English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
synchronizing torque U گشتاور پیچشی همزمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
torque U گشتاور پیچشی
torsional moment U گشتاور پیچشی
no load torque U گشتاور پیچشی بی باری
running torque U گشتاور پیچشی حرکت
torque converter U مبدل گشتاور پیچشی
stalling torque U گشتاور پیچشی ناتوان
driving torque U گشتاور پیچشی گرداننده
starting torque U گشتاور پیچشی راه انداز
torque regulator U تنظیم کننده گشتاور پیچشی
processor U به صورت همزمان همزمان کار کند
curved design U پیچشی
torsional instability U ناپایداری پیچشی
coil spring U فنر پیچشی
torsional stress U تنش پیچشی
torsional load U بار پیچشی
twistor U حافظه پیچشی
torsional resistance U مقاومت پیچشی
torsional strength U استحکام پیچشی
torsional vibration U ارتعاش پیچشی
torsional vibration U نوسان پیچشی
chopped U ضربه پیچشی
chop U ضربه پیچشی
front strain U کرنش پیچشی
torisonal strain U فشار پیچشی
torsional strain U فشار پیچشی
torsional modulus U مدول پیچشی
torsion balance U ترازوی پیچشی
modulus of torsion U مدول پیچشی
torsion spring U فنر پیچشی
torsional angle U زاویه پیچشی
torsional ballance U بالانس پیچشی
coriolis U اثر پیچشی
kick serve U سرویس پیچشی
torsional force U نیروی پیچشی
torque U لنگر پیچشی
drop worm shaft U محور پیچشی سقوطی
torsion dynamometer U توان سنج پیچشی
torsional fatigue strength U استحکام فرسودگی پیچشی
torque U نیروی پیچشی گشتاوری
torsion bar U بار پیچشی اهرم تعلیق
torque U گشتاور
moments U گشتاور
moment U گشتاور
magnetic moment U گشتاور مغناطیسی
moment arm U بازوی گشتاور
first moment U گشتاور نخست
moment coefficient U ضریب گشتاور
moment of inertia U گشتاور لختی
moment of inertia U گشتاور اینرسی
multiple moment U گشتاور چندگانه
bond moment U گشتاور پیوند
bending moment U گشتاور خمشی
area moment U گشتاور سطح
restoring moment U گشتاور برگشتی
rolling moment U گشتاور غلطشی
moment of inertia U گشتاور ماند
moment index U نمای گشتاور
moment of a dipole U گشتاور دو قطبی
dipole moment U گشتاور دو قطبی
dipole moment U گشتاور دوقطبی
torque U گشتاور نیرو
moment of a force U گشتاور یک نیرو
moment of a magnet U گشتاور مغناطیسی
moment of force U گشتاور نیرو
rotation moment U گشتاور چرخشی
transition moment U گشتاور انتقال
rotational inertia U گشتاور ماند [فیزیک]
angular mass U گشتاور خطی [فیزیک]
effective magnetic moment U گشتاور مغناطیسی موثر
angular mass U گشتاور ماند [فیزیک]
torque twist curve U منحنی گشتاور و پیچش
rotational inertia U گشتاور لختی [فیزیک]
angular mass U گشتاور لختی [فیزیک]
moment of momentum U گشتاور اندازه حرکت
cebter of pressure moment U گشتاور مرکز فشار
multipole moment U گشتاور چند قطبی
moments U لحظه گشتاور چرخشی
rotational inertia U گشتاور خطی [فیزیک]
moment U لحظه گشتاور چرخشی
magnetic dipole moment U گشتاور دو قطبی مغناطیسی
internal torque U گشتاور نیروی درونی
molecular dipole moment U گشتاور دو قطبی مولکولی
righting moment U گشتاور راست کننده
compound bending U خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
reversed rolling moment U گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
contra rotating U دو یا چند ملخ یا شفت که درخلاف جهت هم روی محورمشترکی میچرخند و بدین ترتیب مانع اثر نیروهای پیچشی میشوند
synchronizer U همزمان گر
paralleling U همزمان
coincidentally U همزمان
simultaneous U همزمان
parallel U همزمان
synchronic U همزمان
paralleled U همزمان
proportional U همزمان
simultaneously U همزمان
parallelling U همزمان
contemporary U همزمان
parallels U همزمان
isochrone U همزمان
isochronous U همزمان
concurrent U همزمان
contemporaries U همزمان
parallelled U همزمان
synchronous U همزمان
concurrent variation U تغییر همزمان
synchronizes U همزمان کردن
