English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tide U کشند داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tide U کشند اب
tide U کشند
tideless U بی کشند
neap U کشند اب
diurnal tide U کشند روزانه
tideway U کشند راه
tidal wave U موج کشند
semidiurnal tide U کشند نیمروزه
tide table U جدول کشند
tidewater U خط ساحلی کشند اب
string fingers U سه انگشتی که زه کمان را می کشند
mean range of the tide U میانگین ارتفاع کشند
semidiurnal tide U کشند نیم روزانه
half tide level U ارتفاع متوسط کشند اب دریا
towline U طناب یا ریسمانی که بوسیله ان چیزی را می کشند
vinculum U خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
With soft words one may persuade a serpent out of . <proverb> U با زبان خوش مار را از سوراخ بیرون مى کشند .
There was a run on the banks . U مردم سرمایه هایشان را از بانکها بیرون می کشند
tidal prism U اب ورودی و خروجی جذر ومد یا کشند دریایی
rue raddy U تسمه یا طنابی که از روی شانه گذرانیده چیزی را با ان می کشند
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
coragne line U خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
owns U داشتن
owned U داشتن
relieving U داشتن
redolence U بو داشتن
lacked U کم داشتن
lack U کم داشتن
wanted U کم داشتن
to have f. U تب داشتن
to be in a f. U تب داشتن
to be feverish U تب داشتن
want U کم داشتن
bear U در بر داشتن
bear U داشتن
lacks U کم داشتن
relieves U داشتن
owning U داشتن
own U داشتن
doubt U شک داشتن
to have U داشتن
to possess U داشتن
to have possession of U داشتن
possessing U داشتن
possesses U داشتن
possess U داشتن
to hold U داشتن
having U داشتن
have U داشتن
doubts U شک داشتن
doubting U شک داشتن
doubted U شک داشتن
to hold a meeting U داشتن
relieve U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
bears U داشتن
bears U در بر داشتن
to go hot U تب داشتن
lackvt U کم داشتن
intercommon U داشتن
fluctuate U نوسان داشتن
roll U تلاطم داشتن
rolled U تلاطم داشتن
rolls U تلاطم داشتن
confide U اعتماد داشتن به
confided U اعتماد داشتن به
imported U اهمیت داشتن
importing U اهمیت داشتن
debts U بدهی داشتن
lasted U دوام داشتن
fluctuated U نوسان داشتن
import U اهمیت داشتن
raises U برپا داشتن
confides U اعتماد داشتن به
raise U برپا داشتن
spare U دریغ داشتن
suspending U معوق داشتن
suspend U معوق داشتن
lasts U دوام داشتن
spared U دریغ داشتن
last U دوام داشتن
suspends U معوق داشتن
fluctuates U نوسان داشتن
debt U بدهی داشتن
recoiled U واکنش داشتن بر
overlapped U اصطکاک داشتن
hungers U اشتیاق داشتن
hungering U اشتیاق داشتن
hungered U اشتیاق داشتن
hunger U اشتیاق داشتن
valuing U گرامی داشتن
values U گرامی داشتن
value U گرامی داشتن
overlaps U اشتراک داشتن
overlaps U اصطکاک داشتن
overlapped U اشتراک داشتن
liaising U رابطه داشتن
thirst U اشتیاق داشتن
can U قدرت داشتن
concerns U اهمیت داشتن
concern U اهمیت داشتن
leans U تمایل داشتن
leaned U تمایل داشتن
lean U تمایل داشتن
recoils U واکنش داشتن بر
recoiling U واکنش داشتن بر
recoil U واکنش داشتن بر
monogamy U داشتن یک همسر
cans U امکان داشتن
cans U قدرت داشتن
canning U امکان داشتن
canning U قدرت داشتن
can U امکان داشتن
overlap U اشتراک داشتن
overlap U اصطکاک داشتن
correlation U ارتباط داشتن
declare U افهار داشتن
desiring U میل داشتن
desires U میل داشتن
desire U میل داشتن
represents U نمایندگی داشتن
represented U نمایندگی داشتن
represent U نمایندگی داشتن
requiring U لازم داشتن
requires U لازم داشتن
required U لازم داشتن
require U لازم داشتن
affects U تمایل داشتن
affects U دوست داشتن
affect U تمایل داشتن
declares U افهار داشتن
declaring U افهار داشتن
outclassing U برتری داشتن بر
outclasses U برتری داشتن بر
outclassed U برتری داشتن بر
outclass U برتری داشتن بر
minds U تصمیم داشتن
minding U در نظر داشتن
minding U تصمیم داشتن
mind U در نظر داشتن
mind U تصمیم داشتن
likes U دوست داشتن
liked U دوست داشتن
like U دوست داشتن
may U امکان داشتن
minds U در نظر داشتن
affect U دوست داشتن
aspire U هوش داشتن
contradicted U تناقض داشتن با
contradict U تناقض داشتن با
implying U دلالت داشتن
imply U دلالت داشتن
implies U دلالت داشتن
tolerating U طاقت داشتن
tolerates U طاقت داشتن
tolerated U طاقت داشتن
tolerate U طاقت داشتن
vibrating U ارتعاش داشتن
vibrates U ارتعاش داشتن
vibrated U ارتعاش داشتن
vibrate U ارتعاش داشتن
contradicts U تناقض داشتن با
abominate U تنفر داشتن
aspire U ارزو داشتن
preservatize U نگاه داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com