English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
degradation U کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intelligence U 1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
maintainability U توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
autos U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
nanocomputer U کامپیوتری که توانایی پردازش داده ها را دربیلیونیمهای یک ثانیه دارا میباشد
electronic U توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
short-handed U داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
short handed U داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
posts U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posted U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post- U بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
postprocessor U برنامهای که داده را از برنامه دیگر پردازش میکند که پردازش شده است
photocomposition U کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
interactive processing U پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای
backing U رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
batch U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches U 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
gpr U ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط ق مختلف پردازش کند
edp U پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
centralized data processing U پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
distributed processing system U سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
shortages U کمبود
deficit U کمبود
shortsage U کمبود
shortfall U کمبود
leakage U کمبود
leakages U کمبود
shortage U کمبود
shortfalls U کمبود
deficiency U کمبود
deficiencies U کمبود
deficits U کمبود
shortcoming U کمبود
shortcomings U کمبود
lacking U فقدان کمبود
credit tightness U کمبود اعتباری
hard up <idiom> U کمبود پول
anoxia U کمبود اکسیژن
leakage U کمبود کسر
leakage U کمبود و کسری
leakages U کمبود کسر
leakages U کمبود و کسری
lack U کمبود نیازمندی
time trouble U کمبود وقت
underpopulation U کمبود جمعیت
deficient U دارای کمبود
lacks U کمبود نیازمندی
oxygen deficit U کمبود اکسیژن
lacked U کمبود نیازمندی
scurvy U کمبود ویتامین C
shortcomings U نکته ضعف کمبود
defective U دارای کمبود معیوب
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
acholia U فقدات یا کمبود صفرا
short supply U اماد کمبود دار
avitaminosis U کمبود ویتامینها در بدن
beriberi U بیماری کمبود ویتامن B
understaffed U دچار کمبود کارمند
electron deficient molecules U مولکولهای با کمبود الکترون
shortcoming U نکته ضعف کمبود
leukopenia U کمبود گویچههای سفیدخون
dearth U قحط و غلا کمبود
immune defect U کمبود ایمنی [پزشکی]
lack of confidence U کمبود اعتماد به نفس
lack of self-confidence U کمبود اعتماد به نفس
immunodeficiency U کمبود ایمنی [پزشکی]
labor shortage U کمبود نیروی کار
deficit U کسر موازنه کمبود سرمایه
attenuation U کاهش یا کمبود قدرت سیگنال
deficits U کسر موازنه کمبود سرمایه
hypoxia U کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
mulnutrition U کمبود مواد غذائی در بدن
in line processing U پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
The room is stuffy. U هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
xerophthalmia U رمد چشم مرضی در اثر کمبود ویتامین A
deficit U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficits U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
charge U 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges U 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
wrecking U خرابی
malfunctions U خرابی
ruin U خرابی
eversion U خرابی
wreckage U خرابی
rottenness U خرابی
ruination U خرابی
smashes U خرابی
destruction U خرابی
godsend U خرابی
demolition U خرابی
wreck U خرابی
smash U خرابی
faulted U خرابی
demolitions U خرابی
ruining U خرابی
dilapidation U خرابی
malfunction U خرابی
havoc U خرابی
wrecks U خرابی
devastation U خرابی
desolation U خرابی
failure U خرابی
fault U خرابی
failures U خرابی
disrepair U خرابی
malfunctioned U خرابی
ruins U خرابی
faults U خرابی
breakdown U خرابی
breakdowns U خرابی
ability U توانایی
potentiality U توانایی
able-bodied U توانایی
abilities U توانایی
capability U توانایی
faculties U توانایی
influence U توانایی
influenced U توانایی
powers U توانایی
influences U توانایی
powering U توانایی
influencing U توانایی
powered U توانایی
reaching U توانایی
power U توانایی
reaches U توانایی
reached U توانایی
reach U توانایی
faculty U توانایی
potentialities U توانایی
means U توانایی
ably U با توانایی
energy U توانایی
strenght U توانایی
energies U توانایی
credential U توانایی
expertise U توانایی
might U توانایی
skill U توانایی
potence U توانایی
potently U با توانایی
puissance U توانایی
qualification U توانایی
competence U توانایی
authority U توانایی
fail softly U با خرابی ملایم
decayed U خرابی تنزل
fail softly U با خرابی تدریجی
fail soft U با خرابی ملایم
failure free U بدون خرابی
decay U خرابی تنزل
fail soft U با خرابی تدریجی
failure rate U نرخ خرابی
catastrophic failure U خرابی فجیع
decays U خرابی تنزل
description of error U توضیح خرابی
error description U توضیح خرابی
fault description U توضیح خرابی
insulation fault U خرابی نارسانا
equipment failure U خرابی تجهیزاتی
disk crash U خرابی دیسک
decaying U خرابی تنزل
failure rate U میزان خرابی
collapse mechanism U مکانیزم خرابی
defect description U توضیح خرابی
crashingly U شکستگی خرابی
car breakdown U خرابی اتومبیل
fail safe U با خرابی امن
page fault U خرابی صفحه
crashing U شکستگی خرابی
crash U شکستگی خرابی
crashed U شکستگی خرابی
crashes U شکستگی خرابی
power failure U خرابی برق
power failures U خرابی برق
transient failure U خرابی گذرا
to do execution U خرابی وارداوردن
fail-safe U با خرابی امن
the mischief of it is that' U خرابی ان اینست که
wrack U خرابی بدبختی
capacity U صلاحیت توانایی
capacities U توانایی گنجایش
to the best of ones ability U بامنتهای توانایی
vim U انرژی توانایی
verbal ability U توانایی کلامی
working capacity U توانایی کار
capability U توانایی مقدورات
feasibility U توانایی انجام
capacities U صلاحیت توانایی
strength U قوه توانایی
ability test آزمون توانایی
strengths U قوه توانایی
capacities U توانایی کار
convertibility U توانایی تغییر
capacity U توانایی گنجایش
have (something) going for one <idiom> U توانایی داشتن
capacity U توانایی کار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com