Perdic | کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (3 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	brood U	کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
	brooded U	کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
	broods U	کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	hatchling U	جوجه سراز تخم دراورده
	broods U	جوجه
	brood U	جوجه
	squab U	جوجه
	brooded U	جوجه
	chick U	جوجه
	squealer U	جوجه
	cygnet U	جوجه قو
	cygnets U	جوجه قو
	bird U	جوجه
	birds U	جوجه
	falconet U	جوجه باز
	hedgehogs U	جوجه تیغی
	eaglet U	جوجه عقاب
	hatches U	جوجه گیر ی
	chickens U	جوجه مرغ
	chicken U	جوجه مرغ
	dovelet U	جوجه کبوتر
	owlet U	جوجه جغد
	budding poet U	جوجه شاعر
	hatch U	جوجه گیر ی
	incubation U	جوجه کشی
	nestling U	جوجه اشیانه
	nestlings U	جوجه اشیانه
	gosling U	جوجه غاز
	flapper U	جوجه اردک
	goslings U	جوجه غاز
	rooster U	جوجه خروس
	roosters U	جوجه خروس
	hatcher U	جوجه گیر
	hedgehog	جوجه تیغی
	chicken feed U	غذای جوجه
	cockerel U	جوجه خروس
	cockerels U	جوجه خروس
	hatched U	جوجه گیر ی
	peachick U	جوجه طاووس
	duckling U	جوجه مرغابی
	turkey poult U	جوجه بوقلمون
	ducklings U	جوجه اردک
	duckling U	جوجه اردک
	porcupine ant eater U	جوجه تیغی استرالیا
	piper U	جوجه کبوتر لوله کش
	pipers U	جوجه کبوتر لوله کش
	incubators U	ماشین جوجه کشی
	hedge hog U	ارمجی جوجه تیغی
	incubator U	ماشین جوجه کشی
	ugly duckling <idiom> U	جوجه اردک زشت
	incubate U	جوجه کشی کردن
	keet U	جوجه مرغ شاخدار
	hatcher U	اسباب جوجه گیری
	polt U	جوجه ماکیان وامثال ان
	incubating U	جوجه کشی کردن
	incubates U	جوجه کشی کردن
	porcupinish U	مانند جوجه تیغی
	porcupiny U	مانند جوجه تیغی
	poult U	جوجه مرغ و بوقلمون
	incubated U	جوجه کشی کردن
	Don't count your chickens before they're hatched. <proverb> U	جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
	quills U	تیغ جوجه تیغی قلم پر
	quill U	تیغ جوجه تیغی قلم پر
	to hatch out [egg] U	بیرون آمدن جوجه [از تخم]
	Dont count your chickens before they are hatched. U	جوجه ها راآخر پائیز می شمارند
	porcupines U	جوجه تیغی خارپشت کوهی
	porcupine U	جوجه تیغی خارپشت کوهی
	Don't count your chickens before they are hatched. <proverb> U	جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
	urchins U	بچه شیطان جوجه تیغی
	urchin U	بچه شیطان جوجه تیغی
	Black sheep U	جوجه اردک زشت [اصطلاح روزمره]
	fledgling U	جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
	echidna U	جوجه تیغی استرالیا خارپشت بیدندان
	broiler U	بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
	fledgeling U	مرغ تازه پروبال دراورده جوجه
	hatches U	تخم دادن جوجه بیرون امدن
	hatched U	تخم دادن جوجه بیرون امدن
	fledglings U	جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
	hatch U	تخم دادن جوجه بیرون امدن
	to d. a chinken U	شکم جوجه راپیش از پختن پاک کردن
	spines U	تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
	spine U	تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
	avianize U	ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
	down U	پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
	chucks U	جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
	chucked U	جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
	chuck U	جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
	egg tooth U	نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
	farrows U	همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
	farrowing U	همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
	farrowed U	همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
	farrow U	همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
	hedgehogs U	مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
	hedgehog U	مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
	pullets U	جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
	pullet U	جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
	nide U	جوجههای قرقاول
	nephrogenic U	ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
	hotter U	کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
