و وسایل
inventory lot U نوبه ذخیره مهمات
armed ammunition U مهمات اماده انفجار
gun room U مخزن مهمات درکشتی
shell room U انبار مهمات ناو
ammunition point U نقطه اماد مهمات
armement U مهمات کشتی جنگی
racked U قفسه مهمات و وسایل
ammunition day of supply U روز اماد مهمات
loading U بارگیری مهمات درهواپیما
rack U قفسه مهمات و وسایل
ordnance U مربوط به اسلحه و مهمات
racks U قفسه مهمات و وسایل
wracked U قفسه مهمات و وسایل
special ammunition U مهمات مخصوص یا ویژه
ordnance U مهمات ساز وبرگ
arsenals U انبار مهمات جنگی
arsenal U انبار مهمات جنگی
ammunition depot U محل نگهداری مهمات
magazine space U محوطه زاغه مهمات
ammo plus U مهمات بیش از نصف
ammunition depot U محل تدارک مهمات
igloo space U زاغه بتونی مهمات
lot number U شماره نوبه مهمات
ammunition data card U کارت مشخصات مهمات
ammunition credit U سهمیه مهمات ذخیره
ammo minus U مهمات کمتر از نصف
ammunition modification U بهتر سازی مهمات
semifixed U مهمات نیمه ثابت
destruction area U منطقه تخریب مهمات
paracaisson U گاری مهمات کش دستی
prescribed load U بار مهمات مجاز
ammunition lift capability U مقدورات حمل مهمات
gunrunner U قاچاقچی اسلحه و مهمات
type load U نوع مهمات هواپیما
type load U نوع بار مهمات
ammunition handler U متصدی جابجایی مهمات
feed belt U نوارتغذیه فشنگ نوار مهمات
required supply rate U نواخت مهمات مورد نیاز
deck board U کف یا رویه پالت حمل مهمات
available supply rate U نواخت اماد مهمات موجود
ammunition available supply rate U نواخت اماد مهمات موجود
basic load U بار مبنای مهمات یا وسایل
practice ammunition U مهمات مخصوص تمرین هدف
dunnage U روپوش مهمات ضربه گیر
ammunition in hands of troops U مهمات موجود در دست یگانها
ammunition lift capability U فرفیت حمل ونقل مهمات
ordnance data U اطلاعات مربوط به جنگ افزارو مهمات
ammunition and toxic material open space U انبارهای روباز مهمات ومواد سمی
inventory lot U نوبه مهمات ذخیره شده در انبار
ready rack U قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
magazine flooding system U سیستم اب فشان انبار مهمات ناو
magazine space U زاغه زیرزمینی محل انبار مهمات
depot U ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
depots U ایستگاه راه اهن مخزن مهمات
color band U نوار رنگی روی جعبه مهمات
small lot U نوبهای که تعداد مهمات یا خرج ان کم است
tarpaulin U بارپوش برزنتی برزنت روپوش مهمات
functional condition code U کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
ordnance service U خدمات مربوط به اردنانس واسلحه و مهمات
inert ammunition U مهمات خنثی یا بدون خرج تخریب
tarpaulins U بارپوش برزنتی برزنت روپوش مهمات
deliveries U نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
delivery U نقل و انتقال دادن پرتاب مهمات یا بار
standard load U بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
tumbrel or bril U ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
service marking U علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
scabbing U بوش گذاری در فضای دیواره واگنهای حامل مهمات
season cracking U ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
rack space U محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
sponson U جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
what state U در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
half area U محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
y site U نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
magazines U مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazine U مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
delivery groups U مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
burning rate U سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
limber chest U جعبه حمل مهمات توپخانه جعبه پیش قطار
dump U انبار موقتی زاغه مهمات انبار
destruction site U منطقه تخریب مهمات محل تخریب
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
pallets U چرخ دستی حمل بار مقر حمل مهمات سکوی حمل بار
pallet U چرخ دستی حمل بار مقر حمل مهمات سکوی حمل بار
unexploded U عمل نکرده مهمات عمل نکرده
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com