Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
parlour maid
U
کلفتی که کتارش بیشتر درسفره خانه است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cruet stand
U
پایه تنگ هاوشیشه هاکه درسفره میگذارند
chess board rug
U
قالی با طرح خانه شطرنجی که بیشتر در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی مرسوم بوده و از نقوش ماهی و گل در ذوزنقه ها استفاده شده است
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home.
<proverb>
U
بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم.
[ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
dowry rug
U
قالیچه جهیزیه
[این نوع قالیچه بصورت سنت، توسط عروس جهت خانه جدید خود بافته می شود و بیشتر بین عشایر و روستاییان مرسوم است.]
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
U
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
diameter
U
کلفتی
thickness
U
کلفتی
pout
U
لب کلفتی
pouts
U
لب کلفتی
how thick is the board?
U
کلفتی
pouting
U
لب کلفتی
diameters
U
کلفتی
pouted
U
لب کلفتی
raucity
U
کلفتی
bandwidth
U
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
impassiveness
U
پوست کلفتی
grossness
U
خشونت کلفتی
stoutness
U
گردن کلفتی
thickness of a wall
U
کلفتی دیوار
carpet thinckness
U
کلفتی یا ضخامت فرش
impassivity
U
ارامش پوست کلفتی
To act as a bully .
U
گردن کلفتی کردن
He is a bully . he is a rough guy .
U
آدم گردن کلفتی است
third dimension
U
کلفتی وابسته به بعد سوم
He is thick-skinned.
U
آدم پوست کلفتی است
to have plenty of brawn
U
آدم گردن کلفتی
[قلچماقی]
بودن
line gauge
U
وسیله اندازه گیری کلفتی خط ضخامت سنجی خط
lady help
U
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
U
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
U
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
U
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
U
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
hound's tooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycomb
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycombs
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
homebody
U
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
our neighbour door
U
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
toft
U
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
houndstooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
tricotine
U
پارچه زبر لباسی خانه خانه
Honey comb design
U
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
weigh house
U
قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio
U
فاحشه خانه جنده خانه
cellular
U
لانه زنبوری خانه خانه
garde manger
U
سرد خانه اشپز خانه
drives
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
i do not know your house
U
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cell
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formulas
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranged
U
یک خانه یا تعدادی خانه
ranges
U
یک خانه یا تعدادی خانه
range
U
یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb
U
خانه خانه کردن
the house is in my possession
U
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
it is mostly iron
U
بیشتر
the more better the best
U
هر چه بیشتر
rather
U
بیشتر
mainly
U
بیشتر
the more
U
بیشتر
mostly
U
بیشتر
principally
U
بیشتر
furthering
U
بیشتر
as much as possible
U
هر چه بیشتر
further
U
بیشتر
more and more
U
هی بیشتر
large adv
U
بیشتر
furthered
U
بیشتر
furthers
U
بیشتر
more
U
بیشتر
as early aspossible
U
هر چه بیشتر
for the most part
U
بیشتر
more than
U
بیشتر از
more and more
U
بیشتر ازبیشتر
outshining
U
بیشتر درخشیدن
outshone
U
بیشتر درخشیدن
most people
U
بیشتر مردم
the most that i can do
U
بیشتر انها
no more
U
نه دیگر
[بیشتر]
outshines
U
بیشتر درخشیدن
outshine
U
بیشتر درخشیدن
most of them
U
بیشتر انها
outstand
U
بیشتر ایستادن
to overcomein number
U
بیشتر بودن از
nine times out ten
U
بیشتر اوقات
The more the better .