simultaneous extinction U خاموشی همزمان
synchronizing U همزمان سازی
selsyn U موتور همزمان
simultaneity U همزمانی همزمان
concurrent operation U عملکرد همزمان
concurrently U اجرای همزمان
simultaneous processing U پردازش همزمان
concurrent execution U اجرای همزمان
concentred reaction U واکنش همزمان
concentred exchange U تبادل همزمان
concentred elimination U حذف همزمان
concurrent reinforcement U تقویت همزمان
concurrent training U اموزش همزمان
concurrent validity U اعتبار همزمان
concurrent U تقریباگ همزمان
concurrent U همرو همزمان
concurrent processing U پردازش همزمان
synchronous impedance U ناگذرایی همزمان
synchroscope U همزمان نما
synchronous communication U ارتباط همزمان
synchronous admittance U گذرایی همزمان
coincide U همزمان بودن
coincided U همزمان بودن
coincides U همزمان بودن
synchronous generator U مولد همزمان
synchronized sweep U روبش همزمان
synchronization U همزمان سازی
coinciding U همزمان بودن
synchronised U همزمان کردن
synchronous vibrator U لرزه گر همزمان
synchronous device U دستگاه همزمان
synchronous machine U ماشین همزمان
synchronous phase advance U خازن همزمان
synchronous motor U موتور همزمان
synchronous network U شبکه همزمان
synchronous operation U عملیات همزمان
synchronous reactance U راکتانس همزمان
synchronous speed U سرعت همزمان
synchronous telegraphy U تلگراف همزمان
synchronous transmission U انتقال همزمان
synchronous transmission U مخابره همزمان
synchronous condenser U خازن همزمان
synchrinized U همزمان بودن
synchronises U همزمان کردن
synchronising U همزمان کردن
syncheronous communications U مخابره همزمان
synchronic U همگاه همزمان
synchronize U همزمان کردن
volley fire U پرتاب همزمان گلوله ها با هم
parallelling U که همزمان ارسال شود
parallelled U که همزمان ارسال شود
parallel U که همزمان ارسال می شوند
parallelled U که همزمان ارسال می شوند
paralleled U که همزمان ارسال شود
paralleled U که همزمان ارسال می شوند
simultaneous input/output U ورودی و خروجی همزمان
paralleling U که همزمان ارسال شود
parallels U که همزمان ارسال می شوند
parallels U که همزمان ارسال شود
full duplex U پروتکل دوسوی همزمان
simultaneous color television U تلویزیون رنگی همزمان
parallelling U که همزمان ارسال می شوند
binary synchronous communication U ارتباطات همزمان دودویی
concurrent programming U برنامه نویسی همزمان
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
held ball U گرفتن همزمان توپ
acoustic synchronizer U همزمان ساز صوتی
coincident penalty U پنالتی همزمان دو تیم
synchronizer U دستگاه همزمان کننده
horizontal synchronizing U همزمان ساز افقی
compatability U قابلیت کار همزمان
parallel U که همزمان ارسال شود
synchronizing pulses U ضربههای همزمان سازی
synchronizing signal U پیام همزمان ساز
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
synchronizing separator U جداکننده همزمان سازی
paralleling U که همزمان ارسال می شوند
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
rosette border U حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
burst U پیام همزمان ساز رنگ
synchronised U همزمان شدن با هم مطابق کردن
mainframe computer U مانند تعداد عملوند همزمان
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
simultaneous U باهم واقع شونده همزمان
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizes U همزمان شدن با هم مطابق کردن
bisync U synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
bursts U پیام همزمان ساز رنگ
duplexes U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
color sync signal U پیام همزمان ساز رنگ
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
duplexes U ارسال داده در دو جهت همزمان
duplex U ارسال داده در دو جهت همزمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com