	hottest U	کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
	hot U	کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
	praecocial U	درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
	lisp U	یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
	lisped U	یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
	lisping U	یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
	lisps U	یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
	decapitating U	سراز تن جدا کردن
	pipped U	سراز تخم دراوردن
	decapitated U	سراز تن جدا کردن
	pipping U	سراز تخم دراوردن
	decapitate U	سراز تن جدا کردن
	pip U	سراز تخم دراوردن
	pips U	سراز تخم دراوردن
	decapitates U	سراز تن جدا کردن
	slumps U	یکباره پایین امدن یاافتادن
	slumping U	یکباره پایین امدن یاافتادن
	immediate U	آنچه یکباره اتفاق افتد
	slump U	یکباره پایین امدن یاافتادن
	slumped U	یکباره پایین امدن یاافتادن
	slump U	یکباره فرو ریختن سقوط کردن
	slumped U	یکباره فرو ریختن سقوط کردن
	slumps U	یکباره فرو ریختن سقوط کردن
	slumping U	یکباره فرو ریختن سقوط کردن
	jilt U	زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
	jilting U	زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
	jilted U	زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
	jilts U	زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
	rool crush U	اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
	on one occasion U	در یک وهله
	at one blow U	در یک وهله
	onset U	وهله
	at one cast U	در یک وهله
	reprise U	وهله
	occasion U	وهله
	occasioned U	وهله
	instance U	وهله
	occasioning U	وهله
	instances U	وهله
	occasions U	وهله
	one track U	فقط در یک وهله
	at one scoop U	بیک وهله
	heat U	اشتیاق وهله
	place U	وهله مرتبه
	stages U	پایه وهله
	stage U	پایه وهله
	on several occasions U	در چندین وهله
	places U	وهله مرتبه
	in the last resort U	دراخرین وهله
	placing U	وهله مرتبه
	heats U	اشتیاق وهله
	at first blush U	در وهله نخست
	at the first onset U	در نخستین وهله
	at the first blush U	در نخستین وهله
	at first hand U	در وهله نخست
	at first push U	در نخستین وهله
	at the earliest p moment U	در نخستین وهله امکان
	from the very f. U	ازهمان وهله نخست
	on the first occasion U	در نخستین وهله یا فرصت
	lift U	یک وهله بلندکردن بار
	lifted U	یک وهله بلندکردن بار
	lifting U	یک وهله بلندکردن بار
	lifts U	یک وهله بلندکردن بار
	litter U	نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
	littered U	نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
	littering U	نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
	pressrun U	یک دوره یا یک وهله کارماشین چاپ
	litters U	نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
	pans U	حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
	pan U	حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
	pan- U	حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
	diphthongize U	تلفظ کردن دو صدای جداگانه در یک وهله
	gyle U	مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود
	sheet U	سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
	sheets U	سیستم نگهداری کاغذ که ورقههای کاغذ را یکباره در چاپگر قرار میدهد
	polyestrous U	دارای بیش از یک وهله جفت گیری درسال
	haul U	همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
	polyoestrous U	دارای بیش ازیک وهله جفت گیری در سال
	hauling U	همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
	hauls U	همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
	hauled U	همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
	all U	کلیه
	kidney U	کلیه
	reins U	کلیه ها
	kidneys U	کلیه
	all- U	کلیه
	polytonal U	وابسته به استفاده ازچند کلید یا چند لحن موسیقی در یک وهله
	all men U	کلیه مردم
	floating kidney U	کلیه متحرک
	paranephric U	مجاور کلیه
	nephroptosis U	کلیه متحرک
	reniform U	کلیه مانند
	all hands U	کلیه پرسنل
	entireforce U	کلیه قوا
	reniform U	شبیه کلیه
	all arms U	کلیه نیروها
	entireforce U	کلیه نیرو
	renal U	وابسته به کلیه ها
	renal calculus U	ریگ کلیه
	renal gravel U	ریک کلیه
	renal gravel U	حصات کلیه
	nephralgia U	قولنج کلیه
	against all risks U	در براب کلیه خطرات
	reins U	محل کلیه در بدن