U
هر چه بیشتر بهتر
outsit
U
بیشتر نشستن از
surviver
U
بیشتر عمرکننده
the many
U
بیشتر مردم
better
U
نیکوتر بیشتر
so many menŠso many minds
U
عقیده بیشتر
oddson
U
بیشتر محتمل
no longer
U
نه بیشتر
[زمانی]
majoring
U
بیشتر اعظم
multichannel
U
با بیشتر از یک کانال
over crowding
U
بیشتر باشد
in the main
U
بیشتر اصلا
not any more
U
دیگر نه
[بیشتر نه]
over-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
hypercard
U
یات بیشتر
above-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
above average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
better part
U
قسمت بیشتر
by superir wisdom
U
با خرد بیشتر
rather ... than
U
بیشتر ...تا
[ترجیحا ... تا]
so many menŠso many minds
U
هر چه اشخاص بیشتر
further information
U
آگاهی بیشتر
majored
U
بیشتر اعظم
major
U
بیشتر اعظم
outlast
U
بیشتر طول کشیدن از
outbidded
U
بیشتر توپ زدن از
outlives
U
بیشتر زنده بودن از
outvoting
U
بیشتر رای بردن از
outbid
U
بیشتر توپ زدن از
outlives
U
بیشتر دوام اوردن
outlasts
U
بیشتر طول کشیدن از
read mostly memory
U
حافظه بیشتر خواندنی
outlived
U
بیشتر دوام اوردن
outliving
U
بیشتر دوام اوردن
outlasting
U
بیشتر طول کشیدن از
outbidding
U
بیشتر توپ زدن از
outlived
U
بیشتر زنده بودن از
outbids
U
بیشتر توپ زدن از
outvoted
U
بیشتر رای بردن از
outliving
U
بیشتر زنده بودن از
outvote
U
بیشتر رای بردن از
outvotes
U
بیشتر رای بردن از
roundabout production
U
تولید با کارائی بیشتر
outlasted
U
بیشتر طول کشیدن از
outlive
U
بیشتر دوام اوردن
outwatch
U
بیشتر بیدار ماندن از
mare
U
مادیان 4 ساله یا بیشتر
mares
U
مادیان 4 ساله یا بیشتر
put someone's best foot forward
<idiom>
U
بیشتر تلاش کردن
ahead
U
دارای امتیاز بیشتر
outlive
U
بیشتر زنده بودن از
as soon as possible
U
بزودی هرچه بیشتر
extensive cultivation
U
کار وسرمایه بیشتر
it consists mainly
U
بیشتر عبارت است از
like nowhere else
<adv.>
U
بیشتر از هر جای دیگر
full drive
U
باشتاب هرچه بیشتر
he makes most noise
U
او از همه بیشتر صدا یا
norther
U
بیشتر بطرف شمال
more the merrier
<idiom>
U
هرچی بیشتر بهتر
overlive
U
بیشتر زنده بودن از
outwork
U
بیشتر کار کردن از
outwear
U
بیشتر دوام کردن
I am over 50 years old.
U
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
outwalk
U
بیشتر راه رفتن از
at full pelt
U
با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
outstand
U
بیشتر تحمل کردن
overload
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
full pelt
U
با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
multi
U
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi-
U
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
semidouble
U
دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
overloaded
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloads
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
at full speed
U
با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
transuranic
U
دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
transuranium
U
دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
It tends to be blue . It is bluish.
U
بیشتر برنگ آبی می زند
It does more harm than good .
U
ضررش از نفعش بیشتر است
peter penny
U
زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
operators
U
انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
excess cover treaty
U
قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
accuracy
U
هر قدر تعداد بیتها بیشتر باشد
overpoise
U
مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
ness on his part
U
این بیشتر بواسطه کمرویی است
man up
U
بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
compound parry
U
دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
loved i nothonour more
U
اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
i life that better
U
انرا بیشتر از همه دوست دارم
half century
U
05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
operator
U
انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
queues
U
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
composer
U
آهنگ ساز
[بیشتر موسیقی کلاسیک]
More money is not the answer to this problem.
U
پول بیشتر حل این مسئله نیست.
more frequently than ever
<adv.>
U
نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
to jackknife truck-trailers
U
تا شدن کامیون در جاده
[بیشتر در تصادفات]
Cut a little more off the top.
یک کمی بیشتر بالا را کوتاه کنید.
Cut a little more off the back.
یک کمی بیشتر عقب را کوتاه کنید.
follow up
<idiom>
U
بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
queue
U
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
century
U
001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
centuries
U
001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
supercharger
U
دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
riots
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioted
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riot
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
queueing
U
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queued
U
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
early bird catches the worm
<idiom>
U
هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
as if to add insult to injury
<idiom>
U
با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
outpoint
U
سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
have half a mind
<idiom>
U
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com